مولفههای هویت بخش در سیره رضوی برآمده از عقلانیت و وحدت است از سوی دیگر مولفههای هویت بخش در سیره رضوی برآمده از عقلانیت و وحدت، فقه مقارن را در ابعاد کلان تمدن اسلامی رقم میزند، در این میان غفلت «اندیشمندان و نخبگان فقهی جوامع اسلامی و سیاست گذاران فرهنگی کشور از ظرفیت عظیم فقه رضوی به عنوان مهمترین مانیفست تشیع در ارتقای وحدت اسلامی و بازتولید اسلام شیعی در جهان اسلام و دیگر جوامع بشری، تامل برانگیز است.»
دکتر محمد حسین مختاری- رییس دانشگاه مذاهب اسلامی، استاد خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم و رییس پژوهشکده بینالمللی عروه الوثقی- به مناسبت ولادت امام رضا(ع) در یادداشتی آورده است:
"میلاد پر خیر و برکت امام رضا علیه السلام، فرصتی بی بدیل برای بهره گیری از معارف ناب عالم آل محمدصلی الله علیه و آله وسلم فراهم میسازد؛ معارفی که از مناظرهها و آموزههای حِکمی و عقلی آن امام همام نشات میگیرد و به نوبه خود چارچوب تئوریک ارتباطات میان فرهنگی و اتحاد روز افزون امت اسلامی را رقم میزند.
لذا ضرورت واکاوی ابعاد و زوایای عقلانیت رضوی در راستای تعمیق ارتباطات میان فرنگی در جهان معاصر انکار ناپذیر است؛ چرا که جریانات تروریستی تکفیری، چهره اسلام را در جوامع بشری دگرگون کرده و اسلام هراسی را به جای صلح محوری در اسلام نشانده و اینچنین ساحت دین مبین اسلام را در جهان خدشه دار کرده و اصل ارتباطات میان فرهنگی را با اما و اگرهای متعدد همراه ساخته است.
از سوی دیگر تداوم شیوع ویروس کرونا در جهان و فروپاشی معرفتی غرب در جهان پساکرونا، به ویژه پس از افول آمریکا و رسوایی سران کاخ سفید در نژاد پرستی، آینده تمدنی و معرفتی جهان را در عصر حاضر بر مدار ارتباطات میان فرهنگی و بهرهگیری از فرهنگهای بومی و معرفتی، فارغ از نژاد و قومیت قرار خواهد داد؛ از این رهگذر آموزههای رضوی و نیز ظرفیتهای عظیم فرهنگی در مشهد مقدس به نوبه خود حوزه ارتباطی و بیانی تشیع را در قالب تمدن نوین اسلامی به جهان تشنه صلح و معنویت در دوران پسا کرونا ارائه خواهد داد.
اهمیت این مساله از آن جهت است که مرزهای جغرافیایی نژاد پرستی و ملیگرایی در جهان معاصر به شدت رنگ باخته است و این میراث شوم استعمار در عصر بیداری انسانی و ارتقای شعور عمومی و تقویت ارتباطات انسانی منبعث از تعامل روز افزون مردم در شبکههای اجتماعی، به زباله دان تاریخ پیوسته است و اصل بنیادین «شهر- مردم»، جایگزین نظریه «دولت- ملت» شده است.
در این میان چه شهری بهتر از شهر زیارتی و معنوی مشهد که همگرایی میان عالم غیب و عالم شهود را در قالب اصل متعالی زیارت و ذکر و یادخدا و زیبایی شناسی معماری اصیل اسلامی، برای مخاطب عینیت می بخشد.
مولفههای هویت بخش در سیره رضوی برآمده از عقلانیت و وحدت است از سوی دیگر مولفههای هویت بخش در سیره رضوی برآمده از عقلانیت و وحدت، فقه مقارن را در ابعاد کلان تمدن اسلامی رقم میزند، در این میان غفلت اندیشمندان و نخبگان فقهی جوامع اسلامی و سیاست گذاران فرهنگی کشور از ظرفیت عظیم فقه رضوی به عنوان مهمترین مانیفست تشیع در ارتقای وحدت اسلامی و بازتولید اسلام شیعی در جهان اسلام و دیگر جوامع بشری، تامل برانگیز است.
گفتنی است "صلح محوری" مهمترین اصل ارتباطات میان فرهنگی در تعالیم امام رضا علیه السلام را در بر میگیرد، و از آن جا که صلح محوری مولّفهای فطری است در نتیجه مورد اهتمام آحاد جوامع انسانی قرار میگیرد، در نتیجه حکمت و عقلانیت رضوی در امتداد صلح جهانی قرار خواهد گرفت و اینچنین فرآیند صلح جهانی حضرت حجت(عج) تسهیل خواهد شد؛ در نتیجه نظریه موهوم پایان تاریخ فوکویاما و جنگ تمدنهای هانتینگتون به قهقرا خواهد رفت.
بیشک تحقق این مهم در گام نخست در گرو بازتولید فکری و معرفتی احادیث ائمه معصومین به ویژه احادیث حضرت رضا (علیه السلام) به عنوان منبع راهبردی حقوق مدنی و حقوق بینالملل و طرح ریزی تمدن نوین اسلامی برای تحقق صلح جهانی امکان پذیر است.
با این اوصاف لزوم استفاده از نرم افزارهای دانشی در راستای تولیدات بینشی و عقلانیت محور در راستای تئوری پردازیهای کلان در جهان معاصر ضروری است؛ از این رو مواجهه خام گرایانه با معارف رضوی در قالب موسوعه نویسی و دائره المعارف نویسی دردی از درد بازتولید فکری و معرفتی شیعه دوا نخواهد کرد؛ بلکه رسالت نهاد حوزه و دانشگاه در زمینه بازتولید معارف رضوی باید بر محور معرفت شناسی منحصر گردد، چرا که اصل ارتباطات در سیره امام رضا علیه السلام به شدت از مبانی فکری و عملی برخوردار است، اگر چه کم کاری نظام پژوهشی کشور در زمینه معرفت و شناخت بسیار تامل برانگیز است.
در خاتمه باید گفت لزوم بازگشت به عقلانیت بر مدار فقاهت و حکمت به جای عرفان و صوفیسم، در راستای اصلاح آفات و آسیبهای حکومت اسلامی اجتناب ناپذیر است؛ چرا که حکمت فقه اکبر است و مبنای عملی آن سیره اهل بیت (ع) به ویژه آموزههای عقلانی امام رضا (ع) در بُعد حکومتی است؛ در غیر این صورت عرفان جای حکمت و فقاهت خواهد نشست و در نتیجه عقلانیت دینی در جامعه بازیچه مروجان اسلام غیر عقلانی قرار خواهد گرفت.