به گزارش روابط عمومی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، نشست نقد و بررسی کتاب «دانشگاه از نردبان تا سایبان» تالیف دکتر عباس کاظمی عضو هیئت علمی پژوهشکده، با حضور تقی آزاد ارمکی، اسماعیل خلیلی و رضا کلاهی در سالن دکتر قانعیراد پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، برگزار شد.
عباس کاظمی در ابتدای این نشست درباره چارچوب و ساختار کتاب گفت: این کتاب از دانشگاه شروع میشود و در نهایت به مطالعات فرهنگی ختم میشود و در این باره بحث میکند که در طول سالیان گذشته چطور دانشگاه متحول شده است. کتاب میگوید چطور دانشگاه با زندگی مردم، پیوند میخورد.
کاظمی در ادامه با بیان برخی آسیبهای دانشگاه ادامه داد: در نظر جامعه وقتی از دانشگاه حرف میزنیم، گویی از حل مسائل سخن میگوییم! اما دانشگاه از جامعه بریده و میخواهد خود را با رشتهها و مجلات و… گسترش و توسعه دهد. از سویی دیگر جامعه بیش از اندازه درگیر دانشگاه میشود و از زن، مرد، کارمند، روحانی و نظامی و… احساس میکنند باید وارد دانشگاه شوند، یعنی دانشگاه جزیی از زندگی روزمره اقشار مختلف جامعه شده است. از همین رو است که دانشگاه از نردبان به سایبان تبدیل شده است تا به همه چیزی بدهد، اما غافل از آنکه این تحفه دانشگاه دندانگیر نیست.
عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی سپس به پدیده جدیدی در دانشگاه اشاره کرد و از مساله «ماندن در دانشگاه» سخن گفت و ادامه داد: دانشگاه به محلی برای زندگی و ماندن تبدیل شده است؛ امروزه همه میخواهند دکتر شوند! دانشجویان زیادی هستند که به دلایل عجیب وارد دانشگاه شدهاند؛ مثلاً وقتی از برخی دانشجویان میپرسیدم که چرا به دانشگاه آمدهاند، میگفتند برای درمان افسردگی یا ترس از ابتلا به فراموشی.
این جامعهشناس به ایده فرودستان و فرادستان دانشگاهی که در کتاب به آن پرداخته شده اشاره کرد و گفت: ساختار سلسله مراتب دانشگاهی، نظام خودش را خلق میکند؛ مثلاً ۵ درصد استاد تمامها، برای همه اساتید قراردادی و پیمانی تعیین تکلیف میکنند و همچون یک قدرت اجتماعی عمل میکند. به موازات آن گروهی در وزارت علوم به نهاد دانشگاه فشار میآورند؛ یعنی دانشگاه از دو سو تحت فشار است یا نهادهای دیگری که قاعده برای دانشگاه تعیین میکنند.
وی ادامه داد: این روزها در دانشگاه، پیمانیها چگونه زندگی متزلزلی دارند و هر سال نگران گزینش و مضطرب تمدید قرارداد خود هستند. حرف من در این کتاب این است که توزیع منافع در دانشگاه تابع این نظام سلسله مراتبی است.
نویسنده این کتاب درباره موضوع بخش سوم کتاب گفت: این بخش درباره علوم اجتماعی است که همه آنها متعلق به تجربیات شخصی من از دانشگاه تهران است. مواجهه عجیب ما در علوم انسانی با نظریه و روش است؛ از طرفی با نظریه بیگانگی خاصی داریم و از طرف دیگر نظریات را میپرستیم و غایت ما این است که به نظریه برسیم. کرسیهای نظریهپردازی ایجاد شده است و به کسی که نظریه میدهد امتیاز میدهند.
وی در تشریح بخش آخر کتاب یادآور شد: متوجه شدم مسیری که میرفتیم اشتباه بوده و مواجهه ما با مطالعات فرهنگی علاوهبر نظریهزده بودن، خیلی متکی به طبقه متوسط بوده است، اگرچه در دهه ۶۰ و ۷۰ به حاشیه رانده شده بود، اما واقعیت این است که مطالعات فرهنگی و طبقه متوسط یکدیگر را پوشش میدهند.
دکتر تقی آزاد ارمکی استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران در ادامه این نشست گفت: این کتاب چند حسن دارد؛ اول آنکه به مطالعات فرهنگی ختم میشود؛ این موقعیت خوبی است که کسی جایگاه خود را تعیین کند. نکته مثبت دیگر کتاب این است که مستند به آمار و ارقام است و از فهمی تاریخی نسبت به موضوع تطور دانشگاه برخوردار است هرچند به نحوی از این موضوع هم گذر میکند.
این استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران در ادامه گفت: نکته پنهان کتاب، درخواست جامعهشناسی بنیانگراست. نوعی جامعهشناسی که هرچند پرسش قدرتمندی طرح نمیکند اما سعی میکند پرسش مهمی را بسازد. نویسنده کتاب به دلیل نگاه انتقادیای که به روش پوزیتیویسم داشته چندان تمایلی ندارد به یک پرسش از اول طرح شده جواب دهد بلکه تلاش میکند حین کار پرسشی را طرح کند. بنابراین این کتاب در فرآیند پژوهش به پرسش میرسد و واقعیت آن است که دانش به همین شکل توسعه پیدا میکند.
وی در ادامه با اشاره بهعنوان کتاب «دانشگاه از نردبان تا سایبان» گفت: در این کتاب کمتر به خود موضوع یعنی از نردبان تا سایبان اشاره شده است؛ هرچند در طول مطالعه این کتاب این حس برای مخاطب وجود دارد اما استدلالی مطرح نمیشود که چطور نردبان به سایبان تبدیل شده است.
آزاد ارمکی در ادامه گفت: در عنوان کتاب «دانشگاه» است اما به آموزش عالی پرداخته شده است در حالیکه این دو متفاوت هستند. آموزش عالی در ایران قصه متفاوتی از دانشگاه دارد. ما باید تکلیف این دو را نسبت به یکدیگر معلوم کنیم. دانشگاه آزاد، پیامنور و حوزه علمیه و… همه کار آموزش عالی میکنند. مدرک میدهند اما کار دانشگاهی نمیکنند. دانشگاهها با یکدیگر متفاوت هستند و هریک مناسبات و قواعد متفاوتی دارند.
وی به ایده فرادستان و فردوستان دانشگاهی نیز در این کتاب اشاره کرد و با نگاهی نقادانه گفت: استادان فعلی در تقسیم منابع بازی میکند اما اینطور نیست که او تعیین کننده باشد و لذا به راحتی نمیتوان آنها را فرودستان نامید. استادان در شرایط فعلی به انحاء مختلف تعیین کننده سیاستهای دانشگاه هستند.
وی با نقد همسو دانستن ایده مکدونالدیزه شدن و روزمره شدن دانشگاه به نویسنده کتاب گفت: این دو جریان همسوی هم نیستند. مکدونالدیزه شدن از عقلانیت برخوردار است و این با روزمره شدن چندان همسویی ندارد.
دکتر آزاد ارمکی در ادامه با اشاره به اقلیتهای دانشگاهی در ایران، یادآور شد: ما اقلیتهای دیگری هم داریم مثل اندیشههای مغلوب. در دانشگاه جریانهای منتقد داریم که قاعدهها را بهم میزنند و هریک بازیهای متفاوتی دارند. اینطور نیست که کسی نفهمد عدهای با تقلب مقاله مینویسند، بلکه خود ما دانشگاهیان این بازی را انتخاب کردهایم.
این استاد دانشگاه با تبیین مساله دانشگاه در سالهای کنونی گفت: در شرایط کنونی سرنوشت جمهوری اسلامی با سرنوشت دانشگاه عجیبن شده است. دانشگاه به جایگاهی رسیده و لذا نمیتوان با تغییر آییننامه در شورای انقلاب فرهنگی، ماهیت دانشگاه را تغییر داد.
وی با اشاره به موضوع حقالتدریسیها در دانشگاه و رابطه آنها با سیستمهای دیگر گفت: شما چرا حقالتدریسیها را بهعنوان نفوذی نگاه نمیکنید؟ بلکه به عنوان فرودست نگاه کردهاید؟ از نظر من اینها پرولتاریای علم نیستند و اعمال سلطهای از سوی استاد تمامها وجود ندارد.
آزاد ارمکی در جمعبندی خود به برخی از پدیدههای موجود در دانشگاههای کنونی اشاره کرد و گفت: ما با درهم ریختگی کلیت نظام آموزشی روبرو هستیم و از سوی دیگر با شارلاتانیزم علمی مواجهیم و در عین وجود مقاومت از سوی بخشهایی در دانشگاه، همچنان مداخله در دانشگاه وجود دارد. از سویی دیگر شاهد گنگهای اساتید و دانشجویی نیز هستیم. به همین ترتیب با پدیده فقدان علم در دانشگاه مواجهایم. در حقیقت ما با تجاریسازی علم سرو کار نداریم بلکه مساله فقدان علم است؛ ما علم نداریم و به همین دلیل دانشگاه به مسائل اساسی کشور با تاخیر توجه میکند.
آقای اسماعیل خلیلی بهعنوان دیگر سخنران این نشست، با اشاره و تایید بحث آخر دکتر آزاد ارمکی گفت: چیزهایی در ایران وجود دارد اما علم نیست، بلکه مانند کیکی است که همه میخواهند در آن سهیم باشند. در دانشگاه پرستیژ و پول تولید میشود و فرودستانی که بهمدد دانشگاه فرادست شدهاند، حالا میخواهند مجال فرادستی را از دیگر فرودستان بگیرند.
وی در ادامه گفت: زمانی علم داریم که طرف دیگر هم ما را به رسمیت بشناسد؛ یعنی اگر ما به آنها ارجاع میدهیم آنها هم ما را به رسمیت بشناسند. اما این اتفاق درباره ایران رخ نمیدهد. من دنبال این هستم بدانم علم چگونه اتفاق میافتد؛ من در این کتاب دنبال عباس کاظمی میگشتم که آیا نسبتهای روا میدهد! بنابراین در کتاب دنبال اجزا کتاب نبودم، بلکه دنبال دکتر کاظمی و روایت خاص خود او میگشتم. کاظمی جزو کدامیک از گروههای دانشگاهی است؟ و از مشروعیت کدامیک دفاع میکند؟! او در این کتاب نگفته در جستجوی چه چیزی بوده که وارد بازی دانشگاه شده است؛ بازی قدرتمندی که همه را در خود مستحیل کرده است.
وی با اشاره به عنوان کتاب گفت: من با این ایده موافقم که دانشگاه یک نردبان است. دانشگاه در جایی نردبان بود که دیگر نظام شخصیت پاسخگو نبود و ایرانیان باید از جایی بالا میرفتند و میخواستند به بالا برسند.
وی با اشاره به مفهوم بروکراسی گفت: در این کتاب بسیار کثیر از بروکراسی مدرن ایرانی سخن گفته شده، که بین نردبان و سایبان در نوسان بوده و لذا این تحلیل به دانشگاه منحصر نشده و حتی آن را به کارمند دولت بودن هم تسری داده است. به همین ترتیب یادآور شده که اجزاء بروکراتیک دانشگاه به جای تمشیت امور کشور به حفظ خود اشتغال ورزیده است.
وی ادامه داد: گفته میشود علم مدرن انتقادی است و بعضاً این خطا به وجود میآید که علم انتقادی فقط صاحبان قدرت را نقد میکند اما بعضاً علم انتقادی خودش را هم نقد میکند و مقام پرسشگر را به نقد میکشد. کاری که در این کتاب توسط نویسنده انجام شده است.
وی با اشاره به اینکه کتاب تلاش دارد زبانی را ایجاد کند که آنچه را در دل دارد به مخاطب بیان بکند گفت: متاسفانه این زبان با چینش و تدبیری که در کتاب انجامیده از بین میرود. همچنین در این کتاب مشخص نیست که چه کسی این حرف ها را میزند و کاظمی در این میان غایب است.
خلیلی با اشاره به یکی از فصلهای کتاب ادامه داد: چه نظریهزدگی و چه دوری از نظریه نوعی هویتسازی برای خود است. در سفر نظریهها که دو فصل به آن اختصاص داده شده است خوب است این موضوع روشن شود که آیا نظریه همچون یک مسافر میخواهد در جایی برای مدتی منزل کند و بعد به جای دیگری برود یا آنکه میخواهد به ذهن مهاجرت کرده و آنجا ماندگار شود. این کتاب میبایست مقدمه بسیار مهمی داشته باشد که در آنجا شرح سفر درونی خود مولف به زبان درآید و از سفر عباس کاظمی سخن بگوید.
در ادامه این نشست محمدرضا کلاهی عضو هیات علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی با اشاره به نظریهزدگی گفت: علاوه بر نظریهزدگی در علم اجتماعی دو زدگی دیگر هم داریم که میتوان این ایده را بیشتر بسط داد یکی روشزدگی و دیگری مسئلهزدگی است. روشزدگی به این صورت است که فکر میکنیم مواد خام را از یک طرف وارد و از طرف دیگر محصول تولید میکنیم. درباره مسئله زدگی هم یعنی به همان میزان که نطریه را وارد میکنیم مسئله را هم وارد میکنیم که این مسئلهزدگی منجر به بحران فقدان میشود.