پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، رضا ماحوزی؛ کتاب تازه ترجمه شده هیوم توسط آقای جلال پیکانی و هنرمندی انتشارات ققنوس، پدیده مبارکی برای علاقهمندان حوزه فلسفه و علم است. برکنار از تمامی مباحثی که ایرانیان تا کنون از هیوم در سه حوزه معرفتشناسی، اخلاق و دین در دانشگاهها فراگرفتهاند، کتاب اخیر که در سه مبحث عمده فاهمه، انفعالات و اخلاق و در قالب دو مجلد مفصل تنظیم گردیده است، حاوی مباحثی بنیادی و البته رادیکال در نقد زمینهها و بنیادهای رایج در علوم انسانی زمانه مولف است؛ مباحثی که هیوم با به نقد کشیدن آنها و طرح پیشنهادهایی جایگزین، در واقع مقدمات پیدایش علم انسانی نوینی را فراهم میکند. این همان سویهای است که از نظر کانت مورد توجه قرار گرفته است.
کانت در نقد عقل محض، با اظهار دین خود به هیوم، به نقد نظامهای کلاسیک فلسفه و اخلاق پرداخته است و نظام فکری جدیدی را پیش کشیده است؛ اما در شیوه و سیاقی متفاوت از هیوم. کانت در طرح فلسفه جدید خود جا به جا به هیوم ارجاع میدهد و از او رد میشود. او با تفکیک عملکرد و قلمرو قوای ذهن، هم به علم روزگار خود که در شمایل فیزیک نیوتنی مجسم شده بود خدمت کرد و هم برای آزادی و اخلاق و دین جایی را باز کرد تا از گزند مکانیسم جبری و تعینگرای علم تجربی در امان بماند. او حتی آزادی خیال در لذات زیباشناختی را نیز رها نکرد. در پایان نیز این قلمروهای از هم جدا شده را به هم پیوند داد تا نظام فکری به هم پیوستهای را پیش کشد؛ نظامی که یک دانشگاه مستقلِ مشحون از روح فلسفی میتوانست عهدهدار حفظ و ترویج و ارتقاء آن باشد.
درواقع کانت دانشگاه مطلوبی که در رساله نزاع دانشکدهها به تصویر کشیده بود را برای اجرایی کردن ایده وحدت علم و اخلاق و زیبایی یا همان ایده وحدت قوای ذهن و کارکردهای آنها در قالب چهار دانشکده فلسفه، الهیات، حقوق و پزشکی دنبال میکرد. او در این رساله خواهان ممنوع کردن دخالت نهاد دین و نهاد سیاست در امر دانش و واگذاری این عرصه به اهل آن در وهله نخست و سپس دخالت دانشکده فلسفه (عقل) در بنیادهای سه دانشکده دیگر به نیت سوق دادن تدریجی آنها به سمت عقلانیت بود. به عقیده او، تنها در این صورت است که جامعه میتواند معنای به سمت عقلانیت و ایده وحدت حرکت کند. این ایده درواقع همان ذات دانشگاه است. به دیگر سخن، ذات دانشگاه تنظیم حرکت جامعه به سمت عقلانیت و آزادی و سعادت در سپهر خیر اعلا و عقل عملی محض است.
حال در مقابل کانت وحدت خواه، که برای انسان ذاتی معین و مقدّر به سمت عقلانیت و آزادی لحاظ کرده است، هیومی قرار دارد که خود نتوانست در مقابل چنان افکاری پاسخی درخور دهد. هیوم تلاش داشت به سیاقی تحلیلی مبادی معرفت و دانش آدمی را تا هر آنجا که باعث فهم، انفعال و رفتار (اخلاق و سیاست) میشود دنبال کند. درواقع رویکرد هیوم گرچه در نقد سنت کلاسیک فلسفی همآواز رویکرد کانتی است اما دقیقاً در مقابل رویکرد او قرار میگیرد. هیوم نه به تعریف میپردازد و نه ایده وحدت را جدی میگیرد؛ چرا که به باور وی این ایده نتیجه مغالطه ذاتگرایانه ناشی از تعریف است.
کتاب اخیراً ترجمه شده هیوم میتواند دغدغه دو جریان فکری درباره طبیعت آدمی و سیاست نظامهای آموزشی در قبال آن دو را برای علاقهمندان به این مباحث تشریح کند. هیوم فیلسوفی جدی است و امروزه بهدلیل همسویی افکار او با علوم تجربی جدید، اقبالی گسترده را مشمول خود ساخته است. خواندن این کتاب میتواند ما را در بازخوانی خود هیوم و جریان تجربهگرایی قرن هجدهم و نوزدهم، کانت و نظامهای تربیتی و اجتماعی و علمی منتج از آنها یاری رساند.