![](http://www.sharif.ir/image/image_gallery?uuid=6dd49592-57e8-440f-aebf-8eb853febf8c&groupId=14502&t=1580626419509)
دکتر علی ملکی رئیس پژوهشکده سیاستگذاری دانشگاه شریف است. جایی که در دلش رصدخانه مهاجرت شکل گرفته است و حالا منتظر انتشار اولین بخش از مطالعاتش هستیم. موضوع مهاجرت از آن دست موضوعات مورد علاقه افکار عمومی و رسانههاست. چیزی که اغلب درباره آن حرفهای کلی و کلیشهای زده میشود و به طرز عجیبی تا کنون در کشور و در نهادهای حاکمیتی آن هیچ مرجعی برای رصد، جمع آوری اطلاعات و پردازش آنها وجود نداشت و حرفها در این زمینه غالبا بر اساس یک سری انگارهای ذهنی بیپشتوانه بود. دکتر ملکی معتقد است همین نبود اطلاعات درست مهمترین محرک برای تشکیل رصدخانه مهاجرت در دانشگاه بود. از آنجایی که هیچکدام از بخشهای سیاستگذاری کشور نمیدانستند سالانه چه میزان از شهروندان از کشور مهاجرت میکنند و چه میزان از افراد مهاجرت کرده به کشور باز میگردند رصدخانه مهاجرت شکل گرفته تا آهسته و پیوسته و با مطالعه و بررسی دادههای دستگاههای مختلف تصویر درستی از این ماجرا پیش روی ما بگذارد. آنچه در ادامه میخوانید گفتوگوی ما با دکتر ملکی است.
بهصورت مشخص میخواهم بپرسم که رصدخانه مهاجرت برای پاسخ به چه سوالی شکل گرفت؟ یعنی ما چه خلایی احساس میکردیم؟ چه نداشتههایی داشتیم و چه شد که تصمیم گرفتیم چنین جایی داشته باشیم؟
محرک اولیهاش همان گردش اطلاعات بسیار غلط و نادرست در حد مسئولین عالیرتبه کشور حتی وزرا در رابطه با مقیاس و کم و کیف پدیده مهاجرت نخبگان یا آن چیزی که اصطلاحاً در تعبیر ژورنالیستی به آن فرار مغزها میگویند است. اینکه بالاخره یک تعدادی از دانشجویان برتر کشور بعد از فارغالتحصیلی کشور را ترک میکنند. ما آمارهای خیلی عجیب و غریبی داشتیم که اصلاً هر جوری که شما حساب و کتاب میکردی، به نسبت تعداد دانشجویان، آمار یا اطلاعاتی که بقیه دستگاههای کشور داشتند منتشر میکردند، خیلی غیرمنطقی به نظر میرسید.
ما دیدیم که عملاً هیچ مجموعه مرجع علمی روی این قضیه کار نمیکند. یعنی همیشه در دنیا ایننوع مسائل را مراجع علمی هستند که با عدد و رقم روی آن کار میکنند و تفسیر درستی از آن ارائه میدهند، ولی چون چنین مرجعی در کشور وجود نداشت و کسی کار نمیکرد، این شد آن محرک اولیهای که ما باید این درک نادرست را اصلاحش بکنیم و از طریق این اصلاح درک نادرست، به تبعش برویم سراغ سیاستگذاری و مطالعات بیشتر. از منظر بلند مدت هم دیدیم که این مسئله، یک مسئله دائمی است. مسئلهای است که اولاً مخصوص ما نیست و مبتلابه بخش قابلتوجهی از کشورهای دنیا است، حتی کشوهای پیشرفته صنعتی و نه فقط کشورهایی که اصطلاحاً به آنها کشورهای در حال توسعه گفته میشود حتی آنها هم با آن مواجه هستند. بعد هم چیزی نیست که با دادن یک گزارش حل بشود، ما باید این کار را به شکل مداوم انجام دهیم و این جریان هم یک جریان متغیر است. چنین کاری ابزار علمی نیاز دارد، ما سعی کردیم ابزار علمی آن را فراهم کنیم. یک تیم متخصصی که در این حوزه هم تحصیل کردهاند و هم تحقیق کردهاند و یکسری تجمیع منابع اطلاعاتی که از جاهای مختلف هست برای اینکه به شکل دائمی این مسئله رصد بشود، گزارش بشود به مسئولین کشور همچنین تغییراتش دنبال بشود و بعد به تبع آن، طراحی بشود که چه کاری میشود کرد؟ یعنی اول بفهمیم که مقیاس و ابعاد مسئله چقدر است و چقدر این مسائل بزرگ است و ابعاد مختلفش چیست و نهایتاً برویم به سمت اینکه حال چه پیشنهادهایی میشود داشت برای مسئولین کشور در جهت اصلاح مسائل خود مهاجرت نخبگان.
چرا چنین بخش مهمی را تا کنون در نهادهای حاکمیتی نداشتیم؟ یعنی تا کنون هیچ مرجع درست و معتبری در کشور نداشتیم که روی بحث مهاجرت کار کند و مرجع معتبری برای امار و ارقام در این زمینه باشد. در عوض تا دلتان بخواهد کلیشههای رایج داریم که در میان افکار عمومی جا خوش کرده. همین کلیشههایی که میگوید مثلا همهی نخبهها از کشورها مهاجرت کردند و حرفهایی از این دست.
اولاً به نظرم یک مقوله بینبخشی است، خیلی نمیشود گفت که این مسئله به صورت دقیق مسئولیت کیست؛ از زوایه حاکمیت، مسائل کشور باید خوب رصد بشود و حتی مدیران باید بتوانند به شکل پیشگیرانهای ببینند که چه اتفاقاتی دارد میافتد و بعد برای آن برنامهریزی بکنند. ولی این کار نیاز به یکسری ورودیهای علمی هم دارد. بیایید ببینیم اصولاً پژوهشکدهها و مجموعههای سیاستپژوهی چرا شکل گرفتهاند؟ شاید یک سوال بنیادی این باشد که نه در شریف، نه در ایران، بلکه در دنیا اینها دارند چه کاری میکنند؟ مسائل اساسی جامعه تبدیل به مسائل پیچیده شده است و مسائل پیچیده ماهیتاً مسائلی نیستند که در حوزه اجرا، مدیران اجرایی کشور به سادگی بتوانند اینها را اولاً درک بکنند، ثانیاً ریشههایش را تحلیل بکنند، ثالثاً به راهحلهای مشخصی برسند؛ نیاز به کمکهای علمی دارند. این نیازی است که در همه دنیا به وجود آمده است. حال یک مسئله خاص اگر مد نظرمان باشد، جمعآوری داده و تجزیه و تحلیل داده، آن یک کار مشترک است. صرفاً عرضه داده، چون دادهها خیلیهایش در دستگاههای اجرایی تولید میشود، آنها موظف هستند که این داده را در اختیار قرار بدهند. اما این دادهها، دادههای خام هستند. بدون فراوری، بدون تجزیه و تحلیل، بدون اینکه کنار همدیگر گذاشته بشود تا بتواند یک تصویر جامعی را ارئه بدهد خیلی کارایی ندارد، این کار دانشگاه است. یعنی شما مثلاً یک داده را فرض کنید که نیروی انتظامی راجعبه ورود و خروج میدهد، یک داده را وزارت خارجه در مورد ویزاها میدهد، یک داده را مثلاً شما در فضای بینالمللی دارید که دولت هم نمیدهد، کشورهای دیگر که پذیرش میکنند این جریان ورودی مهاجرت را، آنها هم غیرمتمرکز میدهند. بعد یکسری دادههای دیگر را وزارت علوم میدهد. بخشهای مختلف، دادههای خودشان را میدهند. این دادهها هم پیچیدگیهای خاص خودش را دارد، به سادگی نمیشود با آن برخورد کرد. یکی از دلایل آن تصاویر نادرستی هم که در جامعه ارائه میشود، همین است که این دادهها بعضاً خام منتشر میشود ولی تصویر و تفسیر درستی از آن نمیشود؛ این کار ما است. بنابراین یک کار مشترک عملاً باید انجام بشود، همچنان که اینجا هم شد یعنی رصدخانه با همکاری معاونت علم و فناوری ریاست جمهوری تاسیس شد. این واحد عملا هماهنگ کننده میان دستگاههای مختلف در جمعآوری و تحلیل دادههای تخصصی عمل میکند.
خیلیها ممکن است که با یک تصور اولیه ساده بگویند که اصلیترین دلیل اینکه یک عده میروند یا میروند و برنمیگردند، این است که اوضاع اقتصادی خوب نیست و درآمد کافی برای این بچهها وجود ندارد. آیا این دلیل اول است یا خیر، دلیل دوم و سوم است؟ اگر اولویت این عوامل را ما تشخیص ندهیم، نمیتوانیم سیاستگذاری درست هم بکنیم، این دیگر کار ما است چون نیاز به پیمایش دارد؛ پیمایش خودش نیز جمعآوری داده است ولی جمعآوری دادهای است که با آن دادههای ثبتی متفاوت است. آن دادههای ثبتی میگوید که چند نفر مثلاً با گذرنامه رفتند و آمدند، چند نفر ویزا گرفتند؛ این دادهها، دادههایی است که محرکهای ذهنی، محرکهای روانی کسانی را که تصمیم میگیرند بروند یا نروند تحلیل میکند. طراحی پرسشنامهاش، جمعآوریاش، اینها دیگر واقعاً کار علمی است. تعریف پایاننامه و تعریف پروژه پژوهش و اینها. به همین دلیل آن تقسیم کار بهنوعی وجود دارد و ما بیشتر در بُعد علمی و تحقیقاتیاش ورود پیدا میکنیم، دستگاهها هم بیشتر از این دادهها و تحلیلها برای تصمیمگیری بهره ببرند.
از نظر تشکیلاتی، رصدخانه به نظرتان بزرگتر میشود و تبدیل به یک موسسه تحقیقاتی مثلاً بزرگتری بشود؟ یعنی در برنامهتان هست که تبدیل به چنین چیزی بشود یا خیر؟
به نظر من به لحاظ موضوعی ظرفیتش را دارد ولی به لحاظ امکانات و منابعی که فعلاً در اختیار ما و در اختیار دانشگاه هست خیر. این دیگر برمیگردد به اینکه ببینیم چقدر مسئولین کشور استقبال میکنند از رشد چینن مجموعهای و تولید تحلیلهای عمیقتر و دقیقتر راجعبه این پدیده. فعلاً من فکر میکنم که نباید خیلی عجله بکنیم، یعنی خود ما خیلی دنبال کارهای تعجیلی نیستیم، دنبال این هستیم که یک کارهای کیفی و عمیقی انجام بشود و بعد به فراخور نیاز کارهای بیشتر بکنیم. ما در اینطور حوزهها واقعاً بیشتر مسئله کیفیت را در نظر میگیریم.
شما چه در مجموعه پژوهشکده سیاستگذاری و چه در حوزه مهاجرت چقدر از کمک متخصصان حوزه علوم انسانی دانشگاههای علوم انسانی استفاده میکنید؟ چون بالاخره شریف یک دانشگاهی است که با یک بِرند فنی شناخته میشود که البته چند سال است به این سمت رفته است که در حوزههای پژوهشی هم در علوم انسانی فعالیت کند ولی میخواهم ببینم اصلاً چقدر سراغ آدمهای کارکرده این عرصه مثلاً در دانشگاه تهران، دانشگاه علامه طباطبایی، جاهای مختلف دانشکدههای علوم اجتماعیشان رفتهاید یا اینکه اصلاً با شما الآن همکاری میکنند یا خیر؟ یعنی مثلاً متخصصان علوم انسانی در رصدخانه مهاجرت چقدر درگیرند؟
با اینکه از نظر موقعیت فیزیکی ما در دانشگاه شریف متمرکزیم و از نظر حقوقی هم به دانشگاه وصل هستیم، اصلاً در استفاده از ظرفیت تخصصی کشور کلاً هیچ محدودیتی نداریم. معتقدیم باید از همهاش استفاده کرد، هر جایی که تحلیلی و ظرفیت تخصصی وجود دارد که میتواند به مسائل کشور کمک کند ما استقبال میکنیم. ما چون تخصصی کار میکنیم، شاخص اول و آخرمان در بهکارگیری ظرفیت انسانی کشور «تخصص» است. کسی که روی این موضوع کار کرده است، فارغ از اینکه دانشگاه شریف یا غیر دانشگاه شریف است. این نکته اول. از نظر آماری هم مجموعه ما پویا است، چون پروژهمحور است و دائماً پروژههای مختلف میآید. در واقع هر وقت از ما بپرسند چند نفر نیروی انسانی داریم باید از بخش نیروی انسانی پژوهشکده آمار بگیرم. به دلیل اینکه مدام کم و زیاد میشود، حال ولی در یک رِنج تقریبی اگر شما ملاحظه بکنید، ما یک چیزی حدود ۶۰ نفر تقریباً همکار تماموقت داریم در کل پژوهشکده و با یک شبکه بزرگتر ۵۰-۴۰ نفره هم به شکل نیمهوقت کار میکنیم، من هر وقتی که آمار میگیرم، یک چیزی بین ۵۰ درصد آن خارج از دانشگاه شریف هستند یعنی ما ۵۰ درصد ظرفیت انسانی که داریم استفاده میکنیم فارغالتحصیل دانشگاههای دیگر هستند؛ حتی در ساختار هیئتعلمی هم باز چون ما در دانشگاه شریف محدودیت داریم، بخشهای مختلفی از مجموعه پژوهشکده را هیئتعلمیهایی دارند اداره میکنند که هیئتعلمی دانشگاه شریف هم نیستند. اصلاً نهتنها محدودیتی در استفاده از این چهرهها نداریم بلکه خودمان پیشدستانه برای اینکه از هر ظرفیتی که در کشور هست استفاده بکنیم هم اقدام می کنیم. نکته سوم هم اینکه شاید خیلیها این بحث را میکنند که چرا دانشگاه شریف؟ دانشگاه شریف برود کار فنیاش را بکند دیگر، در حوزه فنی بِرند است. واقعیتش اصلاً این سوال به نظر من سوال اشتباهی است. آن سوال هم ناشی از یک درک نادرستی از این است که مقولات سیاستی قابلطبقهبندی بین رشتههای سنتی و رسمی علوم هستن. مسائلی که کشور با آن مواجه است اصلاً تکرشتهای نیستند، اکثر مسائلش ابعاد مختلف دارند و بنابراین نمیشود گفت که یک مسئله را فقط یک رشته خاص باید به آن بپردازد. مقولات همه میانرشتهای و چندرشتهای هستند. در مقولات سیاستی شما نیاز به رشتههای مختلف تخحصصی دارید. بنابراین این نوع پژوهشکده یا پژوهشکده مشابه این هر جای دیگری هم که باشد باید از رشتههای مختلف بتواند استفاده کند.
حالا کمی برگردیم اصلاً به موضوع مهاجرت. میخواهم که کمی راجعبه این مسئله هم صحبت کنیم. دغدغه اصلی خودم همان حرفی بود که همان اول زدم یعنی یک انگارههای اشتباهی در جامعه هست که همه هم مدام آن را تکرار میکنند. ولی میخواهم ببینم شما اصلاً مقوله مهاجرت را چطور میبینید؟ یعنی مثلاً خیلیها الآن تا میگویید مهاجرت، همه یک گارد منفی میگیرند و میگویند ای بابا، کشور وضعش خراب است و همه دارند میروند. ولی اگر بیایم در یک پیوستار کلی ببینیم، میبینیم که یک اتفاقی است که در سرتاسر دنیا میافتد و الزاماً آیا اصلاً چیز بدی است یا خوب است؟ آیا وضعیت ما آنقدری که رسانهها و تصور عمومی دارد نشان میدهد وضعیت بدی است؟
ببینید ما طبیعتاً اگر بخواهیم از فضای ژورنالیستی خارج بشویم و علمیتر به مقوله نگاه بکنیم، نیاز به عدد و رقم داریم یعنی همان چیزی که گفتید فلسفه وجودی رصدخانه مهاجرت است. چون ما آن را رصد میکنیم گزارش میدهیم. کلیات داستان این است که ما بر مبنای نرخ دانشجویانی که تقاضا میکنند و از کشور خارج میشوند، به هیچ وجه جزء کشورهای خیلی بالا نیستیم، با هیچ نوع شاخصی جزء کشورهایی نیستیم که بیشترین نرخ خروج از تعداد دانشجوهایشان را دارند. شما میگویی من یک تعدادی دانشجو دارم، یک درصدی از اینها طبیعتاً برای مقاطع بالاتر تقاضا میکنند و درصدی از آنها هم برای کار تقاضا می کنند که از کشور خارج بشوند. خیر، ما در این خیلی چیز عجیب و غریبی نیستیم. البته نمیگویم همانقدری هم که میرود باید رها کنیم و تحلیلش نکنیم و تبعاتی برای کشور ندراد، ولی صرف اینکه ما بخواهیم بگوییم آمار خروجمان خیلی وحشتناک است خیر، اینطوری نیست. ما در نُرم دنیا هستیم. دنیا به خاطر اینکه اقتصادش باز شده است و کشورهای مختلف با همدیگر دائماً تبادل علمی، تبادل تجاری و تبادل دانشی دارند، نیاز به گردش دارد و به همین دلیل هم هست که الآن اصلاً واژه مهاجرت دیگر استفاده نمیکنند خیلی جاها و از واژه گردش نخبگان یا گردش نیروی کار تحصیلکرده استفاده میشود و ما خیلی نُرممان بالا نیست. آن چیزی که یکمقدار نگرانکننده است یعنی میشود گفت که ما شاید روی آن درست کار نکردهایم، نرخ ماندگاری است. یعنی کسانی که میروند در کشورهای مقصد و شروع به تحصیل میکنند، اگر مقایسه بکنیم با بقیه کشورها، یکمقدار نرخ ماندرگاری ما نگرانکننده است یعنی بچههایی هستند که ظرفیت استعدادی خیلی خوبی هستند، میروند، خوب هم درس میخوانند در بهترین دانشگاههای دنیا ولی برنمیگردند. از آن درصدی که رفتهاند... کل این جریانی که دارد میرود خیلی بالا نیست ولی آن بخشی از آن که معمولاً بهشکل متعارف در بقیه کشورها برمیگردد، در کشورر ما برنمیگردد. این بخشش، بخش نگرانکنندهای است و به همین دلیل هم ما توصیهمان به دوستان این است که شما روی سیاستهای بازگشت کار کنید. ببینید موانع بازگشت بچهها به کشور چیست؟ چرا وقتی که درسشان تمام میشود و وقتی که یک تجربهای پیدا میکنند، در مجموع بین ماندن در آن کشوری که برای تحصیل رفتهاند و برگشت به کشور مردّد می شوند و بعد بخشی از آنها تصمیم میگیرند که بمانند؟ این نکته اولی است که باید به آن به نظرم در این مقیاس به آن توجه بکنیم. در کشورهای مشابه چه در منطقه و چه در غیرمنطقه ما خیلی نرخ خروجمان عجیب و غریب نیست و متعارف است یعنی خیلی بالاتر از آن نیست. حال آن باز نیاز به تحلیل خیلی زیادی دارد دیگر، یعنی آن را باید باز هم به آمار همین نظرسنجیهایی که ما از این بچهها داریم میکنیم و کردهایم مراجعه کنیم که مثلاً چه میشود که شما در مجموع تصمیم میگیرید بمانید و خیلی اقبالی به بازگشت وجود ندارد؟ یکی از دلایل روشنش این است که وقتی میخواهند تصمیم بگیرند که برگردند، تصور روشنی نسبت به آن موقعیت کاری و شغلی که در کشور میتواند برایشان وجود داشته باشد ندارند و با یکنوع عدماطمینان بالایی مواجه هستند یعنی طرف بالاخره چهار یا پنج سال یک جایی مستقر شده است، ظرفیت آنجا را شناخته است، کلی هم فرصت کاری و اینها برایش فراهم است ولی وقتی فکر میکند که به کشور خودش برگردد یا برنگردد، نمیداند اصلاً کجا برود؟ به چهکسی مراجعه بکند؟ فرصت شغلی برایش وجود دارد یا خیر؟ فرصت علمی برایش وجود دارد یا خیر؟ ما در این زمینه خیلی ضعف داریم. یعنی دانشگاهها در جذب، فرایندهای جذب، فرایندهای بهکارگیری این بچهها در دانشگاههای مختلف که تازه یک بخش کوچکی از ظرفیتهای اینها را دانشگاهها میتوانند جذب بکنند، اینها فرایندهای خیلی سختی هستند، فرایندهای طولانی هستند، فرایندهایی نیستند که بشود غیرحضوری دنبالشان کرد. شما باید بیایی یک سال دنبال آن بدوی و دوندگی بکنی تا اینکه یک دانشگاهی به تو جواب مثبت یا منفی بدهی اگر بخواهی در دانشگاه استقرار پیدا بکنی و بعد باز هم شرایط دانشگاهها، الآن شرایط خیلی سادهای نیست. اینها مسائلی هستند که بهنوعی بچهها با آن مواجه هستند و تصمیمگیریشان را برای برگشت سخت میکند. به همین دلیل باز هم در بخش سیاستگذاری در حوزه معاونت علم و فناوری تازه بحث سیاستهای بازگشت شروع شده است. یعنی ما اصلاً به نظر من خیلی نباید روی رفتن و نرفتن اصلاً تاکید خاصی بکنیم. رفتن یا نرفتن یک چیز طبیعی است که در همه کشورها وجود دارد و در کشور ما هم وجود دارد. آن چیزی که ما بیشتر باید تاکید بکنیم این است که اگر کسی رفت هدفمند برود، طوری برود که وقتی یک تخصصی را پیدا میکند، جای خالی او در کشور احساس بشود و بعد بلافاصله بتواند بیاید آن جا را پر بکند. این اشکال اساسی به نظر من وجود دارد و ما باید این خلاء را پر بکنیم.
راجعبه سیاست بازگشت تا به حال چه کاری صورت گرفته است؟
راجعبه سیاست بازگشت دو-سه اقدام خوب معاونت کرده است در حوزه بنیاد نخبگان ولی خیلی مقیاسش کوچک است. یعنی از نظر نوع اقدام خوب است ولی از نظر ابعاد خیلی کوچک است و خیلی ظرفیت بیشتری دارد. یکی همین بهنوعی پرکردن این بازه عدماطمینان است. ما برای اینکه ببینیم آن یک سال یا دو سالی که یک نفر برمیگردد تا دنبال میکند فرصتهای شغلی مختلف را و سعی و خطا میکند تا یک جای مناسبی را پیدا میکند و مستقر میشود، این یک یا دوسال یک خلا است. واقعاً کسی نمیتواند به این خلا بیتوجه باشد. یک نفری بالاخره آن هم در سنی که بچهها رفتهاند که معمولاً متاهل هستند، معمولاً بچه دارند، معمولاً هزینههای زندگی دارند، نمیتوانند یکدفعه بیایند بدون درآمد و بدون تصویر روشنی بیایند بگویند حال میآییم و میرویم خانه پدرمان، آنموقع که رفتیم، بعد دو سال جستوجو میکنیم تا یک جای خوب بگیریم. این خلا باید پر میشد. این خلا را تا یک حدی این طرح پسادکترای بنیاد نخبگان که ذیل معاونت است شروع به پوششدادن کرد و خوب هم داشت جلو میرفت و استقبال نسبتاً خوبی هم از آن بود. کسانی که از دانشگاههای خوب با یکسری معیارهای کیفی البته که آن را هم باید لحاظ بکنیم میخواهند برگردند و این مانعشان عدماطمینان یک یا دو سال اول شروع فرایند شغلی آنها است، آن را شما پوشش بدهید. اینها از این طریق عملاً میآمدند در یکی از دانشگاه یا مراکز تحقیقاتی بهعنوان طرح پسادکترا مستقر میشدند و کارشان را شروع می کردند، یک درآمدی هم داشتند و به موازاتش دنبال میکردند که حال بلندمدت میخواهند در دانشگاه بمانند، میخواهند به صنعت بروند، میخواهند کار دیگری را اتخاذ بکنند. پس این یک کاری بود که انجام شد ولی خیلی نیاز به گسترش داشت.
لینک خبرنامه الکترونیکی شریف