به گزارش روابط عمومی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری در سومین روز نمایشگاه هفته پژوهش گروه مطالعات اجتماعی این پژوهشکده میزبان دکتر نعمت الله فاضلی عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بود. در این نشست فاضلی با بیان اینکه پژوهش درباره آموزش عالی یک امر پیچیده است اشاره کرد و گفت: پژوهش درباره آموزش عالی یک امر صرفاً معرفتی نیست اگر صرفا معرفتی بود خیلی سادهتر می توانستیم درباره آموزش عالی صحبت کنیم. همانطور که ادگار مورن میگوید هر چیزی که با انسان گره بخورد از سادگی دور میشود. پژوهش آموزش عالی هم به این صورت است و باید آن را در چارچوب پارادایم پیچیدگی دید.
وی با اشاره به تفکیک نهادی در برخی از جوامع افزود: در جوامعی مانند ایران تفکیک نهادی کمتر است و حتی برخیها معتقدند که تفکیک نهادی وجود ندارد و به این مرحله نرسیدهایم. همانطور که پارسونز تفکیک نهادی را زمینه اصلی مدرنیته میداند. در واقع پارسونز میخواهد در دستگاه خود نهادهای اقتصادی، اجتماعی و … را از هم جدا کند. در جامعه ایران ما با ابرپیچیدگی روبرو هستیم. چون بخشی از پیچیدگیای که جامعه غربی دارد را داریم در عین حال پیچیدگی مضاعف هم داریم یعنی فقدان تفکیکناپذیری نهادها را هم داریم. در حوزه پژوهشهای آموزش عالی هم اگر کسی بخواهد حرفی بزند لازم است که این ابرپیچیدگی را بفهمد و مورد توجه قرار دهد. به این معنا، لایههای مختلف ابرپیچیدگی پژوهش آموزش عالی را باید فهمید تا موسسه و نهادی که میخواهد پژوهشها را هدایت کند بتواند راهبرد خود را پیدا کند.
وی یادآور شد: در ایران ندیدم که کسی موقعیت فراپیچیده پژوهش در آموزش عالی را توضیح دهد. کارهایی که وجود دارد عمدتاً کارهای توصیفی هستند. یعنی روایتهایی از کارهای انجام شده است. حتی انتقادهایی هم که شده از این سنخ هستند.
فاضلی در ادامه گفت: به لحاظ رویکرد پژوهش در آموزش عالی هم نقدهایی وجود دارد، مثلاً یک نقد که خود من دارم این است که پژوهشهای آموزش عالی عمدتاً پژوهشهای ابزاری هستند. به این معنا که بیشتر از منظر مدیریت و برنامهریزی در آموزش عالی انجام شده است. ما رشته مدیریت برنامهریزی آموزش عالی را درست کردیم اما هنوز رشته مطالعات آموزش عالی نداریم. همین که اسم رشته مدیریت و برنامهریزی آموزش عالی است، نوعی فلسفه و معرفتشناسی در پشت سر خود دارد. یعنی اینکه پژوهش را نوعی علم نمیدانیم بلکه آن را یک نوع فناوری میدانیم. این هم یکی از بحرانهای بزرگ ما در آموزش عالی است.
وی یادآور شد: دکتر رضا داوری اخیراً پژوهشی انجام داده است و بر اساس آن معتقد است مهمترین مانع شکلگیری علم در ایران رویکرد فناورانه به علم است. اینکه ما از علم انتظار فهم و شناخت نداریم و به دنبال واقعیت نیستیم و بیشتر علم را بازیچهای برای اهداف تکنوکراتیکمان میدانیم، در پی آن یک نگاه تاریخی شکل گرفته و این مانع شده که واقعیت را در دستور کارمان قرار دهیم. چون اگر نگاه فناورانه با دیدگاههای انتقادی و فلسفی همراه نشود بیش از آنکه واقعیت را برای ما توضیح دهد آن را پنهان میکند. یعنی ما تا کنون مطالعات علم نداشتهایم بلکه مطالعات فناورانه داریم.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی افزود: نکته کلیدی این است که اگر نگاه صرف فناورانه داشته باشیم علم شکل نمیگیرد. سید حسین نصر معتقد است که بحران بزرگ علم در ایران علمپرستی و شیفتگی فناورانه یا تکنولوژیک است. درواقع نادیده گرفتن بنیادهای فرهنگی جامعه است. دلیل دیگر تجربه تاریخی ماست که نگاههای فناورانه به پژوهش در آموزش عالی، ما را از فهم آموزش عالی بازداشته است.
وی در ادامه با بیان کرد: در سالهای اخیر خیلی آموزش عالی را توسعه دادهایم. ما درواقع الان با موقعیتی مواجهایم که زمینهای فراهم شده و مطالعاتی شکل گرفته است. تامس کون معتقد است که علوم هرچقدر که انسجام بیشتری پیدا میکنند اجتماع علمی میسازند. وقتی اجتماع علمی میسازند محدودیتهای بیشتری بوجود میآید و آن محدودیتهاست که در نهایت منجر به انقلاب علمی میشود. زیمل این را به صورت دیگری درباره فرم و محتوی مطرح میکند. او میگوید علم وقتی انسجام مییابد به فرم تبدیل میشود و فرمها به تدریج که قدرتمند میشوند و از محتوایشان فاصله میگیرند، تضاد بین فرم و محتوی شکل میگیرد.
وی در پایان یادآور شد: فرمها نه تنها براساس نیازها بوجود میآیند بلکه مقتضیات فرهنگی و محتواهای جامعه بر فرمها تاثیر عمیقی میگذارند و به تدریج فرمها استقلال پیدا میکنند. در این صورت، دیگر به نیازها و به فرهنگ خودشان کار ندارند و در نهایت بیگانگی شکل میگیرد. درباره کشورهایی مانند ما این بحران به صورت آشکار وجود دارد. مثلا هیچ کس نمیداند که چرا باید شیمی درس داده شود و… در دانشگاه هم همین طور است که کون میگوید. پژوهشهای آموزش عالی در ایران دارد به یک اجتماع تبدیل میشود، ما داریم به مرحلهای میرسیم که به تعبیر عبدالسلام اجتماعات علمی به حد تراکم علمی میرسند، ما الان آن تراکم را داریم. اتفاقاً همینجاست که بحران بیگانگی هم شروع میشود. به همین دلیل وقتی نوشتههای نراقی را میخوانیم میبینیم از معاصرین خلاقانهتر است. پس سومین دلیل به وضعیتِ در حال توسعهمان برمیگردد.