به گزارش روابط عمومی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، سیزدهمین نشست از مجموعه نشستهای «فرهنگ و دانشگاه» به نقد و بررسی کتاب «زنان در آموزش عالی؛ تغییر توانمندساز» اختصاص یافت. این کتاب توسط بابک طهماسبی ترجمه و توسط پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی منتشر شده است.
در ابتدای این نشست دکتر خدیجه کشاورز عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی و دبیر نشست، با بیان اینکه چند سالی است روی مطالعات جنسیت کار میشود گفت: امروزه با زنانه شدن آموزش عالی مواجه هستیم که چالشها و دستاوردهایی برای دختران دانشجو داشته است. به گفته وی، گروه مطالعات زنان پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی تلاش میکند آثار و پژوهشهایی در این حوزه انجام دهد و آنها را به مخاطبش برساند. کتاب زنان در آموزش عالی؛ تغییر توانمند ساز هم یکی از آثاری است که در این زمینه ترجمه و منتشر شده است.
در ادامه دکتر مریم حسینی لرگانی عضو هیئت علمی موسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی با اشاره به اینکه کتاب در سال ۲۰۰۲ یعنی ۱۸ سال پیش منتشر شده است و لازم است که درباره نویسنده و آثار آن اطلاعاتی داشته باشیم گفت: نویسنده آثار متعددی در حوزه مطالعات زنان دارد که در این کتاب از روش کیفی و بعضاً از شیوه پدیدارشناسی استفاده شده است. با این حال شباهت بسیار کمی بین ساختار متن و مصاحبهها هست.
وی افزود: اشکال جدی در کتاب این است که هیچگونه فهرست منابعی وجود ندارد و باید اصول رفرنسدهی رعایت میشد که نشده است و تنها مقاله سوم چندین پینوشت دارد. بحث این است که چگونه یک فرد آکادمیک بدون اینکه اخلاق آکادمیک را رعایت کند اثری را منتشر میکند. همچنین در کتاب جملات نامفهومی وجود دارد که بعضاً برخی از آنها به ترجمه اثر برمیگردد.
به گفته حسینی لرگانی: کتاب با دیباچه پژوهشکده آغاز میشود که در آنجا هم خواننده رها است و نمیداند که مترجم کیست؟ در عین حال بسیاری از اطلاعات و دادههای کتاب قدیمی است و به زمان تالیف آن برمیگردد و لذا چیز جدیدی به ما نمیدهد و این دادهها، دادههای تعمیمپذیری نیستند. مثلاً به نظرم امروز در آستانه سال ۲۰۲۰ نمیتوانیم بگوییم که زنان در فضای آموزش عالی بیگانهاند هرچند حتی امروز هم حضور زنان در فضای مدیریتی و سیاستگذاریهای کلان آموزش عالی کمرنگ است چون ساختار نهادی آموزش عالی مردمحور است و حتی به مسائل بایولوژیکال زنان هم توجهی نمیشود.
وی در ادامه با اشاره به مقدمه کتاب گفت: در مقدمه آمده است که این کتاب دارای یازده مقاله است اما در ادامه شاهد ۱۰ مقاله هستیم و معلوم نیست که یکی از مقالات کجاست؟ ظاهراً یک مقاله از کتاب اصلی در ترجمه حذف شده که ای کاش این مسئله در مقدمه مترجم توضیح داده میشد. بسیاری از اصطلاحات و عبارات کتاب هم واقعاً نیازمند پانویس هستند که چنین چیزی دیده نمیشود.
عضو هیئت علمی موسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی با اشاره به فصول کتاب افزود: در فصل اول ایراد این است که وقتی ما اسامی لاتین را به کار میبریم باید در پانوشت درباره آنها توضیح داده شود اما در اینجا هیچ ردی از خانم نویسنده وجود ندارد. همچنین در این فصل به لزوم طراحی دورههای درسی فاقد جنسیت اشاره میشود و به دروسی مثل سلامت و تندرستی گریزی زده می شود که محتوایی مردانه دارند و حتی پژوهشگران این حوزه و ۱۵ هزار نمونه پژوهش در دانشگاه هاروراد هم مرد هستند که با توجه به تفاوتهایی که بین مردان و زنان وجود دارد، نیازمند بازنگری نوشتهها هستیم.
وی یادآور شد: مورد دیگر مقاله روزنتال است که سعی کرده است مسئله نژاد را با برنامه درسی دخیل کند. هم نویسنده و هم مترجم درروانشناسی تحصیلی و سبک یادگیری هیچ گونه تخصصی نداشتهاند و این از نوشته و ترجمه به خوبی مشخص است. بررسیای که در سالهای قبل داشتم این بود که در یادگیری زنان و مردان، جنسیت تاثیری ندارد و تفاوت معنیداری بین آن وجود ندارد، اما در اینجا نویسنده خلاف این مسئله را مطرح میکند. در این فصل مطرح میشود که بین سبکهای یادگیری زنان و مردان و رشتههای مختلف تحصیلی و مقاطع مختلف دانشگاهی تفاوتهای معناداری وجود دارد.
دکتر حسینی لرگانی با اشاره به فصل سوم کتاب گفت: در این فصل بیخانمانی در دانشگاه مطرح شده است و میخواهد هژمونی مردانه را به رخ بکشاند. رویکرد نویسنده در این مقاله یک رویکرد فمنیستی رادیکال است. نویسنده مطرح میکند ما در اینجا بیخانمانانی هستیم که به دنبال خانه هستیم. در این بخش نویسنده به شباهت دنیای ارتش و تجارت و تجربه زیسته زنان در فضای آکادمی و دانشگاه اشاره میکند و از حاکم بودن فضای کاملاً مردانه بر این دو نهاد حرف میزند و رتبهبندی استادان دانشگاه و افسران ارتش را یکی میبیند. در این سیستم سلسلهمراتبی زنان هیئتعلمی بیخانمانهای دانشگاه هستند که به دنبال اثبات کردن خود برای سکنیگزینی در این فضا هستند. در این میان از مثلث کلیسا، ارتش و دانشگاه نام میبرد.
وی در ادامه با بیان اینکه در فصل چهارم نویسنده اعتقاد دارد که فمنیسم بر میان رشتهای مبتنی است گفت: اولین چیزی که ما باید برای مخاطبانمان در نظر بگیریم آزادی انتخاب است و برای اینکه علاقه بیشتری برای این رشتهها و درسها ایجاد شود باید برخی از دروس اختیاری باشند. مثلاً اینکه ما در میان زنان معادلی برای میکل آنژ نداریم دلیلی بر بی استعدادی زنان در نقاشی نیست، بلکه این متاثر از فضای مردانه آموزش و همچنین تحمیل عرفهای اخلاقی پوشاندن بدن برای زنان است.
دکتر حسینی لرگانی در ادامه با اشاره به بحث فصل هفتم کتاب گفت: در این فصل نویسنده پنج مولفه برای بیعدالتی جنسیتی میآورد و معتقد است که همواره بیعدالتی وجود داشته و دارد. بیعدالتیهای جنسیتی که همچنان در آموزش عالی پابرجاست از شیوههای استخدامی تا انصاف در تدریس وجود دارند. اگر زنان به اقلیتهای قومی تعلق داشته باشند این شکاف ناشی از سیاست و اقتصاد و مناسبات اجتماعی پررنگتر میشود. همچنین اگر تعداد زنان دانشجو بیشتر شده است این اتفاق عمدتاً در رشتههای کماهمیتتر و در دانشگاههایی با جایگاه پایینتر رخ داده است. البته بخشی از عدم مشارکت زنان در سیاستگذاریهای کلان دانشگاه ناشی از نقشهای چندگانهای است که زنان بر دوش میکشند.
وی در پایان یادآور شد: در فصل دهم هژمونی مردانه احساس میشود. امروزه میتوانیم به زنانمان ببالیم که چقدر خوب درخشیدهاند. مثلاً در رشته پزشکی تعداد زنان بیشتر از مردان است. همچنین امروزه تعداد زنان هیئت علمیمان بیشتر از گذشته شده است.
دکتر سمیه فریدونی عضو هیئت علمی موسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی دیگر سخنران این نشست سخن خود را با اشاره به پژوهشی که در سالهای پیش داشته است گفت: در این پژوهش وقتی از دختران دانشجو پرسش میکردیم که چرا میخواهند به دانشگاه وارد شوند؟ میگفتند که دانشگاه آنها را توانمند میکند. درواقع این کتاب از این جهت برایم جذاب بود. مصاحبه شوندگان درباره توانمندسازی چیزهایی را مطرح میکردند که بهگونهای در کتاب هم به آنها اشاره شده است و شباهتی بین آنچه در اینجا هست با جاهای دیگر وجود دارد. درواقع کتاب تصویر بزرگی از آنچه در آموزش عالی رخ میدهد به ما نشان میدهد.
وی افزود: باید برای دانشجویان مرد و زن این پرسشها را بوجود بیاوریم که چرا مطالعات ورزشی مردانه است؟ چرا تعداد اعضای هیئت علمی بیشتر مردان هستند؟ واقعیت این است که تعداد زنان فارغالتحصیل از مقطع دکترا بیشتر شده اما چه اتفاقی افتاده است که حضور زنان در هیئت علمی به همان نسبت افزایش نداشته است؟ درواقع ما باید دانشگاهی را طراحی کنیم تا زن توانمند شود.
به گفته دکتر فریدونی: این کتاب در سال ۲۰۰۲ منتشر شده است و نقدهای بسیار مثبتی را در برداشته است اما به نظرم چیزی که مترجم را بر آن داشته که این کتاب را بعد از ۱۸ سال ترجمه کند مسائل مبتلابهای است که ما داریم.
وی در ادامه یادآور شد: زنان آغاز کننده این تحول هستند و اگر قرار است تحولی رخ بدهد باید از همین روالهای انتخاب و استخدام شروع کنیم. باید مردان را هم به سمت اولویتدادن به خانواده سوق بدهیم نه اینکه زنان را مجبور کنیم برای داشتن موقعیتهایی در جامعه از خانواده دور شوند. درواقع باید تحول از خود زنان آغاز شود و به پرسش کردن در کلاس درسی که میخواهد تغییر ایجاد کند رو بیاوریم.
وی با اشاره به کتاب یکی از اقتصاددانان امریکایی که جایزه نوبل اقتصاد را دریافت کرده است گفت: در این کتاب به این مسئله اشاره میشود که چرا تعداد مردان سفید پوست امریکایی در مشاغل بیشتر است؟ در ادامه دو وجه را مطرح میکند و میگوید که بین کسی که قرار است استخدام شود و همچنین کسی که قرار است استخدام کند باید انتخابها و ترجیحات تغییر کنند. اگر قرار است تغییری صورت بگیرد باید از این انتخابها آغاز شود. این بدین معنا است که این انتخابها برساخت اجتماعی است و تمام مشکل ما در جامعه همین است.
عضو هیئت علمی موسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی با بیان اینکه آسمان ماجراهای زنان در همه جای دنیا یک رنگ است به شباهتهایی که در مقالات کتاب و وضعیت زنان در جامعه ایران است اشاره کرد و گفت: کتاب درواقع میگوید اگر ما خودمان را فمنیستِ آموزش عالی میدانیم، اگر خودمان را کسی میدانیم که مطالعات زنان برایمان خیلی جدی است و اینها را در دسته به حاشیه راندهشدگان جامعه میدانیم چه کاری باید بکنیم؟ کتاب به ما میگوید که زنان به زنان در آموزش عالی کمک کنند.
دکتر فریدونی در پایان یادآور شد: بعضی از دادهها نیاز به پانویس داشتند. همچنین خیلی از واژهها را متوجه نشدم و مترجم باید یک معرفی از کتاب میکرد و میگفت که چرا کتابی که در ۲۰۰۲ منتشر شده را ترجمه کرده است. اما با همه این احوال این کتاب از دسته کتابهایی بود که راحتتر توانستم با آن ارتباط برقرار کنم و آن را بفهمم.