انسان اربعینی زائر است، گردشگر نیست، اربعین باطن فرهنگ ماست و کل اربعین یک سلوک باطنی است؛ بنابراین
اگر اربعین تئوریزه و مراقبت نشود، با زبان برآمده از فرهنگ دینی و حقیقت آن یعنی امام عصر علیه السلام، توصیف و فرهنگ سازی نشود و
زبان علمی توصیف آن ایجاد نشود، از زبان عاریتی مدرن در توصیف آن استفاده شود، به همان مشکلاتی دچار خواهیم شد که در توصیف انقلاب اسلامی به آن مبتلا شدیم؛ برخی در دهه شصت، انقلاب اسلامی را با زبان وبر توصیف کردند، در دهه هفتاد، نظریه جامعه مدنی را مطرح کردند و امروز همان افراد، پست مدرن شدهاند و حجاب اختیاری و مسائل دیگری را مطرح میکنند.
اربعین یک واقعیت متکی بر حقیقت است که هرچند زبان غنی باشد؛ اما امکان انتقال آن حقیقت را ندارد؛ به همین مناسبت روابط عمومی دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام، گفتگویی تفصیلی با دکتر نعمت الله کرم اللهی، عضو هیات علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) داشته است که متن آن به صورت یادداشت شفاهی تقدیم خوانندگان میشود.
اربعین را باید
دید، لمس کرد، بو کشید و با تمام وجود حس کرد؛ انسان های متعدد از فرهنگ های مختلف با زبانهای مختلف، در سنین مختلف با جنس متفاوت در یک معنا و حقیقی به نام امام حسین علیه السلام و حادثه عاشورا به زبان فلسفی ذوب می شوند و با این معنا متحد میشوند و این معنا که نور مطلق است در وجود ایشان می نشیند و بعد همه اینها شعاع آن نور میشوند و این نور را باید دید و گرمای آن را حس کنید و روشنای آن را لمس کنید و آدمهایی که حامی آن هستند را ببینید، از محبت و سخاوت، ایثار، نوع دوستی این آدمها بهره ببرید و از نزدیک شناخت پیدا کنید.
این حقیقت این که فقط باید برویم و حضور داشته باشیم و آن را حس کنیم؛ شاید امکان جهانی سازی، فرهنگ سازی و گسترش شعاع این نور را محدود کند، گرچه زیارت اربعین و راهپیمایی بیست میلیونی قطعا آثار زیادی در حد خودش خواهد گذاشت؛ از آثار حضور ایرانیها در اربعین و دیدن سخاوت عراقیها؛ برقرار بودن موکب ها است که بدون فرهنگ رسمی و بخشنامه به صورت خود جوش شایع شده است.
اگر توجه کنید؛ چند سالی است که احسان نذر در ایام محرم بسیار متصاعد شده است، لذا برای گسترش فرهنگ اربعین در جامعه لازم است که این واقعه را توصیف کنید، یعنی آن را به زبان درآورید، برای این که اربعین در عراق نماند باید آن را معرفی کنید.
برای معرفی اربعین دو گونه زبان وجود دارد
برای معرفی اربعین دو گونه زبان وجود دارد، نخست زبان برآمده از فرهنگ اربعین که در همان فرهنگ شکل گرفته و در همان بستر رشده کرده است و زبان دوم نیز زبان مدرن است، با یک نظم برآمده از رشته های مختلف آکادمیک از جامعه شناسی تا علوم سیاسی، روانشناسی، حتی اقتصاد، مطالعات فرهنگی و انسان شناسی فرهنگی و اجتماعی و تجربه زیست در اربعین را مطالعه کنند و فرهنگی که اربعین در آن شکل گرفته و ریشه دارد.
اربعین یک پدیده مادی از جنس کارناوال های بشری نیست که یک عده آدم رسمی داشته باشند و در یک زمان مشخص جمع شوند برای اعلام هویت خاص یا جذب گردشکر و با لباس خاص و غذای خاص و ...
بلکه اربعین مراسمی است که افراد به شدت تلاش می کنند عنوانها را کنار بگذارند، گمنام باشند؛ و دو عنوان خادم الحسین و زائر الحسین داشته باشند و هر فردی که به آنجا پا میگذارد، اولا ذوب در آن فضا می شود، یک رابطه به شدت عاطفی در امتداد نور امام حسین علیه السلام بین آنها شکل میگیرد و در گام بعد اعمال آنجا نمایشی یا صرف لذت بردن فرد یا کسی نیست.
آنجا کسی نمایش اجرا نمیکند، بلکه هر چه آنجا هست در یک فضای غیرنمایشی و بیشتر نوعی ادای دین و خدمت به امام حسین علیه السلام و استفاده بیشتر زوار از فضای اربعین است، تا انسانها فارغ از نیازهای دنیاییشان به معنویت خودشان برسند.
بنابراین توصیف اربعین نیازمند نگاه هستی شناسی توحیدی و انسان شناسی عبودیتی و خلیفه اللهی و معرفت شناسی فراتر از حس است که از ظرفیت عقل، حس، شهود و حدیث در راستای شناخت آن استفاده شود؛ تا ابعاد اربعین کشف شود؛ در اربعین تجلی دست خدا به صورت ملموس مشاهده می شود، تا اراده خداوند نباشد این همه دل یکجا جمع نمیشود و این حادثه عظیم انسانی رخ نمی دهد.
پدیده ای در تراز اربعین حتما کارکردهایی دارد که ممکن است با استفاده از ظرفیت علم مدرن بتوانید آن را توضیح دهید، اربعین کارکرد هویتی، اجتماعی، فرهنگی، تربیتی، سیاسی، اقتصادی و حتی امنیتی دارد؛ اما همه اینها یک امر فرعی در مقابل اصل اربعین و حقیقتی که در اربعین است.
اگر بخواهیم به خاطر این کارکردها، اربعین را توسعه بدهیم، اصل و حقیقت اربعین یا معنای نورانی به نام امام حسین علیه السلام که در متن اربعین است تحت الشعاع قرار میگیرد و ممکن است سیاستگذاران از فردا برنامه ریزی کنند که چطور می توانند از ظرفیت اربعین برای همگرایی بیشتر ایران و عراق استفاده کنند؛ ممکن است اقتصاد دانان بگویند چطور می توانیم از اربعین ظرفیت هایی را ایجاد کنیم که امکان سطح مبادلات اقتصادی را فراهم آوریم، تحریم را دور بزنیم و به شکوفایی اقتصاد منطقه کمک کنیم، جامعه شناسان به بحث همگرایی ملی و انسجام ملی و قومی در اربعین بپردازند، فرهنگی ممکن است از ظرفیت اربعین برای ایجاد یک هویت واحد و غلبه بر شکاف های هویتی استفاده کند؛ هر کدام ممکن اربعین را از منظری به صورت کاریکاتوری نگاه کنند و حقیقت آن را فراموش کنند.
اگر بنا است ما تحلیل تئوریک سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی از اربعین داشته باشیم و در راستای آن سیاستگذاری و عمل داشته باشیم، حتما باید درباره حقیقت، معنا و اصل اربعین و تجلی نور خدا در اربعین توجه داشته باشیم، نباید نگاه سکولار در تحلیل اربعین داشته باشیم، یعنی نگاه توحیدی و اربعینی داشته باشیم.
انسان اربعینی زائر است، گردشگر نیست، آنجا برای تفریح نرفته است، قبل از حضور در آنجا به صورت فیزیکی یک حضور معنوی و روحانی پیدا کرده است، ممکن است فردی در منزلش کاملا خودش را در فضای اربعین حس کند، چون اربعین باطن فرهنگ ماست، انسان اربعینی زائر است، زائر قبل از این که در زمین حرکت کند، در درون خودش سلوک خودش را آغاز کرده است و کل اربعین یک سلوک باطنی است؛ گرچه با پای جسم راه می روید؛ اما آنجا پای دل فرد است که گام به گام به منبع نور اربعین نزدیک می شود، بنابراین نباید ابعاد فردی برجسته شود و این سلوک در اربعین تحت الشعاع قرار بگیرد.
اگر شما نگاه توحیدی داشتید و اربعین را تجلی نور الهی و اعمال اراده خدا در تاریخ در یک برهه خاص و امتداد نور امامت دانستید و آن را به عنوان ظرفیت تمهیدگر ظهور و انسان سازی عاشورایی فرض و فهم کردید؛ بعد امکان این است که چگونه می توان از این نور ضلال استفاده کنم، تا پرتوی هم بر معاش دنیایی ام بیندازم.
به نظرم اربعین در وهله نخست، راه رستگاری و سعادت و فلاح ابدی را ترسیم می کند، ظرفیت فرهنگی تشیع برای تحقق یک جامعه انسانی موعود را دارد به ما نشان می دهد و این که این جامعه می تواند در راستای فلاح ابدی حرکت کند.
اما در عین حال و در ضمن آن می توانیم از ظرفیت های اربعین برای تامین معاش هم استفاده کنیم، یعنی من چگونه می توانیم در عین حال این که نمی خواهم آن را مثله کنم و فرو بکاهم به ابعاد دنیای؛ اما می شود از ظرفیت های اربعین برای تسهیل یا تعالی حتی امور معاش استفاده کرد؛ از این منظر اربعین ظرفیت های فراوانی دارد برای هویت سازی به لحاظ فرهنگی؛ یعنی می توان هویت حسینی را در میان زائران و شیعیان فارغ از مرزهای زمینی ایجاد کنید؛ برخی در ایران، یمن، لبنان، عراق، نیجریه، پاکستان و... همه در مکان خاص و زمان خاص هویت خاصی جمع شوند و یک هویت خاصی در اینها تحت عنوان هویت شیعی شکل بگیرد؛ می شود از ظرفیت اربعین برای ایجاد انسجام اجتماعی نیز استفاده کرد؛ یعنی کارکرد اجتماعی است.
از حیث سیاسی قدرت سیاسی شیعه و ریشه دار در معنا و در هویت را نشان می دهد که هیچ قدرتی نمی تواند آن را سد کند و این قدرت می تواند تمام مرزها و موانع را بشکند؛ کل نظام سلطه را متحول کند، کما این که گوشه ای از تجلی آن را از ساحل مدیترانه تا کوه های هندوکش تا ساحل باب المندب ؛ یعنی از حوثی ها تا سوریه و لبنان تا فاطمیون افغانستان تا شیعیان کشمیر با محوریت و هویت تشیع دارد برجسته می شود؛ به تعبیر مسوول میز تحریم ایران در آمریکا که گفت: اگر ایران مهار نشود هلال شیعی به ماه شیعی تبدیل می شود؛ هلال شیعی ایران، عراق و لبنان بود؛ اما ماه شیعی با آذربایجان، افغانستان، پاکستان و... کامل می شود.
ظرفیتی که در اربعین هست می تواند نظام سلطه را متلاشی کند، اسرائیل را در مخمصه قرار دهد؛ می تواند معادلات عالم را تغییر دهد، وقتی آمریکا اراده می کرد معادلات منطقه، عراق و سوریه و .. را عوض کند و این طرف هویت شیعی و قدرت شیعی با محوریت ایران مقابل این اراده مینشیند، آن که بر کرسی می نشیند، مقابل این اراده می ایستد و معادلات را به هم می زند، هویت شیعی است.
قدرتی پشت اربعین حضور دارد که نه تنها گروه های تروریستی را از منطقه اخراج کند؛ امیرنشین ها را می تواند متحول کند، وقتی که از طریق اربعین بسیج عمومی ایجاد شد، این بسیج می تواند به لحاظ سیاسی معادلات را عوض کند.
به لحاظ اقتصادی ظرفیت بسیار بالایی در آن وجود دارد، اربعین می تواند به لحاظ اقتصادی متصل کننده ظرفیت های منطقه باشد، وقتی زائری عراق می رود، فاصله نزاع خونین هشت ساله از بین می رود، اشتراک فرهنگی ایجاد می شود، به لحاظ وجودی به هم متصل می شوند، یک چیزی که به لحاظ پدیدار شناسی در سفر به اربعین برایم ملموس درک کردم؛ سخاوت روستاییان، عشایر و موکب داران عراقی که بدون منت و احترام می کنند.
انسان با تمام وجود حس میکند که آنها با امام حسین علیه السلام نسبت وجودی دارند، وجودشان و تمام هستشان حسین علیه السلام است، سخاوت آنها به گونه ای که منت می کشند که پا بر دیده و سر آنها بگذارید و از سفرهای که خودشان را صاحب آن نمی دانند شما تناول کنید، منتی بر شما ندارند، با تمام افتخار و با رضایت باطنی عمیق، منت می کشند که بر سفره حسین علیه السلام بنشینید.
حضور ما در آنجا موجب می شود که نسبت به عقایدمان بازاندیشی داشته باشیم، ما در اینجا نسبتمان با امام حسین علیه السلام بیشتر مفهمومی است، یعنی در ذهنمان یک امام حسینی داریم که امام ما است و در مسیر احیای امت جد و تعالی امت، فدا شده است، اما اگر بنا است، نذری بدهیم، شاید در هنگام نذری دادن به عنوان کسی که نذری می دهد و صاحب مجلس است خودمان را تلقی میکنیم، صف و نوبت درست میکنیم؛ تذکر میدهیم کسی شلوغ نکند، اما آنجا منت کشی میشود، پای شما را می بوسد، هر کاری می کند که شما بر سفره او بنشینید و هر وقت دوست دارید غذا بخورید، جوراب شما را می شوید.
یکی از آثار ملموس حضور ایرانیان در اربعین این است که فرهنگ سخاوت در ایام محرم بیشتر شده، تحولی در ما ایجاد شده است و هرکسی نسبت به عقاید خودش بازاندیشی کرده است، بحث بذل مال که سخت است، در مرحله بعد اگر پای دفاع از آرمان های امام حسین علیه السلام نیز پیش بیاید حاضریم جان خودمان را بذل کنیم.
این هویت با آن قدرت با این همگرایی فرهنگی، خودبه خود مرزهای جغرافیایی را از کارکرد میاندازد و دلها را نزدیکتر می کند، در زمینه های اقتصادی نیز بسیار تاثیر گذار است و اعتماد ایجاد می کند، می تواند پشتوانه اقتصادی باشد، به عنوان مثال اگر پشتوانه اقتصادی بانک ملی باشد، تغییر و تلاطم در اقصاد می تواند مشکل زا باشد، اما اگر پشتوانه اقتصادی اعتماد عمومی و مردمی چه در داخل و کشورهای منطقه باشد، به راحتی می تواند تبادل، همکاری و رونق اقتصادی اتفاق بیفتد؛ بنابراین اربعین کارکرد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی حتی امنیتی دارد.
فردی که اربعین می رود فقط پالایش نیست، بلکه از لحاظ روانشناختی نوعی والایش اتفاق می افتد، ظاهرا روی زمین است، اما در درونش گام به گام به سوی آسمان و تعالی می رود، اخلاقش عوض می شود، صبور می شود، همگرایی، نوع دوستی و روحیه جمع گرایی در وی تقویت می شود، از خیلی از این حاشیه ها می گذرد و یاد می گیرد که بزرگ باشد.
کارکردهای اربعین زمانی قابل فهم و قابلیت گسترش دارد که حقیقت اربعین را نگه دارید، بر کرسی جامعه شناسی ننشینید و کل اربعین را به یک ظرفیتی برای همگرایی و انسجام اجتماعی را فرو بکاهید؛ همین کار را می توان با کارناوال هم انجام داد یا تمام ظرفیت اربعین را پشتوانه کار سیاسی نکنیم، همین کار را می توان با تبلیغات نیز انجام داد.
باید نگاه حداکثری نسبت به اربعین باشد که حقیقت اربعین در آن اصل قرار گرفته است و کارکردهای اربعین فرع است؛ برنامه ریزی نکنیم که اربعین تبدیل شود به ظرفیت فرهنگی، اقتصادی و...؛ بلکه برنامه ریزی کنیم که اربعین، اربعین بماند با تمام ظرفیتهایش، چون که اربعین بستری است برای معرفت زایی و شعاعی از نور امام حسین علیه السلام است، لذا اگر زائر این نکته را متوجه باشد، طور دیگری رفتار خواهد کرد، سعی میکند تمام رذائل را در وجودش محو و نابود کند و به نور برسد، و ما وظیفه داریم این بستر را برای زائران اربعین فراهم کنیم.
بنابراین نگاه تک بعدی به اربعین و کارکردی، نگاه ناقصی است و انسانی که در اربعین حضور پیدا می کند، نباید در فضای قدرت سیاسی، بازار و عرصه تبلیغات، خودش را محصور ببیند؛ بلکه خودش را در عرصهای از امواجی نور حسینی علیه السلام تصور کند که در حالی رشد و تعالی است؛ همانند ذرهای که در نور بالا می رود و وجودش از ظلمت و تاریکی بیرون میآید.
اربعین با تمام ظرفیتش با امامت معنا میشود؛ یعنی باید امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) را در متن اربعین دید، بنابراین باید از ظرفیت اربعین، بستر اتصال زائر با امام زمانش فراهم شود، این فرهنگ سازی در اربعین باید پررنگ شود؛ به نظرم اگر این بخش از اربعین مثله نشود، بلکه پررنگ شود، اصل و حقیقت اربعین معرفی شده است و کارکردهای اربعین نیز به طریق اولی در امتداد آن ایجاد خواهد شد.
بعد از توجه به حقیقت اربعین، برخی بحثها در اربعین هست که شاید آسیب باشد و فاصله ایجاد کند، اینجاست که نهادهای مختلف میتوان برنامه ریزی داشته باشند؛ همانند برنامه ریزی دیدار موکب داران عراقی با رهبر معظم انقلاب، خادمان حرمهای مقدس با همدیگر دیدار داشته باشند، انتقال تجربه اتفاق بیفتد.
یکی از کارکردهایی که مغفول ماند، کارکردهای امنیتی اربعین است که حشدالشعبی را ایجاد کرد، با گسترش اربعین بود که توطئههای امنیتی برای عراق، جهان تشیع و جهان اسلام خنثی شد، بخش عمدهای از آن درهم شکسته شد یا زمینه آن از بین رفت.
در پایان این نکته را متذکر شوم؛ اگر ما زبان علمی یک پدیده برآمده از فرهنگ خودمان را ایجاد نکنیم و از زبان عاریتی استفاده کنیم، در همان مسیری حرکت خواهیم کرد که آن زبان با آن فرهنگ خاص خودش، حرکت میکند.
همانگونه که در توصیف انقلاب اسلامی، زبان علمی توصیف آن را ایجاد نکردیم و با استفاده از زبان مدرن به مشکلاتی دچار شدیم، درباره اربعین نیز این آسیب وجود دارد، لذا باید زبان علمی توصیف آن را ایجاد کنیم و از زبان مدرن استفاده نکنیم.
برای توضیح انقلاب اسلامی، برخی از زبان علوم سیاسی و جامعه شناسی، برخی از زبان مارکسیستی، نابرابری طبقاتی و شرایط شکاف و تضاد میان جامعه و برخی دیگر که مبانی ماتریالیستی را نپسندیدند از زبان وبر استفاده کردند، انقلاب کاریزماتیک و این که شخصیتی استثنایی با ویژگیهایی خاصی توانست، بسیج عمومی تشکیل دهد و نهایتا با فداکاری در راستای آرمانها به پیروزی رسید، در حالی که در این نگاه، کاریزما شخص است و ممکن است از طریق دستکاری روانشناسی افراد به قدرت برسد مثل هیتلر که توانست در راستای اهداف نازیسم، جنگ جهانی را راه بیندازد.
اصلا نظریه وبر بعد از جنگ جهانی درست شد و اعلام کردند مهمترین خطر جامعه جهانی، اتصال کاریزما به توده است که از بمب اتم خطرناکتر است و برای از بین بردن این اتصال باید در این میان نهادهای مدنی و سندیکا ایجاد شود، بنابراین نظریه جامعه مدنی درست شد و بعد از آن جامعه مدنی به جامعه باز تبدیل شد و بعد اینها به نگاه پسامدرن رسیدند.
بنابراین در جمهوری اسلامی نیز کسانی که تلاش کردند، انقلاب اسلامی را در دهه شصت با زبان وبر توضیح دهند، در دهه هفتاد، نظریه جامعه مدنی را مطرح کردند و همینها امروز، پست مدرن شدهاند، به عنوان مثال اخیرا مطرح کردند جمهوری اسلامی باید مشروبات الکلی درست کند که مردم نمیرند یا اگر مردم حجاب را نخواهند، باید حجاب کنار گذاشته شود.
در صورتی که ولایت فقیه یک حقیقت و یک باور ریشه دار در یک فرهنگ است و هر کسی غیر از امام خمینی(قدس سره) این پرچم را برمیداشت همین وفاداری را از مردم دریافت می کرد، چون امام خمینی نائب الامام بود و این استمرار امامت است و تمام ظرفیت فقه شیعه، کلام شیعه و فلسفه شیعه، پشتوانه ولایت فقیه است که وقتی کاریزماتیک شد، تمام پشتوانه آن گرفته می شود، مثله و تبدیل به فرد می شود و بعد از آن تمام مشکلش، جانشینی است یا تبدیل به یک نظام سلطنتی یا بروکراتیک می شود؛ اما اگر شما آن را همانگونه که هست و ذیل ولایت تعریف کردید، ذیل ولایت الله قرار می گیرد.
از ابتدای تاریخ تا انتهای تاریخ، دو نوع ولایت بیشتر وجود ندارد، « اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ اِلَى النُّورِ وَالَّذِینَ کَفَرُوا اَوْلِیَاوُهُمُ الطَّاغُوتُ» ولایت الله که ولایت مومنان است و نوع دیگر که ولایت طاغوت است، انقلاب اسلامی نیز ولایت الله علیه ولایت طاغوت بود.
بنابراین اگر اربعین تئوریزه و مراقبت نشود، با زبان برآمده از فرهنگ دینی و شیعه فهم نشود، با حقیقت آن یعنی امام عصر علیه السلام، توصیف و فرهنگ سازی نشود، با زبان جامعه شناسی به کارناوال تبدیل میشود، با زبان علوم سیاسی به یک قدرت سیاسی تقلیل داده میشود، با زبان اقتصاد به پشتوانه تبادلات اقتصادی تبدیل میشود، با زبان روانشناسی به یک ظرفیت پالایش و آرامش روانی تعریف میشود و در نهایت اربعین با این کارکردهای ناقص، مثله خواهد شد و وقتی زبان توصیف آن از خودش نباشد و از زبان مدرن کمک گرفته شود؛ مدرنیزه میشود.