کارگاه حضانت کودکان بعد از طلاق
وراهکارها وچالشهای آن با سخنرانی جناب آقای اسدالهی دادستان محترم شهرستان
و با همراهی استاد برجسته رشته حقوق
دانشگاه
آزاد اسلامی واحد هشترود آقای دکتر لطفی ، وبا حضور دانشجویان ،کارکنان وعمومی
همشریان برگزار گردید .
حضانت از منظر قانون
حضانت طفل بر اساس
قانون مدنی و قانون حمایت خانواده برای پسر و دختر تا هفت سالگی با مادر است
.
حضانت فرزند از هفت سالگی تا سن بلوغ با پدر است دختر تا نه سالگی و پسر تا
پانزده سالگی
بعد از سن بلوغ خود
فرزند تعیین می کند که با چه شخصی زندگی کند و از حضانت خارج می گردد
.
در صورت فوت یکی از
ابوین، حضانت کودک (صغیر یا محجور) با پدر و یا مادری که زنده است خواهد بود؛
هرچند متوفی پدر طفل بوده و برای او قیم معین کرده باشد. مثلاً با فوت پدر، حضانت
طفل با مادر است؛ نه پدربزرگ طفل
.
حضانت فرزندانی که
پدرشان فوت شده با مادر آنهاست؛ مگر آنکه دادگاه به تقاضای ولی قهری یا دادستان،
اعطای حضانت به مادر را خلاف مصلحت فرزند تشخیص دهد
.
در صورتیکه پدر و
مادر هر دو فوت کرده باشند، حضانت با جد پدری و پس از آن با سایر خویشاوندان طفل
بر مبنای ترتیبات ارث است
.
حضانت در لغت
حضانت، از حضن گرفته شده و برابر فارسی آن، «پهلو» است، قسمت زیر بغل تا برآمدگی لگن. به معنای نگهداری چیزی می باشد، همچون پرنده ای که از تخمهای خود در زیر بال نگهداری می کند: «حضن الطائر بیضه ». هنگامی که زنی، بچه اش را در آغوش می گیرد، گفته می شود: «حضنت ولدها
.»
(۱)
فقیهان «حضانت » را برابر همان معنای لغوی، معنی کرده اند و حضانت دراصطلاح ایشان عبارت است از
:
«
حق نگهداری و سرپرستی طفل که به شخصی واگذار می شود
.»
و از نظر توسعه مفهومی، همه گونه نگهداری از کودک را در بر می گیرد: پاکیزگی، خورانیدن غذا و برآوردن نیازهای غذایی، پوشش، تربیت، آموزش، یاددهی آداب اجتماعی و
....
وقتی بنیان خانواده فرو می ریزد و آرامش روحی و روانی که زاده پیوند
طبیعی زن و مرد است، تبدیل به دل نگرانی می گردد و زن و مردی که زینت یکدیگرند،
سبب عذاب همدیگر می شوند و آن هنگام که طلاق پایه های زندگی را ویران می کند و یا
مرگ گریبانگیر یکی از دو رکن خانواده می شود، قربانیان زیادی را به جا می گذارد که
نمی توان با بی تفاوتی از کنار آنها گذشت از جمله قربانیان، کودکان خانواده اند که
ناگزیر در گرداب حوادث دست وپا می زنند و یاری می خواهند. در برابر کودکان، که با
آه و ناله، پدر و مادر را به زندگی فرا می خوانند، به راستی چه باید کرد؟ حال که
کانون پرمهر خانواده و آغوش گرم پدر و مادر به آنها آرامش نمی دهد، کدام کانون
برای آنان شایسته تر است؟
باری، این کودکان را به چه کسی باید سپرد؟ پدر، مادر، خویشان یا
جامعه؟
این مساله از زاویه های گوناگونی درخور بررسی است
.
البته فقیهان بزرگ، تلاشهای بسیار برای حل این مشکل کرده و آرای
راهگشایی ارائه داده اند، اما باید اعتراف کرد که دشواریها همچنان خودنمایی می
کنند و برای برداشتن آنها از سر راه، نیاز به تلاش گسترده، و تجدید نظر در
دیدگاههای فقهی است که این لازمه دانش پویا و زنده و جاودانه است. تکامل و بالندگی
دیدگاههای فقهی، جز به تلاش همگانی و حرکت جدید، رخ نخواهد داد
.
دیدگاه ها در این که سرپرستی و نگهداری کودکان وظیفه چه کسی است،
بسیارند و در این بین کشف دیدگاه ناب، کاری است دشوار
.
در این مقاله سعی شده است که بحث «حضانت » ریشه یابی شود و مبانی
روایی و روانی مساله مورد توجه قرار گیرد و نظریه ای پیشنهاد شودکه راهگشای این
مشکل درعصر حاضر باشد، بر عالمان و طالبان علوم اسلامی است که بر این امر همت
گمارند و چراغی را برافروزند که در پرتو آن، راهیابی به حقیقت آسان گردد.
امیدواریم که این مقال نیز ما را به این هدف نزدیک کند
.