نگاهی به سیاستهای حمایتی دولت آلمان از تولید
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی بنیاد ملی نخبگان، کشورهای توسعهیافته نهتنها حمایتهای دولتی را از واحدهای تولیدی خود قطع نکردهاند، بلکه با قوت آن را ادامه دادند. مشهورترین این حمایتها، جهتدهی به خریدهای دولتی، اخذ مالیات بر فعالیتهای غیرتولیدی (نظیر مالیات بر عایدی سرمایه ناشی از معاملات مسکن)، حمایتهای بیمهای از کسبوکارهای نوظهور و ماموریت دادن به دستگاه دیپلماسی خود برای بازاریابی و باز کردن راه محصولات کشور خود در بازار دیگر کشورها هستند.
آلمان و حمایت از تولید داخل
آلمان در حال حاضر پنجمین اقتصاد دنیا محسوب میشود، به حدی برای حمایت از تولیدات داخلیاش برنامهریزی کرده است که حتی بحرانهای مالی سالهای اخیر همچون بحران مالی سال ۲۰۰۸ غرب و اروپا نیز نتوانست آلمان را از پا دربیاورد. بلکه برعکس در آن دوره آلمانیها برخلاف دیگر کشورهای اروپایی که با مشکل بیکاری مواجه بودند، کارگرانشان را به جای اخراج کردن به دورههای آموزشی مهارتآموزی اعزام میکردند.
سیاستهای حمایتی دولت آلمان از تولید
سیاستهای دولت آلمان برای حمایت از تولید شامل دو بخش است. اولین قسمت آن مربوط به اجرای سیاستهای کلان اقتصادی است که ساختاری را به وجود آورده است که به موجب آن اوضاع اقتصادی این کشور حتی در سالهای اخیر با مشکلی مواجه نشده است یا کمترین مشکل را تجربه میکند؛ بخش دیگر مربوط به سیاستهایی است که مردم این کشور را در کمک به اوضاع اقتصادی شریک میکند. به عبارت بهتر اجرای سیاستهایی که به ارتقای فرهنگ عمومی در حمایت از تولید منجر میشود.
یکی از مهم ترین کارهایی که دولت آلمان به منظور تقویت تولید داخلی این کشور در دهههای اخیر انجام داده است، توجه به گسترش صادرات محصولات تولیدی این کشور است. به طوری که میتوان گفت نیمی از رشد اقتصاد آلمان در دهههای گذشته ناشی از صادرات است
رشد کشورها برای آلمان تهدید است یا فرصت؟
آلمان در سه حوزه ساخت ابزارهای صنعتی، مواد شیمیایی و خودرو دارای مزیت است. همین وضعیت سبب شد تا ظهور اقتصادهای بزرگ همچون چین هیچگاه برای این کشور به یک تهدید مبدل نشود، بلکه آلمانیها آن را یک فرصت میدانستند. این وضعیت هم با نگاه صادراتیشان به وجود آمد. به طور تقریبی نیمی از کل صادرات آلمان و همچنین ۷۲ درصد از صادراتش به چین کالاهای ترابری و ماشینآلات با ارزش افزوده بسیار بالا هستند.
آلمان همزمان که به فکر افزایش صادرات بود، واردات را نیز در کشور مدیریت میکرد. این مدیریت با اجرای سیاستهای مختلف از جمله پرداخت یارانه صادراتی، اعمال سیاستهای تعرفهای برای تقویت تولید ملی و ارتقای صادرات را از جمله این برنامهها نامید که حاصل آن مدیریت و کاهش واردات در این کشور است.
ارتقای مهارت و دانش نیروی انسانی؛ راهکار آلمان در حمایت از تولید
یکی از راهکارهایی که دولت آلمان به منظور حمایت از تولید داخلیاش در پیش گرفته، ارتقای دانش کارگرانش است. آلمانیها به ارتقای بهرهوری نگاه ویژهای دارند. این موضوع همانطور که در ابتدای این گزارش نیز یاد شد در بحران مالی غرب در سال ۲۰۰۸ سبب شد تا این کشور برخلاف دیگر کشورها که با بحران بیکاری و تعدیل نیروی کار مواجه بودند، آنها کارگرانشان را حفظ کنند و برایشان دورههای مهارتآموزی ترتیب دهند تا بهتر در خدمت تولید داخلی قرار بگیرند. آلمانیها در آن مقطع به جای کار و تولید کارگران بابت گذراندن دورههای آموزشی کارگران به آنها حقوق هم پرداخت میکردند.
تغییر واحد پول در خدمت حمایت از تولید
آلمان در سالهای پس از جنگ جهانی دوم دچار مشکل نرخ تورم بالا شد. دولت هم برای آرام کردن فضای اقتصادی و بهبود شرایط کسبوکار اقدام به اصلاح نظام پولی کرد. یکی از اقدامات مهم در این بخش را میتوان به تغییر مقیاس پول در این کشور از مارک رایش به مارک آلمان اشاره کرد. همین وضعیت سبب شد شرایط برای سرمایهگذاری و تولیدات داخلی این کشور بهتر و منطقیتر شود.
ترویج فرهنگ ارزش دادن به کار
در این خصوص یکی از سیاستهای این کشور ترویج فرهنگ کار و کارپرستی است. به طوری که امروزه در این کشور فرهنگ کار یک ارزش در میان شهروندان است. نزد مردم آلمان کار عیار اخلاقی دارد، بدین معنا که به صورت احساس وظیفه شدید و محکمی درآمده است. در این فرهنگ کار یک وظیفه است و نه فقط یک اشتغال؛ کارگر آلمانی غرور و افتخار سنتی و شغلی خود را در کارکردن مییابد و آن را به منزله نوعی امتیاز تلقی میکند و همهچیز را از دیدگاه کار ارزیابی میکند.
یکی دیگر از ویژگیهای فرهنگ جامعه آلمانی حاکم شدن روحیه ابتکار، خلاقیت و اختراع است. همین فرهنگ به آلمان در سالهای اخیر کمک کرده است تا اقتصاد دانشبنیان در این کشور جایگاه خود را پیدا کند و موتور اصلی پیشرفت اقتصادی این کشور طی دهههای اخیر را فراهم کرده است.
منظم مثل ساعت
مدیریت آلمانی به سازماندهی و نظم توجه ویژهای دارد. این موضوع در خصوص فعالیتهای اقتصادی از نقش و اهمیت دوچندانی برخوردار است. توجه آلمانیها به نظم برایشان شهرت جهانی فراهم کرده است. به طوری که در افکار عمومی مردم جهان اغلب اینگونه تصور میشود که محصولات آلمانی با نظم و دقتی همچون ساعت کار میکند. آلمانیها این جایگاه را در ابتدا با تمرکز بر گرایشهای عمومی جامعه خودشان ایجاد کردند. به عبارتی ایجاد نظم و سازماندهی مناسب از خصایص عمومی و روانی فرهنگ آلمانی محسوب میشود که در بستر زمان شکل گرفته است.
ترویج قناعت و بهرهبرداری از پسانداز مردم
پساندازهای مردمی و هدایت سرمایهگذاری آنها در بخش تولید یکی دیگر از کارهایی است که دولتهای آلمان انجام داده تا از تولید داخلی حمایت کند. این اقدام باعث شد تا بخش خصوصی در آلمان به پیشرفت اقتصادی چشمگیری بعد از جنگ جهانی دوم دست پیدا کند. این منابع سرمایهای از محل پساندازهای مردم و سپس جهتدهی این منابع به سمت تولید شکل گرفته است. آلمانیها به ذخیره کردن و صرفهجویی گرایش زیادی دارند.
تراز مثبت تجاری حتی با مدیریت ضعیف واردات
آلمان را میتوان در نگاه کلی به عنوان کشوری تعریف کرد که از تولید داخلی و مصرف کالاهای داخلی حمایت میکند. در کنار این موضوع به دلیل حمایت ویژهای که از صادرات انجام میدهد، این کشور را میتوان به عنوان یک کشور صادرکننده قلمداد کرد. همین نگاه باعث شده است که در عین حال که مدیریت واردات در این کشور ضعیف است، همواره تراز تجاری آن مثبت باشد. مردم نیز همواره به گونهای عمل میکنند که از کالاهای داخلیشان حمایت کنند. به طوری که حتی در اوج بحرانهای مالی اروپا مردم خرید کالاهای داخلی با قیمت گرانتر و کیفیت پایینتر را ترجیح دادند. دولت نیز در مسیر حمایت از تولید داخلی رویههای سخت و نرمی را در پیش گرفت.
مهد حمایت از صنایع نوزاد
کشور آلمان را میتوان از جمله کشورهای نمونهای مثال زد که بعد از جنگ جهانی دوم توانست بهخوبی از پس شکستهایش بربیاید و مجدد روی پای خود بایستد. آنگونه که این تغییر و تحول عظیم به معجزه اقتصاد آلمان معروف شد. دولتهای «آدنائر» و «ارهارد» در فاصله سالهای ۱۹۴۹ تا ۱۹۶۶ سیاست افزایش صادرات و نگه داشتن میزان واردات در سطحی پایین را در پیش گرفتند. این مسئله کمک زیادی به شکلگیری و توانمند شدن صنایع داخلی آلمان کرد.
بیسمارک اولین حامی تعرفه سنگین
در خصوص حمایت از تولیدات داخلی در کشور آلمان استفاده از ابزار اعمال تعرفه سنگین واردات اغلب نقش کمتری دارد. به طور مثال در پروس آلمان سابق در اوایل سالهای قرن نوزدهم سیاستهای تعرفهای آلمان ملایم بود و اثر محسوسی بر حمایت از تولید نداشت. اما در سال ۱۸۷۹، بیسمارک، صدراعظم آلمان، تعرفهها را به میزان زیادی افزایش داد تا اتحاد سیاسی بین مالکان زمین و صنعتگران بزرگ را تقویت کند که این سیاست به خون و آهن معروف است.
ادامه دارد ...