ما به افقهای هنر انقلاب اسلامی خواهیم رسید
به مناسبت چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، به سراغ یکی از مهمترین نهادهای حوزه فرهنگ و هنر که زاییده انقلاب اسلامی است؛ رفتیم تا ببینیم این نهاد در بستر هنر و اندیشه انقلاب اسلامی چگونه پا گرفت، رشد کرد و در چهلمین سال انقلاب چه ثمری برای این مرز و بوم داشته است.
گفتوگوی نشریه «نامه شورا» را با آقای محسن مومنی شریف رئیس حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی تقدیم حضور شما عزیران میکنیم:
بحث را از اینجا آغاز کنیم که وضعیت فرهنگ و هنر در سالهای اول انقلاب به چه صورت بود؟ چه نیازی ما را و جامعه آن موقع ایران را به این رساند که حوزه هنری تشکیل شود؟
راستش وضعیت فرهنگ و هنر پیش از انقلاب با هیچ معیاری قابل دفاع نیست. ادبیات و هنر و فرهنگ ایرانی در طول تاریخ نوعاً دارای درون مایه حکمی، تعلیمی و دینی وعرفانی بوده است که نماینگر اندیشه و هویت انسانی است که در این تاریخ و جغرافیا زیسته است و می زید اما در پیش از انقلاب به ویژه در دهه های ۴۰ و ۵۰ بر اثر هجوم فرهنگی و تندباد تعرض ویرانگر فرهنگ و تمدن غرب و نوع سیاستگذاری های که در این حوزه ها صورت می گرفت، عالم تاریخی ما دچار رکود و فرود شد. درست است جاهای دیگر دنیا نیز کم و بیش تحت تاثیر غرب مدرن بوده اند اما بررسی ها نشان می دهد سرعت این تحولات در ایران و به ویژه شیفتگی سیاستگذران فرهنگی سیاسی ایران به غرب بیش از جاهای دیگر است. در رشته ای که بنده سررشته دارم یعنی ادبیات داستانی، این رشته فرو رفته در باتلاق تعفن، سیاهی و ناامیدی بود. این را بر اساس تحقیق و مطالعه عمده آثار آن زمان و نقد و نظر منتقدان همان دوران می گویم. بقیه رشته های هنری هم حال و روزی بهتر از این نداشتند بلکه در بعضی رشته ها بدتر هم بوده است. یک نکته دیگر اینکه، هنر پیش از انقلاب از نظر جهت و سو حتماً در مقابل دین و ارزش های دینی بود. به جز بعضی هنرهای سنتی ما، عموماً در مقابل دین بودند .مثلاً اگر بخشی از اشعار و هنر خوشنویسی وموارد اینچنینی راکنار بگذاریم، سایر هنرها مخصوصاً هنرهای مدرن، مفاهیمی را مطرح میکردند که با دین و جهان بینی انسان مومن ایرانی مغایرت داشت این غیر از تمسخر نشانه های دینی و مومنان است. اگر بگوییم دین ستیزی از عناصر اساسی از اهداف ادب و هنر پیش از انقلاب بود، بی انصافی نکرده ایم.
در فضایی که انقلاب میشود و جامعه رویکرد دینی و مذهبی پیدا میکند، چه نیازی بود که هنرمندان آن موقع جمع شوند وحوزه هنری را تشکیل دهند؟
یک بار مقام معظم رهبری فرمودند یکی از دغدغههای بنده و امثال بنده پیش از انقلاب این بود که بالاخره ما با هنری که این گونه است ودر برابر دین است، میخواهیم چه کنیم؟ اگر انقلاب پیروز شود ونظام جدیدی به وجود آید، ما میخواهیم با این موضوع چه کنیم؟ این نشان میدهد که این امر، دغدغه بزرگان بوده و لذا همین بزرگان درآستانه انقلاب اسلامی تشکلی را طراحی میکنند که در ابتدا نام آن «کانون فرهنگی نهضت اسلامی» بوده که بعد به حوزه اندیشه هنر اسلامی تغییر مییابد. درست درآذر و دی ماه که روزهای اوج تظاهرات و اوج انقلاب است چنین اتفاقی میافتد و چنین تشکلی اعلام موجودیت میکندکه خود این امر نشاندهنده اهمیت موضوع برای رهبران انقلاب است. آن بزرگان عبارت بودند از دکتر باهنر، آیت الله دکتر بهشتی، حضرت آیت الله خامنه ای و چند نفر دیگر و از هنرمندان هم مرحوم خانم دکتر طاهره صفارزاده، آقای موسوی گرمارودی و احیاناً یکی دو نفر دیگر که اسمهایشان در بیانیه اعلام موجودیت کانون فرهنگی نهضت اسلامی ثبت است. این نشان میدهد که مسئله هنر وادبیات برای رهبران انقلاب آن چنان اهمیتی داشت که در آن شرایط خاص که غیر از «شورای انقلاب» که به دستور حضرت امام خمینی ره در پاریس ایجاد شده بود، هنوز نامی از دیگر ارگان های و سازمان های انقلابی نبود، چنین تشکلی ایجاد میشود. اما این امر چند دلیل دارد. اولاً هنردر واقع یک موهبت الهی است و رسانهای است که برای همه بشریت است،متعلق به یک قشر خاص نیست و این جفا بود که انقلاب واین نهضت بزرگ از هنر بهرهمند نشود و هنردر اختیارش نباشد. این کاملاً طبیعی است،مخصوصاً که مفاهیم و ارزشهای انقلاب و پیام انقلاب به گونهای است که باید به جهان برسد.بخش بعدی در واقع خود جامعه ایران و جامعه متدین و جامعه متشرع ایرانی بود که بین آنان و هنر آن روز فاصله بود، واین هم موردی بود که بالاخره این آشتی باید صورت میگرفت.لذا حوزه هنری درچنین شرایطی متولد میشود.
از لحظه شکلگیری حوزه هنری، لحظهای که اولین فیلمها و اولین تئاترهایش در قالب بچههای مسجد تولید شد جزو نهادهای موفق ما بود. چگونه حوزه هنری این سیر موفقیت را در این سالها طی کرد؟ این همه هنرمندعرضه کرد.خیلی از هنرمندان بزرگ ما محل تولدشان حوزه هنری است.چه فضایی ایجادشده، چه جوی در حوزه هنری است که میتواند این همه هنرمند خوب به جامعه عرضه کند؟
بخشی از این در واقع به وجودخود انقلاب اسلامی بر میگردد. بالاخره هنر قبل از انقلاب بهگونهای بود که هرکسی اجازه ورود به آن ساحت را نداشت. حالا ما از آن سالها حداقل چهل سال فاصله گرفتهایم. برخی از قضاوتهایمان راجع به آن زمان، قضاوتهای واقعی نیست. آن زمان اینطور نبود که هرکسی اراده کند ولو اینکه مستعد هم باشد بتواند در این فضاها حضور داشته باشد و بدرخشد.انقلاب اسلامی این حصارها و قید و قیودها را برداشت، این سد را شکست و لذا با ایجاد حوزه هنری شما میبینید که افراد فراوانی از جوانها، و حتی خانوادههای متدین، به سمت هنر میآیند. این در حالی است که پیش از این، اینطورنبود. آن محدودیت بهخاطر خود وضعیت هنر بود که هرکسی نمیتواست برود ولو اینکه در ودیواری هم وجودنداشت و ازسوی دیگر هم اینطورنبود همه را با آغوش باز بپذیرند. خاطرهای را تعریف کنم که پیش از این هم چند بار هم گفتهام. جناب آقای مصطفی رحماندوست تعریف میکردند که پیش ازانقلاب، ایشان کارمند کتابخانه مجلس بودند و فارغ التحصیل دانشکده هنرهای زیبا. از نوجوانی و جوانی هم شعر میگفتند و همان موقع به عنوان شاعری نوگرا با گرایشات دینی مطرح بوده اند. میگفتند همان موقع که در کتابخانه مجلس بودم، مجموعه شعری برای کودکان ونوجوانان سرودم که بهنظر خودم کتاب خوبی بود. به کانون پرورش فکری کودکان ونوجوانان دادم ولی جواب من را ندادند و ماند و ماند تا انقلاب شد و من خودم شدم مسئول کانون پرورش فکری و کتابم را چاپ کردم که از قضا آن کتاب هم خیلی مورد توجه مخاطبان قرار گرفت. وضعیت این طور بوده و هر چهرهای را راه نمیدادند. هرآدم جدیدی نمیتوانست به عرصه هنر ورود پیدا کند. میخواهم بگویم انقلاب این سد را شکست، این حصارها را برداشت وهرکسی در خودش علاقه و ذوقی میدید، جرات به خرج داد آمد و هنر و توانایی خودش را عرضه کرد و نهایتاً آنهایی که میتوانستند باشند ماندند. این یکی از دلایلی است که حوزه هنری موفق شد.
علت دوم هم باز می گردد به خود انقلاب. فضای فداکارانه، ایثارگرانه و جهادی که انقلاب اسلامی در کل ایران ایجاد در درخشش نهادهای مانند حوزه هنری بی تاثیر نبود. بالاخره در این شرایط وقتی خودخواهیها کنار زده میشود، شما هر کاری انجام دهید،آن کار میدرخشد.این طبیعت کاری است که با اخلاص صورت میگیرد.
علت سوم درواقع نیاز جامعه بود.بخشی از این جامعه که با هنر بیگانه بودند و حالا میبینند که هنری تولید و محصولاتی خلق میشود که با ارزشهای دینی او نه تنها مغایرتی ندارد،بلکه درآن راستا هم است و به آن علاقه نشان میدهند. فیلم «توبه نصوح» ساخته میشود. کجا سینمای ما، کار به این حرفها داشت. فیلم «استعاذه» ساخته میشود.اینها چیزهایی است که مردم درکتابها خوانده بودند. از روحانیون محترم درمنبرها شنیده بودند و حالا درپرده سینما می دیدند؛ لذا نخستین کارهای حوزه هنری در مساجد اکران شد. زمانی مردم مذهبی، رد شدن از مقابل سینما را مغایربا شئونات دینی خود میدانستند، و حالا سینما چنان اعتباری پیدا کرده بود و کار سینمایی چنان تطهیر شده بود که در مساجد به نمایش درمی آمد! مردم هنرمندانی را که در این حوزه کار میکردند،تشویق و تحسین می کردند. فضای جدید، فضای اشتیاق و علاقمندی به هرچیزی بود که بویی از دین و ارزش های دینی داشت. نمونهاش درخود تلویزیون بود.خیلی خانوادههای مذهبی پیش از انقلاب تلویزیون نداشتند وآن را دارای اشکال میدانستند. اما با پیروزی انقلاب اسلامی، تلویزیون هم مسلمان شد و مردم از آن استقبال کردند.
اگر نگاه کنید به ۴۰ سال گذشته که حوزه هنری در فضای انقلاب و جبهه فکری و فرهنگی انقلاب اسلامی فعال بوده است؛به نظر شما حوزه هنری در چه زمینههایی خوب کار کرده است و پروندهاش خیلی قابل قبول است و در چه حوزههایی ضعف داشته و میتوانسته در این ۴۰ سال به سراغ آن برود و نرفته است؟
کمی با تاریخ با هم جلو برویم. در ابتدای تشکیل حوزه هنری دو گروه خیلی مطرح هستند.یکی گروه ادبیات مانند: خانم طاهره صفارزاده و آقای موسوی گرمارودی که هر دو ادیب هستند.گروه دیگر، هنرهای تجسمی است. بخشی ازبنیانگذاران ما درحوزه هنری، هنرمندان هنرهای تجسمی هستند.منتها دو گروه یعنی کانون فرهنگی نهضت اسلامی و گروهی از نقاشان و بچههای هنرهای تجسمی که در حسینیه ارشاد نمایشگاه برگزار کرده بودند با پیروزی انقلاب اسلامی به هم پیوستند و شدند حوزه اندیشه هنر اسلامی. لذا در اوایل انقلاب اسلامی در حیطه کارحوزه هنری این دو بخش،بخشهای پررنگی هستند.
هنوز هم ادبیات خیلی پر رنگ است.
بالاخره ادبیات هنر اول و اندیشه ساز این کشور است. همزمان با ادبیات و هنرهای تجسمی، تئاتر حوزه هنری هم شکل گرفت. در بخش نمایش حوزههنری آن موقع، از اشخاصی میتوان نام برد مانند: آقایان کشن فلاح، هنرمند، فرج الله سلحشور ، تاجبخش و به گمانم مجید مجیدی و بعد از مدتی مخملباف و... اماطبیعتاً تئاتر به لحاظ انتشار، مخاطب کمتری از دو گروه دیگر داشت.نه اینکه مخاطبش کمتر باشد؛ ولی حداقل کتابهایی که در حوزه نمایشنامه آن زمان درحوزه اندیشه هنر اسلامی منتشر شده قابل توجه است و نشان دهنده فعالیت آن هاست. لذاپایه سینمای حوزه هنری همین بچههای نمایش بودند. سپس حوزه هنری بهویژه در بخش سینما درخشید. نه به این دلیل که کارهایی که آمدندقوی بودند، بلکه به جهت اینکه فضا خالی بود. امروز ممکن است که شما اصلاً توبه نصوح را نبینید یا نتوانید استعاذه را تحمل کنید. ما در مورد آن زمانی صحبت میکنیم که نگاهها جدید و جامعه تشنه بود. در طول تاریخ سینمای ایران فقط یک کار فیلمی با مضامین دینی روی پرده سینما بود که آن هم در واقع مستندی بود به نام «خانه خدا» از مرحوم جلال مقدم که میگویند از شدت استقبال زیاد، صف های طولانی در جلو سینماها ایجاد شده بود که در آن زمان بی سابقه بوده است. به هر حال به علت همان فقدانی که عرض شد فیلم های سینمای حوزه هنری پر رنگتر شد و در سطح کشور درخشید، هرچند سینمای رسمی کشور آن را به رسمیت نمیشناخت. در جشنوارههای فجر آن سالها نامی از اینها نیست و اصلاً شرکت داده نمیشدند، ولی به هر حال مردم پذیرفته بودند و آن ها نیز به مرور پذیرفتند. البته اشکالش این بود که از سینمای حوزه هنری فقط یک نفر مطرح بود و آن هم محسن مخملباف بود چون حوزه در سال در بهترین صورت تنها می توانست یک فیلم تولید کند و آن هم سهم او بود! لذا حوزه هنری درادبیات و به ویژه شعر خیلی قوی است واصلاً پایگاه شعر انقلاب اسلامی، حوزه هنری بود و البته هنوز هم هست. آن موقع بیشتر از چهرهها تقدیر میکردند، و صدا وسیما از اشعار همین بزرگان استفاده میکرد که افراد برجستهای بودند.ابتدا اشخاصی مثل مرحوم استاد مهرداد اوستا بودند که حقی برگردن شعر اسلامی دارند. بعد شاگردانشان که جوان و تازه کاربودند و نامی نداشتند، از آنان خوب استفاده کردند و خودشان درخشیدند که حق اساتید وجایگاهشان را هم نباید در آن زمان نادیده بگیریم. یکی از دوستان شاعر تعبیری داشت که میگفت آن زمان اینگونه بود که مرحوم اوستا، استاد بودند و ما در ابتدای کار بودیم و بالاخره ایشان خودشان را در سطح ما پایین آورده بودند و به ما کمک میکردند.
چطور شد حوزه اندیشه و هنر اسلامی به حوز هنری سازمان تبلیغات اسلامی تغییر نام داد؟
حوزه هنر و اندیشه اسلامی توسط شورایی اداره می شد که نخستین رئیس آن خانم صفارزاده بود اما با رفتن ایشان به انتشارات «سمت» برای تهیه و تدوین کتابهای درسی برای دانشگاه ها. گروه دیگری مسئولیت می گیرند که آقای مصطفی رخ صفت مسئول شورا بوده اند تا این که با تشکیل سازمان تبلیغات اسلامی در سال شصت، در سال ۶۱ صلاح این طور دیده می شود که حوزه از بخش تبلیغات دفتر امام، زیر نظر سازمان تازه تاسیس تبلیغات اسلامی برود و بشود «حوزه هنری زیر نظر سازمان تبلیغات اسلامی». عدهای بهعنوان اعتراض میروند و عدهای میمانند. جناب آقای محمد علی زم نخستین مسئول حوزه هنری در این دوره است که سازمان تبلیغات معرفی می کند. دقیقاً نمیدانم که سال ۱۳۶۱-۱۳۶۲ بوده باشد. ولی میدانم از آن زمانی که قبلیها، آقای رخصفت وتهرانی از حوزه میروند، آقای فردی مدتی سرپرست بودند تا سازمان تبلیغات ایشان را معرفی می کند. این دوران (دوران آقای زم) به لحاظ حجم و تولید نسبت به گذشته دوران موفق تری است. حجم تولیدات حوزه هنری بالا می رود. اما حوزه هنری همچنان مشکل بودجه و تامین منابع مالی برای تولید است. به گمان من یکی از عوامل اساسی اختلافات سال ۶۵ همین موضوع بود البته ظاهراً بهانه دعواها چیزهای شیک تری مانند فقر و غنا و سرمایه داری و... بود. به هر تقدیر در آن سال اختلافی بین بعضی از هنرمندان برجسته ومدیریت حوزه هنری پیش میآید که منجر به خروج آنها و یا به تعبیر خودشان اخراج آنها از حوزه هنری شد. البته تا آنجایی که من پیگیری کردم و شنیدم اخراجی در کار نبوده کار به جایی میرسد که عملاً نمی توانند باهم همکاری کنند و آن دوستان مجبور میشوند بروند. آنان جوان بودند. شاید یک بزرگوار که باید میآمد و میانداری میکردوجود نداشت و برعکس آدمهای سیاسی و ژورنالیست ورود پیدا میکنند و به جای حل موضوع هیزم بر آتش اختلافات می افزایند.
آنانی که رفتند چه کسی بودند؟
در راسشان آقای مخملباف و مرحوم سیدحسن حسینی بوده اند که به نظرم انگیزه این دو یکی نبود اولی در آستانه استحاله بود و نسبت به آرمان های سابق خود دچار تردید شده بود و چه بسا دنبال دعوا می گشت اما آقای حسینی یک شخصیت انقلابی با ویژگی خاص خودش بود و تا پایان عمر هم از انقلاب و امام و رهبری زاویه نگرفت. به هر حال در نتیجه این دعوا بیشتر بچه های واحد ادبیات به تبعیت از آن ها از حوزه هنری رفتند. البته با جذب نیروهای جدید و برگزاری دوره های آموزشی واحد ادبیات ترمیم شد و تعطیل نشد اما ادبیات انقلاب اسلامی آسیب دید. به نظرم هنوز هم این نوع اختلافات بی پایه و نه چندان جدی در اغلب جریان های انقلابی هرازگاهی پیش می آید و متاسفانه آسیب های جدی به مجموعه و انقلاب می زند ای کاش بعد از این همه سال در این موضوع آسیب شناسی ای صورت بگیرد شاید به کار مدیران آینده بیاید. در عمده این نوع اختلافات افراد تندرو زمام امور را به دست می گیرند و با انگ زدن به دیگران که معمولاً هم از حریم تقوا و ارزش های اخلاق تجاوز میکنند آتش فتنه ای را می افروزند که در نتیجه عده ای قربانی می شوند.
از سال ۱۳۶۷ ، حوزه هنری یک شکل و شمایل دیگری پیداکرد. یعنی طوری شد که کارهای طبق روال عادی حوزه هنری نبود. مخصوصاً در حوزه سینما تقریباً اوایل دهه ۸۰ که دوران خاصی است. خیلی از بزرگان کم کم از حوزه میروند.
اتفاقاً در این سال و با پایان جنگ، بعضی از افراد برجسته مثل شهیدآوینی،آقای مرتضی سرهنگی،آقای هدایت الله بهبودی،آقای علیرضا کمری و بعضی دوستان دیگر که اسامیشان در خاطرم نیست به حوزه هنری آمدند که امروز به عنوان مفاخر ادب و هنر انقلاب هستند. اما با پایان جنگ و تغییر شرایط کشور و بهویژه در دوران سازندگی حوزه هنری هم طبیعتاً دچار تغییراتی میشود. حوزه هنری به عنوان یک موجود زنده طبیعی است از مسائل روز تاثیر بگیرد و تاثیر بگذارد. به نظرم در دوران بعد از دفاع مقدس که می توان به عنوان دوران دوم مدیریت آقای زم نام برد تاثیرگیریش بیشتر از تاثیرگذرایش بود.
آیا فکر نمی کنید وقتی اندیشه از نام حوزه هنری برداشته شد، این صرفاً برداشتن یک کلمه نبود بلکه بخش اندیشگی در حوزه هم آسیب دید؟
فرمایشتان قابل تامل است. کلاً نه تنها در حوزه هنری بلکه در جاهای دیگر هم توجهی به این بخش از هنر انقلاب نشد. هر هنرمندی با اتکاء به یک جهان بینی و مکتب هنری آفرینشگری می کند اندیشمندان آن مکتب، باید او را از لحاظ فکری و اعتقادی پشتیبانی کنند. من حتی بخشی از علت دعوای دهه ۶۰ را در فقدان این موضوع می بینم لذا تا زمانی که فضا فضای شهادت و ایثار بود این کمبود ها رخ نمی نمود اما وقتی که آن سفره برچیده شد و خناسان در حوزه های فکری و اعتقادی شبه آفرینی کردند، تردید ها و جدایی هم در جبهه انقلاب شروع شد.
ما در دهه ۶۰ از لحاظ فکری و نظری بزرگانی داشتیم مثل استاد شهید مطهریکه از دهه ۵۰ جامعه را تغذیه فکری کردند،ما برای دهه ۷۰ عملاًبرای دوران بعد از جنگ فکری نکردیم. اینقدر درگیر جنگ بودیم که تولید اندیشه را کلاً نه تنها در حوزه هنری بلکه در تمام عرصهها فراموش کردیم و به همین خاطر در دهه ۷۰ به یک خلاءفکری میرسیم.
مایل نیستم خیلی در این موضوع درنگ کنیم اما در حد حوزه هنری میتوانم عرض کنم که ما تا آن موقع به تعبیری از سرمایه میخوردیم، کتابهای مورد مراجعه تا اندازهای آثار شهید مطهری و بیشتر مرحوم دکتر شریعتی بود اما همین طور که عرض شد فضا به گونه ای بود که هر کسی ولو اینکه حتی مطالعه عمیقی هم نداشت با استفاده از آن جو و فضا میتوانست حالا یک حرفهایی بزند. مضاف بر این در بعضی تولیدات، ما تحت تاثیر رئالیسم سوسیالیستی هم بودیم. در بعضی رمانهایی که آن موقع در حوزه هنری منتشر شده و بعضی تابلوهایی که کشیده میشد، جای پای آن تفکر را میبینیم. امابا پایان غافلگیرکننده جنگ،قولهایی که ظاهراً به مردم داده شده بود وآن آرزوهایی که در سر پرورانده میشد، ظاهراً تحقق پیدا نکرده بود. تاکید دارم به ظاهر، طبیعی بود که یک مقدار این جامعه پر جنب و جوش حزب اللّهی دچار سرخوردگی شوند.تاکید میکنم که پایان جنگ خوب توجیه نشد. کسانی که تا دیروز میگفتند جنگ جنگ تا پیروزی حالا قطعنامهای پذیرفته شده بود و بدتر از آن مدیریت اجرایی کشور در واقع سیاستهایی را اعلام کرد و پیش گرفت که با ارزشهایی که در زمان جنگ مطرح بود بسیار مغایرت داشت. من برای تاکید عرض میکنم که خطیب جمعه تهران که همیشه یکی ازخطبههایش بحث عدالت اجتماعی بود، وقتی که بعد از جنگ در مسئولیت اجرایی قرار گرفت همانجا آمد برخی از ارزشهایی که قبلاً مطرح کرده بود را به باد انتقاد گرفت که جامعه و جوانهای ما واکنش نشان دادند و طبیعتاً یک عده منزوی شدند، عدهای ایستادگی کردند،یک عده رفتند سمت و سوهای دیگر و عدهای هم خود را با این اتفاقات وفق دادند. اینها در حوزه هنری تاثیر گذاشت. اگربخش اندیشگی در حوزه هنری قبلاً فعال بود و وجود داشت،شاید ریزش کمتربود و تاکید میکنم حوزه هنری هم مانند دیگر بخشهای جامعه تحت تاثیراتفاقات و فضای عمومی جامعه است و از این جریانات تاثیر میپذیرد. در کنار اینها چون سکه رایج آن زمان بحث توسعه کشور بود ،مدیریت حوزه هنری هم این امر را خیلی جدی گرفت و حوزه هنری توسعه پیدا کرد،این توسعه به اعتقاد بعضیها نامتوازن بود وحوزه آمادگی آن را نداشت. لذا هم در تولید هنری و هم درمدیریت حوزه هنری اتفاقاتی افتاد که با دهه ۶۰ مغایر بود.
دهه ۷۰ مهم است یک دههای است که فترتی در آن وجود دارد،همان چیزی که شما میگویید، عدهای سرخوش و منزوی شدند تا دوباره این ققنوس از آن خاکستر بلند شود. حوزه هنری وارد حوزههایی شد که اصلاًجزو تعاریف و مسئولیتهایش نبود.یعنی وارد اقتصاد شد ودر نتیجه به تولید فیلم و کتاب هم به دید اقتصادی نگریست ومیخواست از آن به نحوی کسب درآمد کند.
شاید در اصل کار چارهای نبود.ما همین الان هم گرفتار این موضوع هستیم.جناب آقای زم در واقع ابا داشتند که از بودجه عمومی استفاده کنند. برای همین دنبال کار اقتصادی رفتند و به ایشان اجازه هم داده شد ولی در این راه افراط شد و آنقدری که برای حوزه آبروریزی به بار آورد، استفاده نداشت. چون هنرمند ما استفاده را در کجا میبیند؟ اگرکتابش به موقع منتشر شود و فیلمش ساخته شود، فکر میکند که ما موفق بودهایم اما این محقق نشد. متاسفانه بخش عمده حوزه هنری تا چند سال بعد و در ابتدای دهه ۸۰ یا تعطیل شده بود یا از آن چیزی که باید می بود فاصله گرفته بود.
ما در فیلمهای سینمایی از فیلم مهاجر به فیلم مرد عوضی رسیدیم. چرا؟ چون باجه سینما برایمان اهمیت داشت. میخواهم بگویم که ورود به کارهای اقتصادی به کمک حوزه نیامد. تاکید میکنم در اصل کار شاید چارهای نبود، ولی خوب اجرا نشد. اگر خوب و درست اجرا شده بود و با تعادل بیشتری این اتفاق افتاده بود،شاید امروز وضع ما خیلی بهتر بود و الان این قدر نگران نبودیم که دولت بودجه حوزه هنری را کم کرده است. حوزه هنری در این بخش موفق نشد. اما فقط مدیریت حوزه مقصر نبود. خود هنرمندان هم مقصر بودند.یعنی اگر بنا باشد تغییرات در حوزه هنری را ناموفق بدانیم و دنبال مقصر بگردیم مقصر فقط مدیر نیست.در بعضی موارد مردم از ایدهآلها و ازنگاه آرمانی خود فرو آمدند. نگاه مردم عوض شد. فضای بعد از جنگ و فضای جامعه تغییر کرد. حتی بعضی رفقای ما که به مراتب بالای علمی رسیدند عوض شدند. همان کسانی که به قول خودشان شب ها برای پاسداری از حوزه آنجا می خوابیدند ،که البته این هم آن زمان خیلی اتفاق مهمی نبود در سرتاسر ایران جوانانی از طبقات مختلف و بدون این که وظیفه شان باشد شب ها از کشور پاسداری می کردند و فرا تر از این در جبهه ها بهترین های این ممکلت شهید و مجروح می شدند، اما بعضی از همین دوستان استاد دانشگاه که به جاهایی رسیدند متفاوت شدند و حالا مایل نبودند قدمی مجانی بردارند. بخشی از هنرمندان ما هم در واقع دیدگاهشان عوض شد و از آرمانهای خود فاصله گرفتند و سعی کردند خود را مجاب کنند و دنبال مقصر بگردند. در حالی که چندان هم بیتقصیر نبودند.
از صحبتهای شما برای من یک سوال پیش آمد. به هر صورت ما در دهه ۶۰ در حوزه هنری یک ریزش یا خروج داشتیم.تعدادی ازبزرگان به هردلیلی از حوزه بیرون رفتند.حوزه توانست با کلاسها سریع خود را ترمیم کند. همین اتفاقی که در دهه ۷۰ میافتد و تعداد دیگری به هر علتی این بار به دلایل اقتصادی از حوزه میروند.چرا اینبار حوزه نمیتواند به همان سرعت خود را ترمیم کند؟
اتفاقاًبه لحاظ جذب نیرو حوزه در دهه ۷۰ خیلی پیشرفت کرد.منتها دیگرآن استاندارد دهه ۶۰ به لحاظ تعهد، شاید دیگر اهمیت نداشت. یعنی آغوش اینها خیلی باز بود.حتی دیوارهای حوزه هنری هم برداشته شد. این در واقع حاکی از یک تغییر بود.
چه زمینههایی باعث تغییر مدیریت در حوزه هنری و رفتن آقای زم شد؟
روند کلی حوزه بهگونهای بود که به هر حال زمینه برای تغییر در مدیریت حوزه هنری فراهم شد. اجازه بدهید ابتدا یک توضیح بدهم. مدت مدیریت در حوزه هنری نسبت به جاهای دیگر طولانی تر است و به ویژه در زمان آقای زم بیش از حد طولانی شد و حدوداً بیست سال ادامه داشت که در نوع خود یک رکورد است. اصل ثبات مدیریت در حوزه های فرهنگی و هنری فی نفسه لازم است اما نه این مقدار. اگر بنا بود حوزه هنری مثل جاهای دیگر هر چهار سال یک بار و یا حتی کمتر مدیر عوض کند ممکن بود الان دیگر حوزه هنری وجود نداشته باشد، مقام معظم رهبری مدام از حوزه هنری پشتیبانی کرده است. هم در زمان ریاست جمهوریشان هم رهبریشان. لازم است من این را بگویم که حقیقتاً اگر پشتیبانی ایشان نبود الان حوزه هنری وجود نداشت.
مسئولین ما حوزه هنری را نمیشناسند. در جلسه کمیسیون فرهنگی گاهی بحث راجع به این است که با وجود وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، حوزه هنری یعنی چه واینها باید درهم ادغام شوند. دریکی از کمیسیونهای فرعی شورای عالی انقلاب فرهنگی، بحث یک سری از ادغامهامطرح بود، بحث ادغام حوزه هنری دروزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مطرح بود که اتفاقاً دکتر بنیانیان هم تشریف داشتند. بعد از مدیریت آقای دکتر بنیانیان، ایشان اجازه خواستند و فرمودند که این طرح از من است آن را زمانی دادم که معاون فرهنگی سازمان برنامه و مدیریت بودم. اما بعد که ۸ سال رئیس حوزه هنری شدم متوجه شدم حوزه هنری و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از هم متفاوت هستند و هر دو هم برای کشور و فرهنگ کشور لازم هستند و توضیحاتی هم دادند.
میخواهم بگویم که مدیران کشور واقعاً حوزه هنری را خیلی نمیشناسند. اگر میشناسند با آثارشان میشناسند.یعنی کسانی را که بالاخره جایی بودند و کتاب خوبی منتشر کردهاند وآن کتاب مورد توجه قرار گرفته است و به این طریق حوزه هنری را میشناسند. ولی اهمیت حوزه هنری را خیلی خوب نمیدانند.اگر پشتیبانیها و حمایتهای مقام معظم رهبری نبود حوزه هنری امروز حتماً وجود نداشت و مثل خیلی جاهای دیگرتعطیل شده بود. در دهه ۶۰ ما حداقل سه جا شبیه حوزه هنری داشتیم.بعضیها به لحاظ فعالیت درکار خودشان از حوزه هنری هم فعالتر بودند. یکی از آنها بخش فرهنگی سپاه مشهور به ساختمان شهید امانی بود که چندین مجله و کتاب خوب بیرون میدادو خیلی هم موثر بود.یکی بخش فرهنگی جهاد بود.امثال شهید آوینی در آنجا بودند. همه اینها بعد از این تعطیل شدند، ولی حوزه هنری چرا ماند؟ برای اینکه توجه خود مقام معظم رهبری به این موضوع بود. در یک دیداری که مسئول سازمان تبلیغات خدمت مقام معظم رهبری رفته بودند ایشان از حوزه هنری دفاع کردند و عین فرمایشات ایشان درتاریخ ۲۸ خرداد ۱۳۷۵ است که فرمودند: «حوزه هنری تشکیلاتی است که روی آن خیلی کار شده و حقی هم به هنرمذهبی-دینی دارد و باید به عنوان یک پایگاه همیشه حزب اللهی بماند.و در کار نفوذ ارزشها ومعارف دربدنه هنراز همه جلوتر باشد.» آن زمان این مسئله،حوزه را نجات داد. اما آیا حوزه از این فرصت خوب یا بد استفاده کرد؟ این جای تامل دارد.
من فکر میکنم مخصوصاً بعد از ماجرای دوم خرداد، در نگاه مدیریت حوزه هم تغییراتی ایجاد شد که نمیتوان نادیده گرفت و در پایان ماموریت آقای زم موثربودند. لذا وقتی مدیریت سازمان تبلیغات تغییرکرد و جناب آقای خاموشی در پاییز ۱۳۸۰ مدیر سازمان تبلیغات شدند. ایشان وقتی موضوع تغییر مدیریت حوزه را با حضرت آقا مطرح کرده بودند، ایشان موافقت فرموده بودند ولذا مدیریت حوزه هنری اینگونه تغییر پیدا کرد. یعنی خیلی طبیعی تغییر پیدا کرد.این طور نبود که به خاطر فشار باشد.
تا اوایل دهه ۱۳۸۰ که آقای بنیانیان میآیندبخشی از بدنه جبهه فکری انقلاب اسلامی از این دوره خیلی دلخورند و فکر میکنند که در این دوره به نوعی از حوزه رانده شدهاند. چیزی شبیه دهه۶۰. مخصوصاًجوانهایی که دوباره جمع شده بودند یا نیروهای حزباللّهی که دوباره امید داشتند که با تغییرات برگردند. نظر شما چیست؟ دوره دهه ۸۰ را چه طور میبینید؟
این دوره در حوزه هنری بسیار تاثیرگذار بود. خیلی اصلاحات در این دوره صورت گرفت. یعنی کارهای زیربنایی شروع شد. حوزه هنری تشکیلاتی پیدا کرد و دارای نظم و انضباط سازمانی شد. واقعاً کسی مدیر شده بود که از این جهت با تجربه بود.در حوزه عمومی فرهنگ صاحبنظر بود و لذا تلاشهایی که شد، تلاشهای خوبی بود. ما از آن دوره خوب استفاده کردیم که به نظر من لازم بود. اتفاقاً فضا،فضای بازتری شد.آقای بنیانیان چند کار موثر انجام داد. یکی اینکه به لحاظ اداری و مالی به حوزه نظم داد. شاید هم اگر به جای آقای زم کسی غیر از آقای بنیانیان میآمد،ممکن بود حوزه خیلی آسیب ببیند.یک شخصیتی آمد که شخصیت محترم و نجیبی بود وکوچکترین انتقادی از آن دوره نکرد. ایشان را تحریک کردند، اهمیت نداد و آبروداری کرد. البته آقای زم متاسفانه آن را خیلی قدر ندانست. آقای بنیانیان سعی کرد با شخصیت ملایمی که داشت به درخواست هنرمندان پدرانه پاسخ دهد.کار دیگری که آقای بنیانیان کرد این بود که به هنرمندان مسئولیت داد. ایشان میگفت من هنرمند نیستم. مسئول هر بخشی باید هنرمند داشته باشد. آقای زم برخلاف ایشان بود. آقای زم قبلاً این چنین بود ولی بعد ازدرگیریهای دهه ۶۰ از اینکه مسئولیت را به هنرمندان بدهد پرهیز داشت. ولی آقای بنیانیان به هنرمندان اعتماد کرد. البته آسیبهایی هم از این جهت دید ولی ایستادگی کرد و از این کار عقب ننشست. دیگر اینکه آقای بنیانیان معتقد بود حوزه هنری در مرکز، به بن بست رسیده و باید به دنبال استانها برود. معتقد بود در تهران خیلی جاها هست که هنرمندانی را که دغدغههای دینی و انقلابی دارند با امکانات بهتر از حوزه هنری جذب میکنند، اما در استانها که بالاخره بخشی از این مملکت هستند، جایی نیست که استعدادها را کشف کند وبرایشان شرایطی فراهم بیاورد که آنها معرفی شوند و باید به این سمت بروند. این حرف آن موقع مخالفان زیادی داشت و لذا در زمان ایشان همه ۳۰ استان کشور دارای مرکزحوزه هنری شدند. در زمان آقای زم فقط چند استان دفاتر حوزه هنری داشتند. در بعضی حوزهها بهویژه حوزه انتشارات، ماقبل ازآقای بنیانیان درانتشارات تقریبا ًشکست خورده و ورشکسته بودیم آقای بنیانیان به این بخش واقعاً اهتمام داشت وحوزه هنری هم در این دوره با سوره مهر بیشتر درخشید.در حوزه سینمایی در زمان آقای بنیانیان بیشتر از زمان آقای زم فیلم ساخته شد،اما بعضی چهرههای نامداری که آن موقع فیلم میساختند مایل نبودند اسم حوزه روی فیلمشان باشد. مثلاً به مواردی مثل(ضمن تقدیرو تشکر ازحجت الاسلام خاموشی یا دکتر حسن بنیانیان) اکتفا میکردند و نام حوزه را نمیبردند. ولی به لحاظ تولید بیشتر فیلم ساخته شد.
قبل از آقای بنیانیان مجلات را از دست دادیم؟ مجلات در حوزه خیلی بود.
خیر. از مجله مهر که بگذریم که زمان آقای زم خیلی درخشید و تعطیل شد، مجله مشهور دوره آقای زم مجله سوره بود که آن هم با رفتن آقای آوینی دیگر به جایگاه اول خود بر نگشت و البته باید بگویم آقای زم و حوزه از آقای آوینی پشتیبانی کردند بنده چون مسئول هستم میدانم که مجله سوره آن زمان که در میان دولت و خیلی جاهای دیگر حتماً منتقدان زیادی داشت بدون ایستادگی مدیریت حوزه هنری نمی توانست ادامه داشته باشد. وقتی یک مجلهای در میآید که تند و منتقد است، تمامش هنر نویسنده نیست، هنر مدیر بالاتر هم هست که نمیگذارد تعطیل شود.
حوزه هنری در حوزههای سینما، تئاتر و موسیقی، هم مجله داشت.
بله. در زمان آقای بنیانیان بود. تا آنجایی که من به خاطر دارم در زمان آقای زم مجله غالب، مجله سوره بودکه البته شهید آوینی به عنوان زیر مجموعه مجله سوره، مجله سوره سینما و ادبیات داستانی را نیز منتشر میکرد.
نه. مجلات دیگری مانند صحنه هم بود.
به خاطر ندارم. اما زمان آقای بنیانیان شاید تنها مجلهای که گرفت و گل کرد مجله سوره بود، سورهای که با گروه جدیدی به سردبیری آقای وحید جلیلی منتشر می شد که انصافاً در توجه دادن بخشی از جوانان و مردم متدین به حوزه جدید هم موثر بود. البته مجله تندی بود، اما آقای بنیانیان معمولا ً انتقادها را بر میتافت. خاطره ای عرض می کنم که چطور همکاریشان متوقف شد.. یادم است یک بار درخبر ساعت ۲۰ و ۳۰ اعلام شد: «شنیده شده که کشتی نفتی حوزه هنری توقیف شده است.» از همه جا به مدیریت حوزه هنری فشار آوردند که مگر شما کشتی نفتی دارید؟ هرچه آقای بنیانیان توضیح میداد آنها کمتر گوش میکردند. آقای بنیانیان خیلی زحمت کشیده بود که جاهایی را که قبلاً به لحاظ اقتصادی زیانده بودند، تعطیل کند. حتی از بازرسی دفترمقام معظم رهبری هم پیگیر شده بودند که ماجرای این کشتی چیست؟ هنوز حوزه زیر فشار این موضوع بود که دوباره شب بعد در همان برنامه گزارشی از بعضی از هنرمندان همیشه ناراضی و کم خاصیت علیه حوزه هنری و مدیریت آن پخش شد که مثلاً حوزه از اهداف خودش منحرف شده و ... بالاخره آقای بنیانیان با مدیر صدا و سیما تماس گرفت که آقا ماجرا چیست؟ و پاسخ شنیده بود که از خودتان بپرسید! این شماره مجله شما بالکل علیه ما و سریال های است حالا که ما دو تا تلنگر زدیم شما بر نمیتابید؟ این موجب شد که بین آقای بنیانیان و سردبیر مجله اختلاف پیش بیاید و ایشان شرایطی برای کنترل مجله بگذارد که آنان نپذیرفتند و نهایتاً از حوزه جدا شدند.
میرسیم به دوران شما. چه شد که شما مسئولیت را قبول کردید؟ چه اتفاقی افتاد و در چه شرایطی مسئولیت حوزه هنری را قبول کردید؟
باز هم بهطور طبیعی آقای بنیانیان تغییر کرد. چون دو دوره بود و نظر مقام معظم رهبری این بود که معمولاً مسئولین بیشتر از دو دوره نباشند.دوره دوم ایشان که تمام شد،جناب آقای دکتر خاموشی دنبال کسی بودند.پیش از من تا آنجایی که شنیدم سه نفر پیشنهاد شدند که نهایتاً رسیدند به مدیر مرکز آفرینش های ادبی که بنده بودم. این نخستین بار بود که از بین خود هنرمندان کسی برای مدیریت حوزه انتخاب میشد. بی توجه مصداق، به نظر من نفس این کار با ارزش بود.ما از نظر شخصی طبیعی بود استقبال نکنم بالاخره بهعنوان یک نویسنده، لذت بخشترین کار برای من نوشتن و خواندن است تا مسئولیت اجرایی آن هم در این حد، اما سرانجام تسلیم قسمت شدیم!
وقتی که این مسئولیت را بر عهده گرفتید اولویتهای شما چه بود؟ این حوزه چه نیازهایی دارد که آنها را برای پیشرفت حوزه در اولویت کاریتان قراربدهید؟
اولین موردی که من روی آن تاکید کردم و در همان روز معارفه اعلام کردم، بحث پرورش نیروی انسانی بود که فکر میکردم ما در این زمینه خیلی سرمایهگذاری نکردهایم. خروجی دانشگاهها خیلی به کار آنچه که ما ادعا داشتیم نمیآمد. این برای من خیلی مهم بود. حتی من گفتم که اگر حوزه هنری چند سالی تولیدهم نداشته باشد، میارزد که ما در این زمینه کار کنیم. لذا پیش از من یکی از منابع درآمدی حوزه هنری،آموزش بود و من برعکس عمل کردم. برای این که بتوانیم نیروهای مناسب خودمان را پیدا کنیم وآموزش دهیم بنده آن را برداشتم و برای آموزش هزینه کردیم و خوشبختانه ۹ سال است این کار را ادامه داده ایم واین از بخشهای درخور توجه حوزه هنری در زمان مسئولیت بنده است. مسئله بعدی در حوزه خلق و تولید محصولات بود. بنده در سخنرانی معارفه روی جریان سازی تاکید کردم. جریان سازی با تولید انبوه، دسترسی آسان زبان همه فهم ممکن است. برای تولید معیار و استاندارد شاخص هایی تعریف کردیم هم در محتوا و موضوع و هم در قالب و شکل. اولویت های موضوعیمان به طور مشخص انقلاب اسلامی و توابعش بود مانند دفاع مقدس و بیداری اسلامی و.... تاریخ تمدن اسلامی و خانواده و سبک زندگی.
در همان مراسم معارفه تاکید کردم موضوع اصلی حوزه هنری، انقلاب اسلامی است. بعدها در یک جلسه خصوصی که رهبر معظم انقلاب بابت یک اثری تذکری به بنده داشتند، فرمودند: «حوزه هنری، حوزه هنری انقلاب اسلامی است، شما این را بدانید.» خوشبختانه امروز این تبدیل به گفتمان اصلی حوزه شده است در همین راستا تاکید جدی داریم در معرفی انسان انقلاب اسلامی، انسانی که انقلاب به جهان معرفی کرد. در این زمینه هم کار نظری کردیم و همان تولید هنری. الحمدلله محصولات حوزه از جهت قابل قبول است. دفاع مقدس یکی از زمینه های اصلی کار ماست اما برای معرفی انسان معیار انقلاب فراتر از مرزهای خودمان رفته ایم بعضی از کارهای این بخش منتشر شده و برای بعضی هنوز ملاحظات امنیتی وجود دارد که امیدوارم رفع شود. بخش دیگری که من تاکید داشتم و جزو اولویتهایمان بود، بخش بینالملل حوزه هنری است. بینالملل نه در حد کل جهان، بلکه کشورهایی که همسو و هم عقیده با ما هستند. امروز فقط در بخش ترجمه از این سو به آن سو خوشبختانه با مدیریت مرکز ترجمه حوزه هنری حدود ۶۰ کتاب در ۹ زبان توسط مترجمان زبان های مقصد کار شده بدون این که نام و نشان حوزه هنری رویشان باشد توسط ناشران خارجی منتشر شده است. البته این غیر از کتاب هایی از ماست که دیگران با اجازه یا بی اجازه ترجمه و منتشر کرده اند. باز در همین حوزه بین الملل در بخش آموزش هنرجو و مستند سازی هم الحمدلله همکاران ما فعال هستند. اما کارهای نشده آن قدر زیاد است که آن چه شده بسیار ناچیز است.
فکر میکنم شما یکی ازمدیرانی بودید که بر سر این عقیده ایستادید که اگر در حوزه هنری محصول هنری تولید میشود و به نمایش در میآید حتماًباید معیارهای انقلاب اسلامی را داشته باشد و به خاطر این موضوع خیلی به شما حمله شد.
خب، این موضوع از چند جهت مورد نظر بود اول در حوزه تولید و آموزش بود که عرض شد . بالاخره امکانات ما محدود است و از آن باید درست استفاده کنیم و اولویت هم ماموریت ذاتی مان است. انقلاب اسلامی این ظرفیت را دارد که اگر صدها جا مثل حوزه هنری کار کنند باز هم جای کار هست و عقب هستیم. امسال در برنامه شب خاطره شاهد بودید که حضرت آقا فقط در حوزه دفاع مقدس فرمودند «باید کارهایتان را صد برابر کنید.» ما به عنوان کسانی که از میدان گزارش می دهیم عرض می کنیم واقعاً در بخش دفاع مقدس و انقلاب اسلامی ظرفیت بیش از اینهاست. اما بخش دیگری که حوزه هنری ایستادگی کرد این بود که نباید امکانات حوزه هنری در غیر مصالح انقلاب استفاده شود. یکی از آن ها سالن های سینماهای حوزه هنری است. ما اعلام طبق ضوابط خودمان برای فیلم برای این سالن ها انتخاب می کنیم. البته اذیت شدیم از خودی ضعیف النفس تا غیر خودی بی طهارت اهانت ها شنیدیم اما الحمدلله نتیجه گرفتیم.
نتیجه چه بود؟
اول این که به مرور تماشاچی ها به سالن های ما اعتمادکردند. امروز حدود ۲۰ درصد سالن های فعال سینمای کشور متعلق به حوزه هنری است در حالی نزدیک به ۳۰ درصد فروش کل سینمای کشور متعلق به سینماهای حوزه است با این که ما بعضی فیلم های مبتذل پرفروش را نمایش نداده ایم.
دوم این که جریان تولید با آن سرعتی که به طرف ابتذال و ایجاد نا امنی در خانواده ایرانی می رفت از سرعتش کاسته شد چون تهیه کننده ها نمی خواهند ظرفیت سینمای ما را از دست بدهند و ا لبته مسئولان مربوط هم نسبت به موضوع خانواده کمی حساستر شده اند. از همه مهم تر احساس می کنیم پیش خدایمان شرمنده نیستیم ما سعی کرده ایم با توجه به فهم خودمان رضایت خالق را بر رضایت بعضی چهره ها و اعوان و انصارشان ترجیح دهیم لذا احساس رضایتمندی داریم.
فکر نمی کنید با سرعتی که الان در سینماسازی دارد صورت می گیرد حوزه هنری به زودی این امکان را از دست خواهد داد؟
اولاً ما موظف هستیم وظیفه خودمان را انجام دهیم در ثانی ما هم بیکار نیستیم ما هم مدام بر سالن هایمان می افزاییم. همین امسال با همه مشکلات اقتصادی و بودجه ای که داشتیم پردیس سینمایی ساحل اصفهان را ساختیم و افتتاح کردیم همچنین سینمای بروجرد و باز دو سینمای دیگر در اصفهان ساختیم و چند مورد دیگر هم بود که به سرانجام نرسید و ماند برای سال آینده ان شاءالله. البته اذعان داریم که از رقبای ما همه ارکان حکومت از دولت گرفته تا شهرداری ها و بنگاه های اقتصادی حمایت می کنند. حتی بعضی ها از بنیادهای منسوب به انقلاب هم آن ها را به ما ترجیح می دهند اما ما هم خدایی داریم!
افق حوزه هنری را چگونه میبینید؟
ان شاءالله آینده حوزه هنری به عنوان تابعی از انقلاب اسلامی بهتر از گذشته اش خواهد بود همچنان که به عنوان کسی که در اینجا بزرگ شده ایم بدون هیچ تعصبی امروز حوزه هنری را خیلی بهتر وکارآتر و تاثیرگذراتر از گذشته اش می دانم. اما اگر از نظر مدیریتی بخواهید باید عرض کنم در سال های اخیر برای حوزه هنری سند راهبردی با افق ۱۴۰۴ تدوین شده که بسیار واقع بینانه است. البته در جاهایی ضعف داشتیم و از سند عقب هستیم.
مثلاً درکجاها؟
در بخش تولید سینما از آن چه پیش بینی شده خیلی عقبیم. ۸ سال پیش پیش بینی ما این بود که در سال ۹۷ حداقل ۱۰ فیلم سینمای در کلاس های مختلف داشته باشیم اما امسال تنها به یک فیلم رسیدیم علتش هم تنها و تنها مشکلات اقتصادی و پشتیبانی است. متاسفانه هزینه ها در این بخش به گمان ما به طور واقعی به شدت بالا رفته است.
غیر واقعی؟
بله غیر واقعی مثل همه چیز! البته های علت های متعددی دارد که اجمالاً به چند مورد اشاره می کنم. اولاً در سال های اخیر دو گروه سرمایه دار غیر مرتبط به کار تولید در سینما ورود پیدا کرده اند و در بالا بردن هزینه ها بی تاثیر نیستند. گروه اول سرمایه داران بخش خصوصی مانند صاحبان شرکت ها و بنگاه های ناپاکی که از طریق واردات و بنگاه داری به آلاف و اولوفی رسیده اند هستند که امروز نه تنها سلامت سینا بلکه همه بخش های هنری را و حتی صدا و سیما را تهدید می کنند. این را از سال ها پیش بنده پیش بینی می کردم و در جلسات مختلف گفته ام. واقعاً این مبالغی که آن ها در این زمینه ها هزینه می کنند برای آن ها پول نیست و چه بسا فرصتی برای فرار از بازی مقررات و گیر و گورهای قانونی هم باشد اما هر چه که هست فرهنگ و هنرکشور را دارند نابود می کنند. اما گروه دوم، ارگان ها و نهادهای انقلابی و اقتصادی هستند که لابد وقتی کمبودها در این زمینه ها را می بینند احساس مسئولیت می کنند و مستقیم با سینماگران وارد قرارداد می شوند. جالب است الان آن قدر که تهیه کنندگان حرفه ای به سراغ آنها می روند به طرف حوزه هنری، فارابی و اوج و امثال ماها نمی آیند!
یک علت دیگر هم بر می گردد به نوع تلقی مسئولان از ظرفیت و اندازه واقعی سینمای کشور. به عنوان کسی که در میدان هستم سال هاست به این نتیجه رسیده ام در این زمینه دچار اغراق هستیم.
بیشتر توضیح می فرمایید؟
نه!
چرا؟
ممکن است موجب سوءتفاهماتی و وقتمان را بگیرد. البته چند مورد دیگر هم هست که به همین دلیل می گذرم!
هر طور صلاح می دانید. داشتیم از افق حوزه هنری صحبت می کردیم...
امروز به لحاظ نیروی انسانی و اشخاص انگیزهداری که در حوزه هنری هستند و به لحاظ مدیریت، راحت به آن افقها که پیشبینی شده خواهیم رسید. بالاخره باید ماموریت حوزه هنری و افقش آن فرمایش رهبری باشد که اشاره کردم در سال ۷۵ فرموده اند بهعنوان یک پایگاه همیشه حزب اللّهی بماند و در کار نفوذ ارزشها ومعارف دربدنه هنر از همه جلوتر باشد.
به نظرم نیاز به تربیت چنین هنرمندی است.
بله. البته در سالهای اخیرایشان چندبارحوزه هنری را تشویق کردند و در یکی از آنها که دیدار اردیبهشت ۱۳۹۲ بود،ایشان فرمودند:«شما کشوررا از ادبیات وارداتی بی نیاز کردید» که در اخبار هم منتشر شد.میخواهم بگویم که حوزه هنری جای خیلی مهمی است. امیدوارم که یک عده حوزه هنری را بیشتر و بهتر بشناسند تا حوزه هنری بتواند وظایف خود را انجام دهد. امیدوارم بالاخره مردم عزیزمان همچنان که در بعضی بخشها به حوزه هنری خیلی اعتماد دارندنهایتاً در همه بخشها به حوزه هنری اعتمادداشته باشند و هر جا که نام حوزه هنری است آن محصول هنری را ترجیح بدهند.
فکر میکنم حوزه هنری در حوزه موسیقی کمکار است و تولیدات آن به اندازه کتاب و سینما نیست. در جامعه امروز به این موضوع خیلی نیاز است.
کم کار نیست؛ بیشتر به حوزههایی پرداخته که جاهای دیگر به آنها نمیپردازند. دنبال ستارهها نرفته است.هرچند اینها هم هستند. بعضی از شعرهای مشهور موسیقی هم که همین حالا توسط جوانترها دیده و شنیده میشود، از بخش موسیقی حوزه هنری درآمده است. اما بخشهایی که سرمایهگذاری کرده است بخشهایی بود که فراموش شده بود، چیزی مثل تعزیه،موسیقی محلی یا مقامی فکر میکنم در سالهای آینده انشاالله کارهای خوبی از این مرکز خواهید شنید.
جدیداً شنیدهایم که بچههای مسجد هم در حوزه هنری احیا شده است که کار بزرگ و خوبی بود و در زمان خودش هم جایگاهی داشت؟
بله فعلاً در حوزه هنرهای نمایشی در بعضی مساجد کشور فعال شده اند که امیدواریم فراگیر شود.