« نیمه پنهان ماه » بهانه ای برای تکریم مادران شهدا
به همت بسیج دانشجویی و با حضور مسئولان دانشگاه صداوسیما، خانواده معظم شهدا و ایثارگران مراسم تجلیل از مادران شهدا در دانشگاه صداوسیما برگزار شد.
در ابتدای این مراسم ، پخش کلیپی از مادران شهدا حال و هوای خاصی به این مراسم داد و این سرآغازی بود برای « نیمه پنهان ماه » .
مجری به صحنه میرود و پس از خواندن ابیاتی میگوید خاک پایتان توتیای چشمانمان باد، مادران شهدا را میگوید، مادرانی که تنها فرزند و یا فرزندانشان را دادند تا ما در آسایش و آرامش باشیم.
مجری میگوید دوست داریم مادر « شهید هوشنگ خوش خبر» که در جمع ماست برایمان از شهید بگوید.
دانشجویان همگی به احترام این مادر شهید با صدای بلند صلوات را زمزمه میکنند، مادر که سن و سالی ازش گذشته است، آرام آرام قدم برمی دارد که به روی جایگاه برای سخنرانی برود، قدم هایش کوتاست، این قدم ها حرف دارد با ما، به ما میگوید که گوش هایمان را تیز کنیم و به حرف هایش دل بسپاریم.
مادر که ایستاده نمی تواند سخنرانی کند ، مجری میگوید مادر ، روی صندلی بنشین، مادر با صدای لرزان مقدمه ای میگوید و بعد میگوید: خوشحالم که در جمع شماها هستم، خوشحالم که فرزندم رفته است، هوشنگ سرباز بود. ۱۵ روز دیگر مانده به اتمام سربازی اش بود که شهید شد، الهی شکر....
مادر شهید خوش خبر با همان صدای لرزانش میگوید : خود شهید بهم میگفت مادر جان اگر من شهید شدم ناراحت نشوی، دوست دارم گمنام بمانم، میگفت مادر دشمن آمده جلوی خانه مان، من باید بروم، دوست داری دشمن دست عروست را بگیرد و ببرد؟!
این مادر خوش بیان در جای جای صحبت هایش اشاره میکند به خدا پسر من زنده است. همیشه به من سر می زند. همیشه با من است. من دارم با هوشنگ زندگی میکنم.
مادر میگوید نمی خواهم مزاحم وقتتان بشوم و آرام میگوید پسران و دخترای خوبم ان شاا... خوشبخت بشوید.
بررسی ۴۰هزار اثر داستانی و رمان بعد از مجروحیت/ خاطرات شهدا قابل قیاس با هیچ رمان و داستانی نیست
حال نوبت آقا مجتبی شاکری شده، جانبازی که از ناحیه دو دست و چشم به درجه رفیع جانبازی نایل شده و خود را فدای انقلاب اسلامیکرده است.
وی میگوید: توفیقی نصیبم شد که بعد از مجروحیتم معاشرتی داشته باشم با خانواده معظم شهدا، ۴۰ هزار اثر داستانی، رمانهای بزرگسال از داخل و خارج از کشور که در زمانی مسئولیت اقتباس در حوزه سیمافیلم را داشتم، بررسی کنم.
این جانباز سرافراز در ادامه عنوان میکند: این داستانها و رمانها که متنهایشان قابلیت تصویری را داشتند انتخاب میکردم اما به خدا قسم هیچ کدام از آنها به اندازه انس و معاشرت با خانواده معظم شهدا ارزش و قیمت نداشت.
این جانباز سرافراز ضمن بازگویی چند خاطره از دفاع مقدس در پایان اضافه کرد: واقعاً تعبیری که لایق دفاع مقدس، رزمندگان و ایثارگران باشد نمی توانم پیدا کنم.
۳۵ سال است که جانبازان کوله پشتی شهدا را به دوش میکشند
نوبت به مادر سه شهید داوود، رسول و علیرضا خالقی پور می رسد که سخن بگوید ، آری سه شهید تقدیم این انقلاب اسلامیکرده است، لالههایی که هر کدام از آنها مصداقی از صحرای کربلا هستند.
مادر شهید خالقی پور در ابتدای سخن خود سلامیبه آقا امام زمان (عج) و رهبر معظم انقلاب تقدیم میکند و میگوید: من با بچههایم زندگی میکنم، به ظاهر تنها هستم چرا که پدر این سه شهید که خودش جانباز هم بود به رحمت خدا رفته است.
وی اظهار میکند: هر کسی به من میگوید با چه کسی زندگی میکنید، میگویم با بچههایم که جاودان هستند زندگی میکنم.
این مادر شهید بیان میکند: جوانان شهدا را الگوی خودشان قرار دهند، خاطرات زیادی از سه فرزند شهیدم دارم اما وقت زیادی ندارم.
مادر شهید خالقی پور میگوید: خوشحالم که سه قطره خون ناقابل را به اقیانوس کبیر انقلاب اسلامی هدیه دادم.
وی با بیان خاطره از روزهایی که فرزندانش در جنگ بودند ، اینگونه بیان میکند: یک روز که جلوی مسجد محله مان در محله نازی آباد، شاهد راهی شدن رزمندگان به جبههها بودم ، خانمیپیش آمد و گفت این خبرنگار با شما کار دارد، خبرنگار به من گفت، مادر درست است که فرزند ارشد شما شهید شده و دومی و سومی نیز در جبهه هستند؟ حتی همسرتان هم در جبهه می جنگد؟ گفتم آره، گفت نگران نیستید که مرد ندارید؟ گفتم که ناراحتم که دیگر فرزندی ندارم که به جبهه بفرستم که در مقابل دشمن بجنگد ، بعدها فهمیدم که آن خبرنگار شهید آوینی بوده است.
این مادر شهید اظهار میکند: وقتی تاریخ را می خوانیم میبینیم که هر وقت جنگی میشد بخشی از خاک کشور را می دادند اما در حالی که وقتی که انقلاب اسلامی ما دوسال بیشتر نداشت ، جوانان ما به جبههها رفتند و اجازه ندادندکه یک وجب از خاک کشورشان را دشمن تصرف کند.
وی با انتقاد از حذف مام و یاد شهید فهمیده از کتاب های درسی ، تصریح کرد: از شهید فهمیده بهتر چه کسی است که می خواهید بیاورید؟ این مطالب باید برای آیندگان عنوان شود و سرمشق باشد.
جمله شهدا زنده اند، یک قصه نیست بلکه واقعی اتفاق افتاده است
خانم ابوطالبی مجری برنامه « نیمه پنهان ماه» شبکه افق که از دیگر میهمانها بود در این مراسم گفت: سال ۱۳۷۸ دوستان مجموعه روایت فتح این کار را به صورت مکتوب کلید زدند و اینکه الحمدا... برنامه دیده میشود به علت متفاوت بودن برنامه نسبت به سایر برنامههای حوزه دفاع مقدس است که افراد زیادی اعم از کارگردان، تهیه کننده و حتی آن فردی است که از عوامل پذیرایی میکند برای این پروژه زحمت میکشند.
مجری شبکه افق ادامه داد: دوهفته اول که این برنامه به روی آنتن رفت، خودم حس معنوی و بهشتی را به وضوح دیدم و این جمله که میگویند شهدا زنده اند، قصه نیست بلکه واقعیت است.
وی تصریح کرد: زندگی کوتاه شهدا با همسران کوتاه بوده است، دوسال در کنار هم بودن موجب شده، زندگی تا امروز ادامه داشته باشد، وقتی همسر شهید میگوید، شوهرم قورمه سبزی دوست داشت و من بیست سال است که این غذا را نخوردم، نشان از اوج دلدادگی و عاشقی است.
در ادامه این همایش، علیرضا قزوه شاعر متعهد و انقلابی دو قصیده تقدیم حضار کرد که یکی از آنها در تقبیح عملیات تروریستی اخیر گروهک وهابی در سیستان و بلوچستان سروده شده بود.
در پایان این مراسم از مادران شهدا تجلیل به عمل آمد و عکس یادگاری حضار با این سرمایههای معنوی گرانقدر در دفتر فعالیت های بسیج دانشجویی دانشگاه صدا و سیما ثبت شد.
خبرنگار- دانشجو سید فرشاد رجایی فر