انقلاب اسلامی جوانگرایی را آغاز کرد
به مناسبت چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، نشریه «نامه شورا» گفتوگوهایی با مسئولین و صاحبنظران حوزههای مختلف علم و فرهنگ انجام داده است.
وقتی به تمام وقایعی که انقلاب اسلامی پشت سر گذاشت، مینگریم؛ در کنار رهبر و پیر فرزانه انقلاب، جوانانی را میبینیم که باعث سربلندی انقلاب اسلامی شدهاند. این دلیل بسیار روشنی بر نقش بیبدیل جوانان در تولد، رشد و بلوغ انقلاب اسلامی است.
از این منظر بحث جوانان در انقلاب اسلامی حائز اهمیت است. گفتوگویی با مهندس محمد مهدی تندگویان معاون ساماندهی امور جوانان وزارت ورزش و جوانان انجام دادهایم تا از منظر جوانان به ۴۰ سالگی انقلاب بنگریم:
چهلسالگی انقلاب اسلامی است و حوزه جوانان، شعار اصلی انقلاب از روز اول تا چهلسالگی، در سال ۱۳۵۷ جوانان ما در چه وضعیتی بودهاند؟ در این چهلسال ما چه کارهایی برای جوانان انجام دادهایم؟
ما بزرگ شده انقلاب هستیم و اگر چیزی میگوییم از خاطراتمان است. به نظر بنده طلاییترین دوره جوانان در طول انقلاب اسلامی و موضوع جوانگرایی و عملکرد جوانان، متعلق به سالهای اول انقلاب میباشد. پس از مشخص شدن تکلیف دولت موقت و آغاز جنگ، در تمام عرصهها هر پیروزی که داشتهایم، علت آن جوانان ما بودهاند. در آن دوران با وجود تمام مشکلات، مردم امید بالایی داشتهاند. اگر مصاحبهها و صحبتهای مردم را بررسی کنیم خواهیم دید. این دوران، «دوران طلایی» حضور جوانان است و دستاوردهای خوبی هم به همراه داشته است که همه به آن معترف و افتخار میکنند.
من فکر میکنم از دورهای که درگیر جنگ و پس از آن دوران بازسازی بودهایم، دولتهایی که بر روی کار آمدهاند باید آسیبها را جبران میکردهاند و درگیر عملیاتهای اجرایی سنگین شدهاند. بنابراین موردی که در کشور مغفول ماند بحث جوانان بود. بحث پرورش مدیران مسئولی است که بتوانند همانند مدیران اوایل انقلاب به درستی کشور را اداره کنند. بخش درخورتوجهی از جوانان در دوران انقلاب و جنگ به شهادت رسیدند. بخشی از آنان در جایگاههای مختلف برای کار و خدمت قرار گرفتند. عملاً در دورهای افراد در مسندهایی نشستند و هیچ کس فکر نکرد که انقلاب به همین زودی به نسل جدید مدیریتی نیاز دارد. درگیر جنگ هم نیستیم و باید داخل کشور را ساماندهی کنیم و جای خود را به نسل بعد بدهیم. وقت و توجه کافی برای این موضوع گذاشته نشد به نظر بنده انقلاب دوم جوانان در حال شکلگیری میباشد. اینان نسل دوم و سوم و دست پرورده همین انقلاب هستند. وقتی بحث چهل سالگی میشود یعنی انسانی که چهل سال است در همین انقلاب رشد کرده است. برداشت بنده این است که بخواهیم یا نخواهیم تحولی در کشور در حال شکلگیری است. از دورهای جوانان شروع کردند با اعتراضات مدنی و نه اعتراضاتی که با اغتشاش باشد، حرف خود را بزنند و از دورهای هم در زمینههای اقتصادی، علمی یا فناوریها شروع به ایجاد راهکارهایی برای خود کردند. احساس بنده این است که جوانان در زمینه اقتصاد، در بسیاری از حوزهها که قابلیت دسترسی دارند فعالیتهایی داشتهاند در هر جایی که میتوانستهاند ورود کنند، ورود کرده و توانستهاند بازار را هم در دست گیرند. پس انقلابی شکل گرفته است و به نظر میآید بازار سنتی باید تسلیم جوانان شود که در غیر این صورت ورشکست میشود.
در این چهل سال چقدر برنامه در زمینههای مختلف اشتغال، اوقاتفراغت و .. داشتهایم و چقدر این برنامهها موفق بوده است؟
تا پانزده سال پیش هیچ کس به این موضوع نپرداخته بود. یعنی هیچ کس متوجه یک لایه جمعیتی مهم در کشور نبوده است.
تقریباً پانزده سال پیش یعنی در دوره دولت هشتم بحث سازمان ملی جوانان به وجود آمد. بحث جوانان بهعنوان کلمهای که باید به آن بپردازیم پانزده شانزده سال است در کشور مطرح شده است. وقتی بیانات مقام معظم رهبری را بررسی میکنیم شاید چهار پنج سال است که خود مقام معظم رهبری مستقیم وارد این موضوع شدهاند. بنده فکر میکنم سخنرانی یا مطلبی نیست که ایشان داشته باشند و بحث مهمی را در حوزه جوانان مطرح نکنند که یک لایه جمعیتی وجود دارد که به هر دلیلی به آن توجه نکردهایم و این ذخیره، سرمایه و فرصت است که باید به آن توجه شود. از زمانی که این وزارتخانه با تربیت بدنی ادغام شده است کسی توجه جدی به حوزه جوانان نکرده است. مدام همه گفتهاند این مقوله جدا میشود و خودش برنامه خود را دارد و واقعاً این رفت و برگشتها آسیب زننده بوده است. موضوع اول کشور اشتغال است. وقتی جوان اشتغال نداشته باشد و نتواند درآمد شخصی خود را تامین کند نه سراغ حزبی میرود و نه حتی سراغ مذهبی خواهد رفت. یعنی هم باورها و اعتقادات و ارزشهای او کاهش مییابد و هم انگیزه فعالیت اجتماعی و حزبی خود را از دست میدهد. قانونی مثل منع به کارگیری بازنشستگان در راستای به کارگیری جوانان در حال مطرح شدن است که به همین موضوع هم درست عمل نمیشود. تا امروز که خود رهبری مستقیم به این موضوع ورود کرده و از آن حمایت کردند. ولی در عین حال اعلام کردند که این قانون در جهت به کارگیری جوانان است و اگر به آن سمت برود درست عمل کرده است به هر حال به نظر بنده ما در حوزه جوانگرایی، باور جوانان و برگشت جوانان به حوزههای مدیریتی، به دوره دومی رسیدهایم. در وزارتخانهها و نهادهای حکومتی هم شروع شده است. خود مقام معظم رهبری در تمام عزل و نصبها این مسئله را شروع کردهاند و در سالهای اخیر موضوع جوانگرایی کاملاً مشهود است. در دولت و وزارتخانهها هم به همین شکل. این اتفاق باید ساماندهی مناسبی در کشور پیدا کند تا ما در حوزههای دولتی و حکومتی بتوانیم ساماندهی را انجام دهیم. این پوستاندازی نیاز کشور میباشد. بنده این موضوع را بارها اشاره کردهام که ما حتی اگر در حوزه بازنشستگان، مدیریت را به جوانان محول کنیم بازنشستگان خوشبختتر خواهند بود. یکی از مشکلات کشور که افراد به سمت بازنشستگی نمیروند همین امر است. چون صندوق بازنشستگی کشور ورشکسته است و نتوانسته حمایت مناسبی از بازنشستگان کند
موضوعاتی مثل اشتغال، پیچیدگیهای خاص خود را دارد و به اقتصاد یا موارد دیگر مربوط میشود. اما در حوزههایی که سادهتر هم میتوانستیم وارد شویم ورود نکردهایم. مثل موضوع اوقات فراغت یا بحث مد و لباس که برای جوانان مهم است که در این مباحث ورود نکردهایم. مثلاً برای اوقات فراغت جوانان با موسیقی یا برنامههای مختلف برنامهریزی کنیم و مثل بسیاری از کشورها اوقات جوانان را پر کنیم.
بنده فکر میکنم حتی بحث اشتغال هم خیلی ساده است. من بخش کوچکی را در اختیار دارم و اعتبارم فوقالعاده محدود میباشد. ولی ادعای بنده این است که در بحث اشتغال ساماندهی خوبی را انجام میدهم. الگوی اشتغال را که برای جوانان ایجاد کردهایم و دستاوردهای آن را هم میبینیم، بحث اوقات فراغت در کشور کلید واژه اساسی دارد. متاسفانه در کشور برای انجام مراسم آیینی و مذهبی که مدل آن مدل عزاست همه نهادها و سازمانها باهم هماهنگ هستند و هیچ مشکلی هم وجود ندارد. ولی در بحث شادی و تفریحات، روحیهبخشی، امیدبخشی و حتی موضوع اوقات فراغت برای سرگرم کردن، هیچ نهادی با نهاد دیگر هماهنگ نمیباشد. این جزء مشکلات ما میباشد.. ما در کشور در هفته جوان که مقارن است با میلاد حضرت علیاکبر و میلاد امام هادی(ع) که جشن و عید ما شیعیان میباشد. امسال هفت هزار برنامه در کشور اجرا شد در مدلهای مختلف مثل جشنواره و جشنهای مختلف، نمایشگاه و ... در عمده موارد دچار مشکل بودیم چرا وقتی بحث دوچرخه سواری بانوان مطرح میشود از هر سمت مورد هجمه قرار میگیریم؟ برای اینکه بانوان بتوانند در استادیوم حضور یافته و مسابقهای را تشویق کنند. برای یک مسابقه مشخص در نهایت دو وزیر باید با هم توافق کند و مراحل مختلفی گذرانده شود. تا چه زمانی این موارد باید وجود داشته باشد؟ به این شکل میخواهیم اوقات فراغت را ساماندهی کنیم؟ مگر اوقات فراغت جنسیتی میباشد؟ مگر بانوان حق حیات ندارند؟ وقتی به بانویی اجازه دوچرخهسواری، و حضور در ورزشگاه و جایگاههایی که میتوانیم استفاده کنیم داده نمیشود او در محفلهای غیرقابل دسترسی ما حاضر شده و مصرف مواد مخدر و الکل را در پیش میگیرد. در مورد آقایان هم به همین شکل میباشد. سخن بنده همیشه این است که آزادیهای مشروع و قانونی جوانان، طبق ضوابط جمهوری اسلامی را نباید محدود و سلب کنیم. بحث موسیقی خیابانی. یکی از حوزههایی که نسبت به آن نقد دارم چرا شورای عالی انقلاب فرهنگی به این موضوع ورود پیدا نمیکند؟ میتواند مصوبهای تولید کند و به جوانان بها دهد وموسیقی خیابانی به شدت در روحیه مردم تاثیرگذار میباشد. جایی دیده نمیشود که با وجود نمایش یا موسیقی خیابانی مردم اعتراضی داشته باشند یا ناسزا گویند. اگر قشر خاصی هم عملی انجام دهد مردم نمیپسندند.
در حوزه جوانان مسائل نوپدید ما بهروز میباشد و ما نیاز به قانون جدید داریم نه قانون هفتاد سال قبل. در بحث اقتصاد و اشتغال هم این موضوع وجود دارد. در دولت بحثی تحت عنوان پنجره واحد خدمات مطرح شد. الان مشکل اصلی جوانان در بحث اشتغال همین امر است. جوان میخواهد وارد پروسه اشتغال شود بر مبنای داراییهای خود قصد ایجاد تولیدی، موسسه و ... را دارد و میخواهد کاری را آغاز کند. از چندین مکان باید مجوز دریافت کند. برای گرفتن مجوز از این مکانها یکی دو سال زمان لازم است.. قرار بر این بود در استانداریها، فرمانداریها و در نهادهای مختلف پنجره واحدی ایجاد شود تا وقتی جوانی بخواهد به بازار کار وارد شود به آن اماکن مراجعه کند، و کل مجوز را از همان مکان تحویل بگیرد . مشکل اصلی ما در هماهنگی نهادها با یکدیگر میباشد. وجود شورای عالی انقلاب فرهنگی برای همین موضوع است که راجع به بحثهای فرهنگی، اعتقادی، مذهبی و ... هماهنگیهای لازم بین همه نهادها انجام شود و تولید یک مصوبه صورت گیرد تا جوان مراجعه کننده دچار مشکلی نشود. ولی در حال حاضر چنین نیست در بحث اوقات فراغت کاری را که نهاد ما انجام داده این است که به هر استانی که مراجعه شود در سایت اوقات فراغت آن استان مشخص است، و اینکه مردم چگونه میتوانند به این سایت دسترسی و از تسهیلات آن استفاده نمایند نیز مشخص میباشد. سایت مشخص است و تمام گرایشات و همه موضوعات در آن مطرح شده است. یعنی اگر پدر و مادری دغدغه این موضوع را دارد که جوانش وقت فراغتی دارد که میخواهد به نحو مطلوب طی شود. مثل اینکه آموزشهایی ببیند یا کار فرهنگی انجام دهد یا در کتابخانه حضور یابد یا در فعالیتهای علمی پژوهشی شرکت نماید میتواند به سایت نهاد ما مراجعه کند و حداقل اماکنی که مورد تایید و استاندارد هستند به ایشان معرفی خواهد شد. در این رابطه هم مدیر کل هر استان صحبتهای مربوطه را انجام داده است و تخفیفات و ضوابط خاص هم در نظر گرفته شده است. ولی در عملکرد نهایی نیاز به یک سری توافقات و تعاملات برای بهرهمندی جوان داریم که این موضوع در کشور مطرح نمیباشد.
برنامه شما برای سال ۱۳۹۷ به بعد چه میباشد و چه چشمانداز و برنامههایی را داریم که بتوانیم برای ده یا بیست سال آینده برنامهریزی داشته باشیم تا با مشکلات اینچنینی مواجه نشویم؟
ما در حوزه جوانان سیاستگذاری نداشته و نداریم. در سال گذشته برای بنده این سوال بود که حالا که بنده معاون جوانان هستم چه فعالیتی باید در کشور انجام دهم. بحثی وجود دارد که مجلس قانونی را تصویب میکند و بخشی بهعنوان معاونت جوانان شروع به کار میکند. و شرح وظایف و حدود و اختیاراتی ابلاغ میشود. ما هنوز آن مسئله را هم نداریم. این وزارتخانه از روزی که تشکیل شده است تا امسال هنوز قانونی برایش تولید نشده است و وزارتخانه غیرقانونی میباشد و فقط ادغام شده است. امسال در مجلس قوانین، شرح وظایف و حدود و اختیارات به وزارتخانه ابلاغ میشود. یعنی تا به حال بر اساس اسناد گذشتهای که سازمان ملی جوانان داشته است اداره شده است که ان شاالله قوانین ابلاغ شود. ولی در هر حال شرح وظایف است و سیاستگذاری و چشمانداز نمیباشد. ما در ستاد ملی ساماندهی، هفت کمیته تخصصی را تعریف کردیم. ماموریتی که به این کمیتهها دادهام این بود که چشمانداز تعریف کرده و سیاستگذاری کنیم که ما در کشور در بخش جوانان قرار است چه فعالیتهایی داشته باشیم و باید به چه سمتی برویم. کمیته روابط بینالملل، کمیته فرهنگ و هنر، کمیته اقتصاد داریم و اتفاقاً بنده که در بخش جوانان هستم میگویم که این کمیتهها محل فعالیت بازنشستگان میباشد. یعنی افراد پختهای که سالها در دولت در بخشهای مختلف، فعالیتهای فرهنگی، اقتصادی و ... انجام دادهاند در این کمیتهها حاضر شوند. ولی دبیرهای کمیتهها و مشاورین را افراد جوان تشکیل دهند. بازنشستگان حضور داشته باشند تا ما بتوانیم سیاستگذاریهای کلان در حوزه جوانان داشته باشیم. کمیتهها شکل گرفته و احکام آن هم داده شده است ولی نوشتن برنامه برای آینده، کار یک هفته یا دو هفته نمیباشد. باید بحث شود، مطالعات بینالملل انجام شود، تطبیق دهیم و آینده را ببینیم. زمانی که بنده از این حوزه رفتم و هرکس جایگزین بنده شد کتابچهای در اختیار داشته باشد و برنامه دوازده سال آینده او مشخص باشد. این موضوع در حال تدوین است. اگر این امر تدوین شود دستاوردی خواهیم داشت که تا به حال در کشور نبوده است. در مقطع جاری هم خود ما شروع به ساماندهی در حوزه جوانان کردهایم که بیشتر دغدغه فعلی بنده مسئله اقتصاد و اشتغال میباشد. پس از آن ممکن است به فرهنگ و اعتقادات و موضوعات سیاسی بپردازیم و شاید هم اصلاً به این امر نرسیم که بخواهیم در مباحث سیاسی وقت بگذاریم. در بخشهای اشتغال تشکلهای ما در سراسر کشور شکل گرفته بود. تعریف تشکل و NGO در دنیا، اشتغال و اقتصادی نیست. ولی نیاز امروز ما همین امر است. یعنی وقتی جوانی یک NGO ثبت میکند یا حتی وقتی میخواهد کار داوطلبانه انجام دهد، بالاخره نیاز به درآمد یا حتی عددی دارد که بتواند فعالیت داوطلبانه داشته باشد. یعنی به نظر ما تشکلهای ما باید غیرانتفاعی باشد ولی نباید غیراقتصادی باشد. ما شبکهسازی کردهایم. مثلاً در اردیبهشت امسال اولین شبکه گردشگری ملی جوانان را راهاندازی کردیم. نتیجه خوبی هم داشت و فکر نمیکردیم اینقدر زود به دستاورد برسیم. بنده تمام تشکلها و NGO هایی را که در سراسر کشور در حوزه جوانان وجود داشت و در حوزه گردشگری فعالیت میکردند، مثلاً بومگردی میکردند، جشنواره برگزار میکردند و ... را با هم لینک کرده و شبکه تشکیل دادم. یک دبیرخانه مرکزی در تبریز برای این امر در نظر گرفتیم. تقریباً تمام فعالیت این مراکز در بیرون از پایتخت میباشد و از مرکز خارج میشود و خود جوانان پهنهبندی کردند. در کشور هفت پهنه تعریف کردند و هفت تشکل را بر عهده گرفتند. برای خودشان دستورالعمل نوشته و چارت تهیه کردند. اتفاقی که افتاده اینکه در حال حاضر یک شبکه ملی گردشگری داریم که هم گردشپذیر از خارج از کشور شده و هم ساماندهی گردشگری داخلی را بر عهده دارد. توریست در شبکه ما قرار میگیرد. شبکه ما گردش توریست را استان به استان لینک میکند. یعنی بر اساس درخواست توریست، مثلاً جوانان استان کردستان توریست را تحویل جوانان استان گلستان میدهند و .... تور لیدر خود جوانان هستند و همگی مسلط به چندین زبان هستند. علاوه بر گردشگری تفریحی، اتفاقی که در حوزه گردشگری افتاده اینکه گردشگری علمی و صنعتی را هم اضافه کردهایم. یعنی توریست را به کوهی که فلان ماده معدنی را دارد میبریم و این مراکز را هم بازدید میکند و فقط به این امر خلاصه نمیشود که جاذبههای تاریخی و باستانی را بازدید کند که بازدهی هم داشته است. در منازل بومگردی هم ساکن میشوند. یعنی شبکه هتل که شاید برای بسیاری از توریستها هم پر هزینه باشد و به خاطر آن حضور نیابند، به هم ریخته است. در منازل بوم گردی در روستاها و شهرستانها ساکن میشوند. بنابراین گردشگری ما تا دل روستاها هم مستقر شده است. پس ما هم اشتغال را گسترش دادهایم و هم شبکه را ایجاد کردهایم و هم یک فعالیت کشوری انجام دادهایم. این امر در داخل کشور هم در حال تنظیم است یک نوع تنظیم بازار گردشگری داخلی هم به وجود آوردهایم. جشنوارههای ملی، محلی، بومی مثل جشنواره لباس محلی، جشنواره غذا و ... را برگزار میکنیم. کار بهتری که انجام شد اینکه در اجلاسی که در مجمع جوانان جهان اسلام که یک ماه پیش در استانبول برگزار شد علاوه براینکه توانستیم سه چهار سمت مشخص را بگیریم بنده پیشنهادی را در آن اجلاس دادم و اعلام کردم ایران آمادگی دارد دفتر گردشگری جوانان اسلام را بر عهده بگیرد. چون ما زیر ساخت را به وجود آورده بودیم، شبکه هم به وجود آمده بود و طرح و پروتکل را ارائه دادیم و به دلیل اینکه مدعی دیگری نداشت تصویب خواهد شد. اگر این اتفاق حاصل شود یک همافزایی بینالمللی حاصل خواهد شد و عملاً میتوانم ساماندهی گردشگری بینالمللی را در حوزه جوانان شکل دهم.
شبکه استارتآپها و شبکه کارآفرینی را ایجاد کردیم. همه شبکهها را اگر توضیح دهم همینطور است. نه دولت پول آنچنانی داده و نه اعتبار خاصی در نظر گرفته شده است. این فقط یک کار مدیریتی میباشد. جوانانی که داشتند کار میکردند را شناسایی کرده و شبکهسازی کردیم. خدماتی را هم که ارائه میکنیم اینکه من میگویم برای اشتغال ایده داریم به این دلیل است که در کشورمان هیچ وقت همایش اشتغال انجام نشده است. جوانی که در روستا است نمیداند این روستا به چه رشتههایی نیاز دارد. آمایش تحصیلات در کشور انجام نشده است. در استانی که هیچ نیازی به مهندس عمران ندارد مثلاً دو هزار نفر مهندس عمران وجود دارد. در نتیجه این افراد مجبور میشوند به مراکز استانها و بعد پایتخت مهاجرت کنند. در پایتخت هم نمیتوانند کاری انجام دهند پس منجر به رفتن به خارج از کشور میشود. اگر برای تحصیلات یا اشتغال آمایش صحیحی انجام شده بود هیچ وقت شاهد چنین مواردی نبودیم.
بحث دیگری که بنده خیلی روی آن اصرار دارم و در حال انجام است بحث نخبگان اجتماعی میباشد. به نظر بنده هستند جوانانی که ممکن است تحصیلات خاصی نداشته باشند و مخترع یا نابغه هم نیستند ولی اشتغالزایی کرده و افراد دیگری را جذب میکنند. نخبگان اجتماعی که بنده در تشکلها دارم و تولید اشتغال کردهاند اشتغال را ساماندهی میکنند و من به عنوان دولت باید به آنان خدمت کنم، شبکه را تشکیل داده و بستر آن را ایجاد و تسهیلات ارائه کنم و نهادهای دولتی کمک کنند. در تشکلهای ما اگر به موضوع انتفاع برسد دو راه را پیش روی فرد قرار میدهیم. یا میگوییم ثبت شرکت کنید و از حوزه ما خارج شوید یا اشتغال خود را افزایش بدهید و در حوزه ما بمانید دستاوردهای ما هم مشخص است نخبهترین جوانان ما در برنامهنویسی و تولید اپلیکیشن در استان ایلام هستند که استانی میباشد که شاید کسی به آن توجه آنچنانی نداشته باشد.
ولی متاسفانه همین جوانان که در حال سرمایهگذاری بر روی آنان هستیم به دلیل اتفاقاتی که در کشور در حال وقوع است، در حال رفتن از ایران هستند. ما تشکلی داشتهایم که اوایل سال با آن قرارداد امضاء کردهایم و خواستهایم اپلیکیشن را تولید کننند و ما بهره برداری کنیم. مطلع شدهام حدود یک ماه پیش تمام افراد این مجموعه از ایران مهاجرت کردهاند. این اتفاق بدی است که در کشور در حال وقوع است. ما نتواستهایم بازار مناسب برای مدیریت این جوانان ایجاد کنیم. هشداری که بنده به مسئولین کشور میدهم اینکه جوانان نخبه اجتماعی کشور در حال رفتن هستند. آنکه میماند جوانی است که هیچ خلاقیتی ندارد و ساماندهی این افراد بسیار مشکل میباشد. بنده میتوانم با یک جوان نخبه اجتماعی ده جوان که هیچ نوع طرح و ایده ندارند را سرپرستی کنم. چون مدیریت جوان بر جوان است و خود جوانان هم میپذیرند. ولی اگر مدیران رفتند نمیتوان کاری کرد و ساماندهی افراد باقیمانده فوقالعاده مشکل میشود. این یک هشدار جدی است. باید به هر شکل که میتوان جلوی این نوع مهاجرتها گرفته شود و فقط با ایجاد پایگاه، ایجاد انگیزه، دادن جایگاه و دادن بها این امر میسر است. چه لزومی دارد نهادها مقابل جوانی که میخواهد وارد بازار کار شود بایستند؟ ای کاش پنجرهها باز شود و نهادهایی مثل دارایی یا بیمه کمک کنند. اینقدر مقررات در جهت انجام نشدن آورده میشود که جوان از انجام کار پشیمان میشود. الگوی ما این است و نتیجه هم داده است و کار هم میکنیم. با اینکه حوزه ماموریتی بنده این موضوع نبوده است. یعنی بحث ایجاد اشتغال مستقیم در حوزه معاونت جوانان نمیباشد. ما باید اشتغالی را که سایر وزارتخانهها میخواهند ایجاد کنند را نظارت کرده و گزارش تهیه کنیم و به نهاد بالادستی بدهیم و بگوییم فلان وزارتخانه عملکرد درستی داشته است. ولی ما به این موضوع بسنده نکردهایم و خود ما ایجاد اشتغال مستقیم را انجام میدهیم. ما شبکهسازی منجر به اشتغال انجام میدهیم و الگوی ما جواب داده است. این الگو را کشوری کنیم. ما پای جوانان خود ایستادهایم. یعنی خود ما با وزارتخانهها وارد عمل میشویم و برخورد میکنیم.. صحبت بنده این است که با هماهنگی ساده با نهادها این موضوع قابل حل میباشد. این موضوع دیگر مشکل جوانان نیست بلکه مشکل ما و مشکل حاکمیت میباشد، میتوانیم امید مضاعف و تحولی بزرگ را ایجاد کنیم. شوراهایی مثل شورای عالی انقلاب فرهنگی باید در این موارد ورود کنند. وقتی بحث اوقات فراغت و نشاط میشود درخواست بنده این است شورای عالی انقلاب فرهنگی در این موضوع وارد شود. بنده که زیر ساخت آن را فراهم کردهام، تشکلهای آن به وجود آمده و جوانان هم استقبال میکنند. جوانان ما به شدت تابع جمهوری اسلامی هستند. بنابراین ما در حوزه اوقات فراغت زیرساخت و شبکه را داریم.
ممنون از وقتی که در اختیار ما گذاشتید. در پایان اگر صحبت خاصی دارید در خدمت شما هستیم.
چون بحث شورای عالی انقلاب فرهنگی میباشد. موضوعی را بنده با آموزش و پرورش هم مطرح کردهام. در شورای عالی جوانان بحث تغییر سن جوانی را مطرح کردهایم و مجوز آن را هم دریافت کردهایم. تا قبل از اینکه بنده در این سمت باشم سن جوانی از پانزده تا بیست و نه سالگی تعریف میشد. ما با نهادها مشورت کردیم پیشنهاد دادیم و در حال حاضر سن جوانی از هجده تا سی و پنج سالگی تعریف میشود. علت آن هم این بود که به نظر بنده جوانی تا هجده سالگی بی معناست. چون فرد نمیتواند تا این سن وارد بازار کار شود و حساب بانکی باز کند. تا این سن فرد در اختیار آموزش و پرورش میباشد. ما با این موضوع تداخل داشتیم. نه اینکه پس از آن تحتنظر جای دیگری نباشد. بالاخره فرد، یا دانشجو یا سرباز میشود. ولی میتواند وارد بازار کار شود و من میتوانم آن را هدایت کنم. ولی حرف بنده این است که حوزه جوانان مثل حوزه کنترل محصول میباشد. من محصول آموزش و پرورش، محصول دانشگاهها و محصول سربازخانهها را تحویل میگیرم. من رصد میکنم و میبینم این محصولات دارای چه ایراداتی هستند. در بحث آموزش و پرورش باید به ما در تدوین سرفصلها جایگاه داده شود.. در بحث خانواده هم همینطور میباشد. آمار طلاق جامعه بسیار بالا است. باید در مدرسه نحوه زندگی، نحوه تعامل و کنترل خشم را آموزش دهیم و این کار نشده است. جوان وارد زندگی میشود و میخواهد این موارد را در زندگی بیاموزد که شدنی نیست و منجر به طلاق میشود. در دوران سربازی که فرزند بنده مجبور به گذراندن آن میباشد بهترین فرصت است که در همان دوره اجباری بهترین عملکردهای زندگی را بیاموزد. کنترل خشم را بیاموزد. مشاوران در آنجا حضور یابند و با استفاده از آنان مهارتهای زندگی آموزش داده شود. شاید جوان به دانشگاه نرفت. ما باید مهارتهای زندگی را به او بیاموزیم. آموزش و پرورش سیکل بستهای را ایجاد کرده است که اجازه ورود در تدوین دروس و سرفصلها و نحوه نگرش را هم به هیچ کس نمیدهد. ما درصدد شناسایی استعدادها در مدارس و برگزاری دورههایی برای مهارتهای زندگی هستیم و معتقدیم که جوانان باید این مسائل را بیاموزند. در تشکلهای ما دورههای آموزشی تحت عنوان توانمندسازی برگزار میشود و تمام موضوعات پایه و اساسی آموزش داده میشود. بحثهای حقوقی، حسابداری، مالی و .. آموزش داده میشود. خیلی از نهادها و وزارتخانهها از شبکه ما گزارش میخواهند
همه میگویند مشکل امروز جوانان اشتغال و اقتصاد است و من میگویم هویت است. چون جوان هویت خود را نمیشناسد یک روز هویت ما چنان بود که گفته میشد این کار در شان من نیست تا انجام دهم. من باید مهارت بیاموزم دوره موسیقی یا کتابخوانی یا ... ببینم. ولی حالا جوانان تمام وقت خود را با هم در کافیشاپها میگذرانند. چون برای خود هویتی قائل نیستند. جوان ما باید هویت خود را در آموزش و پرورش بیابد. این در خواست ماست.