شیوههای سنتی توسعه از سرعت رشد شما بهعنوان یک رهبر میکاهد
پایگاه اطلاع رسانی بنیاد ملی نخبگان: در قرن بیستویکم که دنیا دیجیتالتر و شفافتر بوده و جریان اطلاعات و نوآوری در آن از سرعت زیادی برخوردار است، در دنیایی که انجام هیچ کار بزرگی بدون حل معادلات پیچیده امکانپذیر نیست، تکیه کردن به شیوههای سنتی توسعه، از سرعت رشد شما بهعنوان یک رهبر میکاهد. واقعیت این است که شیوههای ارزیابی سنتی مانند مطالعه در زمینه شغلی که بین تمام اعضای یک سازمان انجام میشود، یا معیارهای سنتی عملکرد در یک سازمان میتواند باعث به وجود آمدن نوعی مثبتاندیشی کاذب در شما شود و همچنین با نهادینه کردن این فکر در وجودتان که شما آمادهتر از چیزی هستید که واقعا هستید، باعث میشود دچار نوعی آرامش کاذب شوید. رهبری در قرن بیستویکم بر اساس سه سوال تعریف و نشان داده میشود .
شما برای پیشبینی تغییر بعدی در الگوی کسبوکار یا زندگیتان به کجا نگاه میکنید؟ پاسخ این سوال در تقویمتان است. منظورم این است که زمانهایتان را با چه کسانی میگذرانید؟ روی چه موضوعاتی کار میکنید؟ مقصد سفرهایتان کجاست؟ برای مطالعه چه چیزی را انتخاب میکنید؟ و چطور از این طریق به درک مشکلات بالقوه میرسید و چگونه برای انجام فوری یک کار تصمیم میگیرید و خودتان را حاضر و آماده میکنید؟ نوعی تیم رهبری وجود دارد که از روش گردآوری اطلاعات از تک تک اعضای سازمان استفاده میکند؛ یعنی یک نفر میگوید اینجا چیزهایی وجود دارد که روی من تاثیر میگذارد، و نفر بعدی میگوید اینجا روندهایی وجود دارد که روی عضو دیگر تیم تاثیر میگذارد و... آنها این اطلاعات را به اشتراک میگذارند و بعد بر اساس این اطلاعات، تصمیمهایشان را میگیرند تا یک استراتژی را تصحیح کنند، یا از تیمشان یک حرکت جدید انتظار داشته باشند. رهبران بزرگ همه چیز را به حال خود رها نمیکنند و به اصطلاح بیخیال نیستند، آنها همه چیز را تحت نظر و کنترل دارند و آینده را شکل میدهند، نه اینکه فقط نسبت به آن واکنش نشان دهند .
سوال دوم این است که تنوع افراد در گروههایی که عضوشان هستید، در زندگی شخصی یا حرفهایتان چقدر است؟ میدانید، ما اغلب چیزهایی درباره شبکههای متشکل از دوستان خوب قدیمی میشنویم. بهطور قطع این آدمها در شرایط خوبی در خیلی از سازمانها مشغول به کار هستند. اما تا حدودی، همهمان عضو گروهی از افراد هستیم که با آنها احساس راحتی میکنیم. بنابراین این سوال من درباره ظرفیت شما برای ایجاد رابطه با آدمهایی است که خیلی با شما فرق دارند؛ چه از نظر بیولوژیکی و جسمی و چه از نظر تواناییهای کاربردی، عقاید سیاسی، فرهنگی و اقتصادی- اجتماعی و... و همچنان هم با وجود همه این اختلافات، آنها با شما ارتباط داشته و تا حدی به شما اعتماد دارند که میخواهند برای رسیدن به هدفی مشترک با شما همکاری کنند. رهبران بزرگ درک میکنند که داشتن شبکهای متنوع از افراد، منبعی برای شناسایی الگوها در سطوح وسیعتر و همچنین یافتن راهحلهاست، چون شما آدمهایی را در کنار خودتان دارید که شیوه فکری متفاوتی دارند .
و سوال سوم این است که آیا به اندازه کافی جرئت یا جسارت دارید که دست از روشی بکشید که در گذشته برایتان موفقیتآمیز بوده است؟ ضربالمثلی قدیمی وجود دارد که میگوید: «خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو.» اما اگر این توصیه را دنبال کنید، فرصتها بر شما رهبری میکنند، یعنی شما همیشه کاری را انجام میدهید که برایتان مطمئنتر و راحتتر است. رهبران بزرگ این جرئت را دارند که متفاوت باشند. آنها تنها درباره ریسک کردن حرف نمیزنند، بلکه واقعا ریسک میکنند. یکی از رهبران بزرگ دنیا این واقعیت را با من در میان گذاشت که موثرترین پیشرفتها زمانی اتفاق میافتد که فرد بتواند این احساس را در خود به وجود بیاورد و جلوی کسانی بایستد که میگویند ایده جدید او خام یا بیش از حد بلندپروازانه یا صرفا ابلهانه است. نکته جالب این است که آدمهایی که بعدا به شما ملحق میشوند، همان افرادی از گروهتان نیستند که احتمال میدادید با شما همکاری کنند، بلکه اغلب کسانی هستند که شیوه متفاوتی برای فکر کردن دارند و میخواهند برای یک جهش شجاعانه به شما پیوندند. و باید بدانید که این یک جهش است، نه یک قدم. شما برای تبدیل شدن به یک رهبر قرن بیستویکمی به پاسخ این سه سوال نیاز دارید، نه برنامههای سنتی تربیت رهبران. بنابراین چه عاملی در قرن بیستویکم یک رهبر بزرگ را میسازد؟ من خیلیها، خیلی از رهبران بزرگ دنیا را دیدم. آنها زنان و مردانی هستند که خود را نه فقط برای آسایش مطمئن دیروز، بلکه برای واقعیتهای امروز و همه احتمالات نامعلوم فردا آماده میکنند.