عمومی | شورای عالی انقلاب فرهنگی

فرهنگ در یک بستر زمانی ساخته می‌شود / فرهنگ از جنس تمدن است

دکتر سعید رضا عاملی، یکی از برجسته ترین مدرسین و پژوهشگران حوزه های ارتباطات، دنیای مجازی و جهانی شدن است و کرسی استاد تمامی گروه ارتباطات دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران را در اختیار دارد و از وی آثار بسیاری در حوزه‌های مذکور به زبان‌های فارسی و انگلیسی منتشر شده است.
دکتر عاملی در جلسه اخیر شورای عالی انقلاب فرهنگی با رای اعضای این شورا به سمت  "دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی" انتخاب شد و وی بعد از تائید مقام معظم رهبری «مدظله العالی» و حکم رئیس جمهور و رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی به سمت "دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی" منصوب شد.
مرکز خبر شورای عالی انقلاب فرهنگی به منظور آشنایی بیشتر با نظریات دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی، گفتگوی ذیل را که در شماره ۱۰۶- ۱۰۷ نشریه "نامه شورا" مورخ خرداد و تیر ۱۳۹۶ منتشر شده است را مجددا منتشر می‌کند:
سوال خود را با یک موضوع ریشه ای و بنیادین شروع می کنم. به نظر شما، فرهنگ چیست، از چه عناصری تشکیل شده و چرا اینقدر دارای اهمیت است؟
تعریف فرهنگ در طول تاریخ تغییر کرده و شاید یکی از دلایلی که ما با تعدّد تعاریف از فرهنگ مواجهیم، همین امر باشد. علت اینکه تعریف فرهنگ تغییر می کند این است که به تعبیر فرهنگ شناسان، فرهنگ آن چیزی است که ما با آن زندگی می کنیم. روش زندگی ما تغییر می کند بنابراین فرهنگ هم تغییر می کند پس فرهنگ لزوما یک امر ثابت و مطلق نیست بلکه یک پدیده اجتماعی است. لذا در گذشته آن کسانی که تلاش کردند که فرهنگ را تعریف کنند، همواره دچار مشکل شدند. مثلا در قرن ۱۸ در اروپا فرهنگ را به عنوان یک ارزش اجتماعی تعریف می کردند بنابراین جوامع را به جوامع با فرهنگ و جوامع بی فرهنگ تقسیم می کردند. اروپائیان را با فرهنگ و آفریقاییان را بی فرهنگ تلقی می کردند. در نگاه امروز این یک تعبیر کاملا غلطی است چون مثل این است که بگویید یک جامعه ای زندگی می کند و یک جامعه ای زندگی نمی کند. درحالیکه اگر جامعه ای زندگی می کند، فرهنگ هم دارد. بعدها به سمت این رفتند که فرهنگ را به صورت کشکولی از اعتقادات و باورها، روش های زندگی، آداب و رسوم و این نوع مجموعه تلقی کنند اما وقتی به این تعریف هم نگاه می کنید یک جنبه روش زندگی در آن وجود دارد. شاید از ویلیامز به این طرف بر روی مفهوم The Way of Life یا روش زندگی به عنوان فرهنگ تاکید شده است. تلقی شخصی من به عنوان معلمی که در این حوزه کار کرده ام این است که فرهنگ لزوما شامل همه امور زندگی ما نمی شود. وقتی ما از فرهنگ حرف می زنیم، یک وجه خاصی از روش زندگی را بیان می کنیم که در آن عنصر تمایز وجود دارد. ما از فرهنگ ایرانی و فرهنگ افغانی حرف می زنیم یا فرهنگ ایرانی و فرهنگ عراقی یا فرهنگ اروپایی. بنابراین ما داریم به یک وجه خاصی توجه می کنیم که اینها را از هم متمایز می کند. ضمن اینکه در فرهنگ، یک عناصر عام گرایانه وجود دارد که شاید در جنبه عام گرایانه، به شکلی آن را از بُعد فرهنگ خاص استثنا کنیم. همه ملت ها امروز یک مدل شهرسازی نسبتا مشترک دارند زندگی می کنند یا علوم محض مثل ریاضیات، فیزیک یا شیمی زبان مشترکی را در علم ایجاد کرده اند. به هر حال اگر از جنبه های عمومی فرهنگ خارج بشویم، آن جنبه های خاص است که فرهنگ را می سازد. برای فرهنگ خصوصیاتی را ذکر می کنند.
یکی از خصوصیات فرهنگ، استمرار است. فرهنگ یک امر دفعی لحظه ای نیست یعنی یک پدیده دفعی الظهور نیست که امروز توسط یک گروهک اجتماعی به وجود بیاورند و بگویند این فرهنگ است بلکه فرهنگ در یک بستر زمانی ساخته می شود. فرهنگ به عبارتی از جنس تمدن است. تعبیر من از فرهنگ این است که می توان گفت که فرهنگ ابعاد زنده یک تمدن است. تمدن زنده است اما فرهنگ آن چیزی است که امروز ما با آن زندگی می کنیم و فردا تبدیل به تمدن می شود. چون تمدن یک امر قدیمی است. وقتی شما از تمدن صحبت می کنید معمولا از یک گذشته تاریخی حرف می زنید اما وقتی از فرهنگ حرف می زنید، از چیزی سخن می گویید که امروز با آن زندگی می کنید اما ریشه در یک تمدن، میراث و یک تاریخ دارد. بنابراین یکی از عناصر فرهنگ استمرار است. فرهنگ مثل هویت است و خود آن هم هویت ساز است. عنصر استمرار جزء مقوم و اصلی هویت است که اگر نباشد هویت از بین می رود. اگر انسان یک لحظه از گذشته خودش منقطع شود، دچار بیمار روحی و روانی می شود چون دیگر نمی تواند خودش را دریابد. فرهنگ هم به همین شکل است. بنابراین فرهنگ عنصری است که خصلت استمرار به عنوان بنیادی ترین عنصر در آن وجود دارد.
خصلت دوم فرهنگ تمایز است. باید عناصری در فرهنگ وجود داشته باشد که بتواند این فرهنگ را از فرهنگ دیگر متمایز کند. در تمایز یک سری عوامل خیلی پر رنگ هستند. یکی از آنها دین است.
دین یکی از منابع اصلی فرهنگ است حتی در جوامع لائیک. مثلا روسیه فعلی، اتحادیه جماهیر شوروی، یک جامعه کمونیستی بود و خیلی ها تصور می کردند که دین در این جامعه معنایی ندارد اما ما می دیدیم که عناصر دینی اتفاقا چقدر در تضاد با مارکسیست در جامعه روسیه بزرگ شد و علائق دینی چقدر در جامعه کشورهای سابق اتحادیه جماهیر شوروی که امروز کشورهای مستقلی هستند، عمیق است. دین یک منبع بسیار مهم است. البته در جامعه ای مثل جامعه ایران که دینی و دیندار است و انقلاب دینی کرده، طبیعتا دین عنصر پررنگ تری است. شاید در برخی از جوامع اصلا بشود فرهنگ را با جامعه دینی یکی گرفت. یعنی فرهنگ همانی است که مردم از طریق دین در روزمره زندگی شان انجام می دهند چون دین هم مسیر زندگی است. دین چیزی است که ما با آن زندگی می کنیم. شریعت، قانون چگونه زندگی کردن است بنابراین اگر در جامعه پر رنگ باشد، فرهنگ و دین بر هم منطبق می شوند.
البته امروز در جوامع جدیدی که ما در آنها زندگی می کنیم عوامل اثر گذار بر فرهنگ متعدد شده اند. مثلا قومیت، ملیت، موسیقی، سینما، رسانه بطور عام، اینها منابعی هستند که بر فرهنگ تاثیر می گذارند و چه بسا این منابع فرهنگ بر آن عنصر متمایز کننده فرهنگی تاثیر گذار باشند مثلا وقتی از تمایز صحبت می کنیم، سینمای ایرانی با سینمای هالیوود تفاوت دارد. حداقل آن سینمایی در ایران سینمای ایرانی محسوب می شود که عنصر متمایز کننده با سایر سینماهای دنیا در آن وجود داشته باشد یا آن وجهی از هنر، هنر ایرانی محسوب می شود که عنصر متمایز کنننده در آن وجود داشته باشد.
غیر از استمرار و تمایز در حوزه فرهنگ بر خاص گرایی هم به عنوان یک عنصر تاکید می شود که من در آغاز صحبتم در مورد مفهوم فرهنگ در مورد آن عرض کردم. خاص گرایی به این معنا است که یک چیزهایی وجود دارند که در پاسخ به اینکه فرهنگ ایران چیست، آنها به ذهن متبادر می شوند. اگر تبادر ذهنی در مورد یک فرهنگ وجود نداشته باشد، آن فرهنگ عمیق نیست و خودیابی عمیقی پیدا نکرده است. لذا خیلی از ملت هایی که در مسیر توجه به فرهنگ و هویت فرهنگی هستند به دنبال بازسازی عناصر خاص گرایانه فرهنگی خود هستند. قطعا یکی از عناصری که بر خاص بودن یک فرهنگ اشاره دارد زبان و اموری است که به زبان مربوط است. زبان یک نظام رمزی است که در یک جامعه وجود دارد که بروز آن در گویش و گفتار و نوشتار است اما در واقع یک تفکر است. ما با زبان فارسی فکر می کنیم. یک آمریکایی با زبان انگلیسی آمریکایی فکر می کند. علائم نمادینی در نظام زبانی وجود دارند که آن علائم خودش در فرهنگ یک جامعه متمایز کننده است. ارتباطات غیر کلامی هم ریشه در نظام کلامی یک ملت دارد. بنابراین زبان همچنان به عنوان یک عنصر وجود دارد. در اینجا گویش ها در کنار زبان اهمیت پیدا می کنند. ما در ایران چند زبان داریم. زبان فارسی طبق قانون اساسی زبان رسمی و زبان آموزشی ما است اما زبان های ترکی، عربی، کردی اینها زبان هایی هستند که در کشور ما وجود دارند. اما ما در کنار زبان گویش های مختلفی هم داریم که آن گویش ها اهمیت پیدا می کنند. الان تحت تاثیر یکپارچه سازی، خیلی از گویش ها دارد از بین می رود و آن اصالت محلی که در جوامع مختلف وجود دارد دچار مشکل و بحران می شود. این تعبیری است که من به لحاظ مفهومی راجع به فرهنگ می توانم عرض کنم.
این نکته نیز لازم به ذکر است که شیب تغییر فرهنگ در گذشته آنقدر کم بوده است که اساسا فرهنگ را ثابت فرض می کرده اند و یک جنبه ثبات در فرهنگ ها وجود داشته است. الان این دچار چالش شده است و همین تغییری که در حوزه فرهنگ بوجود آمده است، جوامع را مقداری دچار نگرانی کرده که چه آینده ای در پیش خواهد بود.
آقای دکتر، همان‌گونه که مستحضر هستید، از لحاظ تاریخی معمولا تماس و تعامل جوامع در جنگ ها اتفاق می افتاد. مثلا در اثر برخورد رومیان و ایرانیان می توانیم نشانه های فرهنگ رومی را در ایران باستان ببینیم. بعد اسلام وارد ایران شد و اساسا مذهب ما عوض شد و ما تبادل فرهنگی زیادی با اعراب داشتیم. بعدها حمله مغول را داشتیم و... الان در عصر کنونی هم این اتفاق رخ داده اما به قول شما با شدت بیشتر. این چیست که ما را نگران می کند که از تهاجم فرهنگی حرف می زنند یا می گویند جامعه دچار بی فرهنگی شده؟ اگر ما معتقدیم که فرهنگ ثابت نیست و استمرار دارد و در طول زمان با فرهنگ های دیگر تعامل می کند، چه چیزی در اینجا نگران کننده است؟ امروز فضای تعاملی بیشتر شده و فضای مجازی این امکان را فراهم کرده که همه با هم تعامل داشته باشند بنابراین تبادل سریعتر و کاملا محسوس اتفاق می افتد.
شما به یک نکته مهم آن اشاره داشتید. گسترش ارتباطات و توسعه قدرت انتخاب، دو عنصری که از یک جنس هم هستند، باعث شده اند که این فرا محلی شدن و فرا ملی شدن و به تعبیری جهانی شدن وارد عرصه فرهنگ شود. اما در این صورت ما هم می توانیم فرامحلی و فرا ملی شویم یعنی فرهنگ ما هم می تواند مرزها را پشت سر گذارد و وارد سرزمین دیگری شود. اما به هر حال این اتفاق با ظهور صنعت همزمان ارتباطات در دوره جدیدی رخ داد. وقتی در اواخر قرن ۱۹، مورس اختراع شد شاید خود مورس تصور نمی کرد که چه پدیده و فناوری اثرگذاری را وارد زندگی بشر کرده است. چون مورس آمد برای اولین بار علائم را بین ارتباط گیر و ارتباط گر برقرار کند و این انتقال ابتدا در یک نوشتار یا پیام رمز شده اتفاق افتاد اما بعدها تلگراف امد و بعدا تلفن، رادیو، تلویزیون، سینما آمد تا امروز که به اینترنت ختم شده است. اینترنت نیز سیر تکاملی را طی کرده است. با گسترش و پیشرفت اینترنت ما عملا با یک انفجار تولید مواجه شدیم و مشارکت کنندگان در امر فرهنگ به مراتب از گذشته بیشتر شده است.
حالا یک جریاناتی به صورت منسجم، نظام مند، سیستمی و پر هزینه توسط کمپانی های بزرگ تولید می شود و یک مسیری هم مسیر فردی است که یک فرد وارد عرصه تولید در اینترنت می شود. هر ۲ اینها الان نقش آفرین شده اند؛ هم افراد و هم کمپانی های بزرگ و هم قدرت نرم به عنوان قدرتی که سیاستی را دنبال می کند که بتواند روی Coding System یک ملت وارد شود، بتواند تولیدی را عرضه بکند که به دلیل شرایط، پذیرندگی عمیق تر و قویتر در میان یک ملت داشته باشد.
لذا جهانی شدن پدیده جدیدی نیست بلکه در گذشته نیز بوده است اما در دوره جدید ابزار پرسرعت پیدا کرده است. در قدیم نیز اسلام طی یک قرن تا تاج آفریقا، تا اسپانیا و تا ایران آمد اما این قدرت پیام بود که پیام را منتقل می کرد .علیرغم اینکه انتقال پیام به کندی صورت می گرفت اما پیام می رفت و این قدرت پیام سینه به سینه رفت و یک سینرژی هم ایجاد می کرد یعنی هر مرحله که جلو می رفت یک قدرت بیشتری پیدا می کرد و قدرتمند تر و قدرتمند تر می شد. تا اینکه ما وارد این دوره شدیم. این دوره، دوره مخاطره انگیزی است چون آن نظام لازم را ندارد.
الان ما با یک ملغمه و اختلاط فرهنگی مواجه هستیم که لزوما از یکجا منشا نمی گیرد. البته در این وسط تجارت و پول، تجارت های بزرگ، نقش زیادی در توسعه برخی عناصر فرهنگی به خصوص در امر گذران اوقات فراغت و لذت جویی ها دارند. کمپانی های بزرگ در این موضوعات مداخله زیادی دارند. موسیقی، مُد، روابط اجتماعی و انسانی و مسائل مختلفی که وجود دارد از طریق کمپانی های بزرگی هدایت و حمایت می شوند و جلو می روند. در این دوره اگر ما قدرت پیام در کشورمان قوی باشد، ما در این فضای فرهنگی هضم نمی شویم. امروز دوره شهروندی های قدرتمند است. اگر یک ملتی از یک پویایی در خدمات ملی برخوردار باشد، نه تنها در این فضا هضم نمی شود بلکه خود این تقابل یا این مقایسه منشا این می شود که می گوید زندگی من بهتر از دیگران است اما اگر به این نتیجه برسد که شرایط زندگی من بهتر از دیگران نیست در آنجا نگرانی مهاجرت فرهنگی وجود دارد ولو اینکه مهاجرت فیزیکی اتفاق نیفتد. یعنی افراد در کشور خودشان زندگی می کنند ولی تعلقات آنها در جای دیگر است. این تفاوت بین خانه و منزل است؛ خانه آن جایی است که ما سکونت داریم اما منزل آن جایی است که ما تعلق داریم. در انگلیسی هم تقریبا این دو مفهوم وجود دارد؛ مفهوم Home و House . Home جایی است که فرد به آن تعلق دارد و House آنجایی است که فرد در آن زندگی می کند و خانه اش است. لذا ممکن است که افراد خانه شان در یک مکانی باشد اما تعلق گاه آنها در فضا و اقلیم فرهنگی، اجتماعی دیگر. لذا نئولیبرالیسم امروز می گوید در این فضای آزاد انتخاب، ما باید انتخاب برتر را تولید کنیم؛ اگر ما بتوانیم انتخاب برتر را بوجود بیاوریم باز در این نظام گسترده انتخاب ها، ما انتخاب می شویم اما اگر نتوانیم بازنده ایم. این امر دقیقا در مورد ما هم صدق می کند. این یک امر تبلیغاتی نیست که مثلا من یک فرهنگی را تبلیغ کنم و او هم فرهنگ دیگری را تبلیغ بکند. تبلیغات در یک سطحی اثر دارد. تبلیغات در جامعه توده ای اثر دارد اما می خواهم بگویم که ما مقداری داریم از جامعه توده ای هم عبور می کنیم. جامعه توده ای یک جامعه ای مفروض میشد که با یک کلیشه، به تعبیر مکتب فرانکفورت، فرهنگ به یک صنعتی تبدیل می شد که مثل ماشین ریسندگی که پارچه تولید می کرد فرهنگ تولید می کرد و توده ها هم تبعیت می کردند.
به نظر من ما الان داریم از جامعه توده ای عبور می کنیم. کسانی چون گیدنز به درستی خصیصه زندگی جدید را فردگرایی می دانند. یک وجه فرد گرایی جنبه خود خواهانه است که فرد خودش را نسبت به دیگران ترجیح می دهد و به خواسته های خودش توجه می کند. در جامعه غربی این فرد گرایی خیلی پر رنگ است. شما می بینید که وقتی فرد به سن قانونی می رسد ترجیح می دهد که خارج از منزل پدر و مادرش زندگی بکند یا مثلا بی توجهی به پدر و مادر، به خویشاوندان و محیط پیرامون و در کل فردگرایی خودخواهانه است. یک وجه از فردگرایی این است اما فردگرایی از یک عنصر دیگرهم صحبت می کند و آن این است که فرد علیرغم هنجار جمع، خودش انتخاب می کند. اگر این پدیده اتفاق افتاده باشد یعنی ما یک جامعه توده ای نداریم بلکه جامعه ای داریم که افراد دارند خودشان را پیدا می کنند و خودشان اهمیت دارند. تعالیم دینی ما فردگرایی به معنای خودخواهی را تشویق نمی کند و محترم هم نمی داند. اسلام به طور همزمان به فرد و جامعه توجه می کند. فرد اهمیت دارد، انسان در فردای قیامت پاسخگوی عمل خودش است و نمی تواند به استناد جامعه پیرامونش هر عملی را انجام بدهد. بنابراین فرد اهمیت دارد اما به عنوان یک عنصر متعالی که باید در تعالی خودش تلاش کند نه در تنزل خودش. آن فردگرایی به معنای خودخواهی یک نوع تنزل گرایی است. جمع در اسلام مهم است؛ رعایت حقوق همسایه، حقوق خویشاوندان، حقوق دوستی، رعایت محیط پیرامون، فضای سبز، حقوق حیوانات و... اینها همه عناصر ارتباطی است که در اسلام وجود دارد. اینقدر در اسلام ارتباط اهمیت دارد که خداوند به صورت مطلق می گوید “یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ” ای کسانیکه ایمان آورده اید، صبر کنید و همدیگر را به بردباری توصیه کنید و با همدیگر ارتباط داشته باشید چون این قطع ارتباط پیامدهای خیلی سنگینی برای فرد و جامعه دارد.
مثلا اتفاقی که در مواجهه با موبایل بوجود آمده که فرد در جمع اما بدون ارتباط با جمع است، این امر می تواند نوعی انزواگرایی را به دنبال داشته باشد که گاهی به شکل بیماری در می آید و کلینیک های درمان ناشی از استفاده افراطی از موبایل امروز در کشورهای پیشرفته راه اندازی شده اند. اما اینکه فرد علیرغم هنجار جمع عمل می کند، در زوایایی از آن توصیه دینی وجود دارد. همینکه وجه اشتراک همه کفار در قرآن این است که می گویند “لنا دین آبائنا” یعنی عصبیّت یا استناد کردن به دیگران که چون دیگران اینطور انجام داده اند من هم اینطور انجام میدهم، این مورد توصیه دینی نیست بلکه فرد باید فکر کند. لذا استنادی که قرآن می دهد برای فردی که جهنمی می شود این است که خودش خوب فکر نکرده است “ لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ اَوْ نَعْقِلُ مَا کُنَّا فِی اَصْحَابِ السَّعِیرِ” اگر اهل خوب شنیدن و خوب دیدن و خوب فکر کردن بودیم جزء اصحاب سعیر نبودیم.
بعضی موسسات خیریه هستند که در ایران خودمان هم وجود دارند و تلاش می کنند بینش و بینایی افراد را تقویت کنند که این عرصه زیبای هستی را ببینند. خیلی اوقات ما اینقدر مشغله داریم که اصلا هستی را نمی بینیم یا هستی را درک نمی کنیم. یا خوب شنیدن را بلد نیستیم مثلا در طبیعت خیلی از عناصر قابل شنیدن است؛ شنیدن به معنای دریافت کردن بسیاری از رموز هستی. “ انَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْاَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ لَآیَاتٍ لِّاُولِی الْاَلْبَاب “ در خلق آسمان ها و زمین و اختلاف شب و روز نشانه هایی برای اهل خرد است. این نشانه ها به معنای این نیست که این نشانه خدا است بلکه به این معنا است که رموزی در هستی وجود دارد که اگر شما این رموز را کشف کنید، هم هستی را خوب می شناسید و هم خالق هستی را به خوبی دریافت می کنید. غرض من این است که این وجه یک امر فطری است که انسان به عنصر فطری خود برمی گردد که علیرغم هنجار اجتماعی، رفتار دیگری می کند و تشخیص متفاوتی می دهد. در همگان اینطور نیست اما من وجه فاسد این امر یعنی همان فردگرایی و وجه سالم آن را عرض کردم. به هر حال عرض من این است که ما داریم از جامعه توده ای به جامعه ای که فردی است عبور می کنیم.

بنابراین اگر ما در این فضا نتوانیم به جامعه انتخاب های برتر ارائه کنیم، در آنجاست که جامعه به سراغ فرهنگ دیگر و جای دیگر می رود.
بله، اگر این موضوع کنترل نشود، شما با یک تغییر غیر قابل انتظار فرهنگی مواجه می شوید. عامل فشار و کشش هم در اینجا وجود دارد یعنی در محیط بومی می تواند عوامل فشار یا تلقی فشار بوجود بیاید، عوامل کشش هم در محیط دیگر وجود داشته باشد که عملا باعث تسهیل این پروسه می شود. اما اگر عکس آن اتفاق بیفتد یعنی جای جاذبه ها و دافعه ها عوض شود، به این معنا که جاذبه ها در حوزه فرهنگ اسلامی ایرانی تامین شود و دافعه ها در اقلیم بیگانه باشد، این تغییر به گونه دیگر اتفاق می افتد.
خیلی اوقات هم این تغییرات طبیعتا حقیقی نیست یعنی حقیقتا اینطور نیست که آنجا جاذبه است و اینجا دافعه ولی فرد به یک تلقی می رسد. یعنی اینکه مقام معظم رهبری در یکی از بیانات شان اخیرا فرمودند که جای ظالم و مظلوم عوض شده، این نباید اتفاق بیفتد. یعنی نباید جوری شود که ما مظلوم را ظالم فرض کنیم و ظالم را مظلوم. یا صالح را فاسد ببینیم و فاسد را صالح. در علائم آخر الزمان هم آمده است؛ در روایت معاذ بن جبل که پیغمبر با معاذ گفتگویی داشتند که حالا آن گفتگو جای بحث زیادی دارد اما در یک جا می فرمایند که روزگاری می آید که جای منکر و معروف عوض می شود؛ منکر جای معروف می نشیند و معروف جای منکر.
شما می بینید که امروز دینداری در یک قشری امّل بودن وعصبیت تلقی و بی دینی، بی قیدی و رفتن به سمت ناهنجاری های اجتماعی به عنوان روشنفکری تلقی می شود. اینها القائاتی است که برای فضای اجتماعی درست می کنیم و واقعی نیستند.
اساسا به باور من،‌ اگر بخواهیم از تعبیر مهندسی فرهنگی استفاده کنیم، باید بدانیم که فرهنگ ملاحظات خیلی زیادی دارد. نمی شود فرهنگ را به صورت مکانیکی طراحی کرد. اینطور نیست که شما بگویید من فضا را فیلتر می کنم و با فیلتر شدن مردم سالم زندگی می کند. بله به خاطر اینکه جامعه در معرض نباشد ما وظیفه خودمان را انجام می دهیم و فیلتر می کنیم اما این وظیفه به تنهایی کافی نیست. مهم این است که فکر و شناخت و معرفت و انگیزه های درونی افراد نیر نسبت به این دست اقدامات همراه شود به این معنا که یک تقنیع فردی و اجتماعی صورت گیرد. در غیر این صورت چه بسا اگر ما اصرار زیاد کنیم، همان عامل دافعه یا عامل فشاری بشود که رفتن او را به سمتی که نمی خواهیم برود، تسریع کند. تمام مهندسی قدرت نرم همین است که آن عناصر دافعه آفرین را تبدیل به عناصر جاذبه آفرین کند یعنی بتواند آن چیزی که ما نمی خواهیم به سمتش برویم تبدیل به چیزی کند که ما به سمتش برویم.
لذا ما باید فرهنگ را با بنیان های دیگری جستجو کنیم. فرهنگ را باید با تبدیل عقلانیت الهی به سیستم دنبال کنیم. اگر ما بتوانیم سیستمی در جامعه مان ایجاد کنیم که بتواند جلوی فساد اداری را بگیرد، این فرهنگ جامعه را سالم می کند. اگر ما بتوانیم سیستمی در جامعه مان ایجاد کنیم که این سیستم حقوق اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی جامعه را عادلانه تامین کند، این فرهنگ جامعه را اصلاح می کند. اگر ما بتوانیم در فضای اجتماعی مان سیستمی را بوجود بیاوریم که نظم اجتماعی تولید کند، پاسخگویی اجتماعی بوجود آورد و مسئولیت اجتماعی را تقویت کند، این سبب اصلاح فرهنگ جامعه می شود.
شما می بینید که مثلاً وزیر فلان کشور، به دلیل ۱۰ هزار دلار سوء استفاده مالی در یک سفر خارجی از وزارت خلع می شود اما اتفاقات زیادی در کشور ما می افتد و پاسخگویی های ما پاسخگویی های خیلی ضعیفی است. بیشتر توجیه است و اقدامی انجام نمی دهیم. امروز چهره ای که برخی مسئولین ما از فضای مجازی دارند تنها چهره محتوای فاسد فضای مجازی است. درحالیکه فضای مجازی بستری است که امکان تامین عقلانیت الهی را فراهم کرده است. بستری است که در محیط ریاضی و صفر و یک است و امکان الگوریتم کردن اهداف متعالی حکومت اسلامی را دارد. اهداف متعالی حکومت اسلامی چیست؟ یکی از مهمترین عناصر آن این است که یک جامعه رضایتمند داشته باشد؛ جامعه ای که آزار ناشی از بی عدالتی در آن کاهش پیدا کند. پیغمبر فرمایش بسیار زیبایی دارند. ایشان می فرمایند دو نیکی هست که برتر از آن نیست: توحید و خیر رساندن به دیگران. اگر ما بخواهیم به توحید، بروز اجتماعی بدهیم با چه مولفه هایی باید این کار را بکنیم؟ یکی از عناصری که به توحید بروز می دهد این است که استیلا را از جامعه بر داریم. “هو المتعالی” خداوند است که متعالی است. بقیه انسان ها مخلوق خدا هستند و شرایط مساوی نسبت به هم دارند. این سلطه یکی بر دیگری یا ایجاد سلطه اجتماعی، پسندیده نیست. شما در سیستم اداری می بینید که رئیس چقدر مهم است و چقدر بدنه همراه این رئیس هستند. این رئیس گرایی در سیستم وزارتخانه ای، در سیستم اداری، در تمام این سلسله مراتب وجود دارد. مثل اینکه این وزارتخانه برای آقای وزیر یا مدیر کل فلان اداره درست شده است. من همیشه در بحث روابط عمومی ها می گویم که روابط عمومی روابط عمومی رئیس نیست بلکه روابط عمومی، روابط عمومی تامین منافع تمامی ذی نفعان است. او باید برای ذی نفعان سخنگویی کند و به دنبال تامین منافع تمامی ذی نفعان باشد. در فرهنگ ژاپنی وقتی یک غریبه ای وارد یک محیطی می شود تمامی توجه ها به سمت آن غریبه است که خدمتی به او بکنند و نگذارند احساس انزوا کنند. یکی از علائمی که یک جامعه می تواند نشان بدهد که جامعه قدرتمندی به لحاظ عدالت اجتماعی است توجه به اقلیت ها است؛ اقلیت های قومی، اقلیت های دینی، اقلیت های نژادی. اقلیت ها باید در آن جامعه احساس بالندگی و تامین امنیت داشته باشند.
خدا را شکر جامعه ما جامعه ای است که خدمت زیادی کرده است. شما اگر امروز دانشگاه زاهدان را ببینید، به مراتب از برخی دانشگاه های داخل تهران به لحاظ ساختمان و امکانات و... قوی تر است. بعد از انقلاب به هر حال خدمت های خیلی خیلی ارزشمندی صورت گرفته است که باید حتما اینها را هم ببینیم. من در کتاب «میراث تمدنی ایران: از ایران باستان تا ایران انقلاب اسلامی» تلاش کرده ام که این دوره ایران انقلاب اسلامی را تا آنجایی که امکان دارد ببینم که چه اتفاقاتی در این دوره به لحاظ خدمات اجتماعی و... افتاده است. لذا صحبت من نافی این نیست که ما خدمت یا توجهی نکرده ایم. همین الان درمجلس شورای اسلامی ما ۲۲ نماینده اهل سنت داریم. نماینده اقلیت های دینی داریم و این نشان دهنده سلامت نظام انتخاباتی ما است. اما به هر حال این عنصر مهم است. من فکر می کنم که دغدغه مقام معظم رهبری برای اقتصاد مقاومتی و خود فضای مجازی بیشتر این است که ما بتوانیم این را تبدیل به یک نظام اجتماعی بکنیم. نظام اجتماعی و پیدا کردن سیستم است که می تواند باعث احیای اجتماعی بشود.
به نظرم ما اکنون و پس از ۳۸ سال از انقلاب اسلامی به دوران بلوغی رسیده ایم. دهه آینده به نظرم دهه استقرار و نهادینه شدن آرمان های انقلاب اسلامی است چون این مسیری است که با سعی و خطا جلو آمده ایم اما این دهه، دهه ای است که ما با بلوغ بیشتری در تفکر معماران انقلاب اسلامی مواجه هستیم و خود مردم هم رشد بیشتری طی این ۳،۴ دهه پیدا کرده اند. الان مردمی که آشغال در خیابان جمع می کنند، کم نیستند. آدم هایی که وقتی کسی بی نظمی می کند ناراحت می شوند و تذکر می دهند، کم نیستند. لذا مطالبه اجتماعی برای اجرای عدالت اجتماعی و استقرار ارزش های اسلامی بوجود آمده و می توان گفت پویاترین دهه ما دهه آینده خواهد بود.