یادداشتی به قلم دکتر پارسا و دکتر رضوی؛ رویکرد نظام آموزشی باید از تعلیم و تربیت بانکدارانه به تعلیم و تربیت آزادی بخش تغیر جهت دهد
دکتر عبداله پارسا و دکتر سید عباس رضوی از اعضای هیئتعلمی دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه شهید چمران اهواز در یادداشتی مشترک با موضوع "پژوهش، فناوری، مدرسه و دانشگاه" ذکر کردند: تربیت، توقفناپذیر است و یادگیری مادامالعمر؛ لذا آموختن نیز باید مداوم باشد. شرط چنین تداومی، استقلال در یادگیری است و شرط دستیابی به چنین استقلالی، توانایی در مسئله یابی، اطلاعیابی، راهحل یابی، راهحل آزمایی و نتیجهگیری و ارزشیابی و قضاوت و نقد است. این تواناییها را میتوان در یک واژه خلاصه کرد و آن هم پژوهش است.
به گزارش روابط عمومی دانشگاه شهید چمران اهواز، در این یادداشت آمده است:
از دیرباز، مدارس و دانشگاهها را منبع و مرجع دانش، حافظ و نگاهدارنده حریم دانش، مجمع و مقر صاحبان دانش و اندیشه و مسئول انباشت و انتقال دانش میدانستهاند. شاید تا اواسط قرن بیستم، کسب دانش، منحصراً، از این طریق ممکن بود؛ اما امروزه ظهور رویکردهای جدید آموزشی و همچنین فناوریهای نوین و دسترسی آسان به منابع اطلاعاتی به عنوان یک عامل گریزناپذیر سبب شده است تلقی از دانشگاه و مدارس به عنوان مخازن علمی و مکان حضور افراد صاحب علم تغییر یابد.
امروزه به دلایل مختلف ازجمله شکستن انحصار مرجعیت علمی و همین طور توسعه شگفتآور رسانهها، دیگر مدارس و دانشگاهها نمیتوانند به انتقال و انباشتن ذهن یادگیرندگان از معلومات خرسند باشند و رسالت خود را پایانیافته تلقی نمایند، بلکه آنها باید یادگیرندگان را اندیشه ورز، پرسشگر، مسئله شناس، نو پرداز و در تکاپو برای یافتن راهحلهای سودمند بار آورند.
چنین فرایندی مستلزم آموزش مهارت و پرورش روحیه پژوهشگری در کودکان و نوجوانان است. بسیاری از متخصصان، مربیان و فیلسوفان تعلیم و تربیت کوشیدهاند به صورت عملی و نظری این حقیقت را برای دیگران آشکارسازند که مدرسه نه آماده شدن برای زندگی، بلکه به تعبیر "دیوئی" خود زندگی است.
یادگیری، خود یکی از اهداف زندگی است و برای یادگیری باید تجربه و پژوهش کرد. مشارکت فعال دانشآموز و دانشجو در یادگیری و درگیری با موقعیتهای مسئلهدار هم میتواند انگیزه یادگیری را افزایش دهد و هم رضایت یادگیرنده از انجام فعالیتهای یادگیری را به دنبال دارد و پیامد اصلی آن بهبود فهم و افزایش قابلیت کاربرد آموختههاست.
به مصداق این ضربالمثل که «بادآورده را باد میبرد» دانشی که بر حفظ متکی باشد و همانند لقمهای آماده توسط یادگیرنده دریافت شده باشد، به همانسان زود و آسان رو به فراموشی میگذارد و در این میان قدری انرژی و وقت هدررفته است.
به تعبیر "کانت" تاکید بیش از حد بر حافظه باعث سادهسازی بیش از حد و سطحی بار آمدن افراد میشود تا به سادهترین پاسخها بسنده کنند و به حداقلهای شنیده بسنده نمایند و چون و چرا نکنند.
از سوی دیگر عطف به این ضربالمثل که «خشت اول گر نهد معمار کج، تا ثریا میرود دیوار کج» شکلگیری بنیانهای غلط در مدارس موجب میشود بنای شناخت و یادگیری دانش آموزان به هنگام رسیدن به آموزش عالی، نااستوار و غیرقابلاعتماد باشد.
بنیان استوار اندیشههای جوانان دانشجو را باید از کودکی، آن گونه پیریزی کرد که در طلب دانایی، بذر پرسش و تردید، همراه با شوق دانستن در کشت زار دل و ذهن آنها ریخته شود و چنان آزاد پرورش یابند که با شجاعت و پشتکار، رنج جویندگی را برخود هموارسازند.
دستیابی به چنین هدفهایی که شوربختانه برای ما، به آرزو میماند، نیازمند دگرگونیهای فراوانی در فلسفه و فرایند، شاکله و ساختار و محتوا و رفتار نظام آموزشی ما اعم از آموزش و پرورش ابتدایی و متوسطه و همین طور آموزش عالی است.
رویکرد نظام آموزشی در همه دورهها و سطوح، باید از تعلیم و تربیت بانکدارانه به تعلیم و تربیت آزادیبخش، تغییر جهت دهد. پرورش عشق به دانایی، امید به کمال، مبارزه با نادانی، باور به هدفمندی جهان هستی، ارزش نهادن به کرامت انسانی، دوستی با طبیعت و محیطزیست و بسیاری دیگر از هدفهای متعالی تعلیم و تربیت، با سپردن "علم مرده" به تعبیر "برونر" به حافظه، میسر نمی شود.
آنچه لازم است و مسیر درست است، آموزش دادن "علم زنده" یعنی مسیر کار دانشمندان به دانش آموزان است و این مسیر، همان طریق پژوهش و کشف و فهم و کاربرد است. جدیت در پرورش و تربیت پژوهشگران جوان، نیازمند آن است که روح پژوهش در کالبد برنامههای درسی دمیده شود.
نظام آموزشی از رویکرد اصالت محتوایی و معلم محوری و استاد محوری با رویکردهای تدریس منحصر به عرضه دانش و ارزیابیهای مبتنی بر حافظه و بازتولید دانش باید فاصلهای جدی بگیرد و بر رویکردهای تدریس سازنده گرایانه، خلق مفهوم و رویکردهای ارزیابی مبتنی بر تولید و کاربرد دانش، تاکید جدیتری بنماید.
البته چنین تغییری بدون شک بدون مشکل و دغدغه نخواهد بود. ضرورت وجود و تربیت معلمان و استادان شایسته و توانمندی که خود، پژوهشگر تربیتشده باشند، از مهمترین الزامات چنین تغییری است.
علاوه بر آن، هم در مدرسه و هم در دانشگاه، باید بر تقویت فرایندهای یاددهی- یادگیری با استفاده از رسانههای هوشمند و فناوریهای نوین آموزشی و همین طور تجهیز کارگاهها و آزمایشگاهها به ابزارهای گوناگون موردنیاز، برای دست ورزی و تجربه عملی یادگیرندگان، تاکید جدیتر، مسئولانهتر و دلسوزانهتری به عمل آید. ما باید پژوهشگرانی ماهر و اندیشمند و دانا تربیت کنیم؛ اما چنین خواستی تنها از طریق آموزش صحیح و اصولی و مبتنی بر نظریهها و یافتههای علمی دنیای پیشرو، میسر خواهد شد.
تربیت، توقفناپذیر است و یادگیری مادامالعمر؛ لذا آموختن نیز باید مداوم باشد. شرط چنین تداومی، استقلال در یادگیری است و شرط دستیابی به چنین استقلالی، توانایی در مسئله یابی، اطلاعیابی، راهحل یابی، راهحل آزمایی و نتیجهگیری و ارزشیابی و قضاوت و نقد است. این تواناییها را میتوان در یک واژه خلاصه کرد و آن هم پژوهش است.