عمومی | پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری

جایگاه کلانشهر نیشابور و ولایات آن در شبکه تبادلات تجاری

.

به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری ،هایده لاله، عضو هیات علمی پژوهشگاه میراث فرهنگی کشور با ارایه بخشی از مقاله «جایگاه کلانشهر نیشابور و ولایات آن در شبکه تبادلات تجاری» گفت: نیشابور و ولایات آن به عنوان یکی از کلانشهرهای شرق جهان اسلام و بزرگترین ربع خراسان، گستره جغرافیایی وسیعی را دربرمی گیرد که از شمال به رشته کوه هزارمسجد و کپه داغ، از طرف شرق به رودخانه هرات، از غرب به کویر مرکزی و قومس، و از طرف جنوب به کویر نمک محدود بوده است.
او افزود :  آنچه که نیشابور را از سایر ارباع خراسان متمایز می سازد، موقعیت قرارگیری و مکانی آن نسبت به بخش مرکزی ایران است .
او اظهار داشت : نیشابور بزرگ ادامه طبیعی فلات مرکزی ایران است و از طریق شبکه ای از راه های هموار به دل ایرانشهر متصل است.
وی تصریح کرد :  این در حالی است که رشته کوه های بلخان و کپه داغ سه ربع دیگر خراسان را از ایران می سازد و بدین ترتیب نیشابور حلقه کلیدی ارتباط این ارباع با بخش مرکزی ایران بوده است.
این باستان شناس گفت : مقاله حاضر با بررسی "مرکزیت" نیشابور بزرگ، به نقش آن در جریان جابجایی کالاها و مواد در دو مقیاس درون-منطقه ای و برون منطقه ای از یکسو، و تاثیر آن بر توسعه نیشابور بزرگ و منظر اداری و تجاری آن از سوی دیگر می پردازد.

نقدی بر سبک‌شناسی معماری ایرانی بر اساس مطالعات معماری مسیر ابریشم
«نقدی بر سبک‌شناسی معماری ایرانی بر اساس مطالعات معماری مسیر ابریشم، مطالعه‌ موردی: سبک رازی عنوان مقاله مشترک » عنوان مقاله دومی بود که بصورت مشترک توسط امین مرادی دکترای باستان شناسی و بهروز عمرانی دکترای باستان شناسی و سرپرست پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری  به نگارش در آمده است .
مرادی به ارایه گوشه ای از این مقاله پرداخت و گفت : مطابق با "سبک‌شناسی معماری ایرانی"، در صورتی‌که پیشرفت فن ساختمان نسبت به شرایط زمان سنجیده شود، اختصاص عناوین خراسانی، رازی، آذری و اصفهانی به نمونه بناهای معماری اسلامی ایران و طبقه‌بندیِ گونه‌های معماری پراکنده در جغرافیای فرهنگی آن بر اساس این چهار شیوه‌ معماری، شاکله‌ اصلی ذهنیت رایج پیرامون معماری اسلامی ایران در قرن اخیر خواهد بود.
این باستان شناس گفت : در رابطه با معماری ایرانی، ساختار کلیِ آن در خلال قرون پنجم و ششم هجری قمری ، نه‌تنها تابع اصول ثابت معماری در کلیّت حوزه‌ فرهنگیِ ایران تحت عنوان "سبک رازی" نیست، بلکه ذهنیت معماریِ آن در بخش‌های مختلف ایران از هم متمایز و غیرقابل ادغام است.
وی افزود : تحقیق پیش‌رو برآن است تا به روش مطالعه‌ میدانی و تحلیل ساختاری- استاتیکیِ دو گونه‌ی "گنبدخانه" و "مقبره" در حوزه‌ معماریِ ایران طی دوره‌ سلجوقی، با تعیین گرایشات متفاوت معماری در بخش‌های مختلف ایران، تفاوت‌های ساختاری موجود در هر منطقه را طبقه‌بندی و مورد مطالعه قرار دهد.
این پژوهشگر اظهار داشت :بر اساس نتایج به دست آمده و با فرض بر تاثیر تنوعات منطقه‌ای، اقلیم‌ها، نیازهای متفاوت معمارانه و گرایشات طراحی به موازات دو شاخه‌ی مهم مسیر ابریشم در ایران، با تبیین دو محور متمایز معماری با کلیت متفاوت ساختاری، شامل محور شمال‌شرق- شمال‌غرب ایران با مرکزیت عنصر "مقبره"، و محورِ مرکزیِ ایران با تاکید بر عنصر"گنبدخانه"، اصول مشترک شناخته شده‌ معماری ایران در قالب "شیوه‌ رازی" با ایرادات بسیار جدی مواجه خواهد بود.
مرادی گفت : به موازات چنین نگرش متفاوتی نسبت به جایگاه گونه‌‌ مسجد و مقبره در دو محور مذکور، پس از پاسخ‌گویی به این پرسش که تمایزات ساختاریِ "گنبدخانه" و "مقبره" طی دوره‌ی سلجوقی در بخش‌های مختلف ایران به چه نحوی بوده است؟ تبیین نوآوری‌های ساختاریِ مراکز متفاوت معماری در هر بخش از ایران، منجر به بازبینیِ مسئله‌ی الگوی مشترک معماری گنبدخانه‌ها و مقابر این دوران در قالب سبک رازی خواهد شد.
او در پایان گفت : از آنجا که قریب به نیم قرن سبک‌شناسیِ معماری ایرانی در چهارچوب اصول مشترک معماری، هیچ‌گاه مورد نقد علمی قرار نگرفته است، پژوهش حاضر بازتاب نخستین تلاش‌های صورت گرفته در این زمینه خواهد بود.