عمومی | بنیاد ملی نخبگان

ابن‌عمید؛ وزیری که بر هر دانشی دستی داشت

به گزارش پایگاه ‌اطلاع‌رسانی بنیاد ملی نخبگان ؛ ابن‌عمید از کارگزارانش خواست تا با خواهر زکریای رازی، برای خریدن یادداشت‌ها و نوشته‌های پراکنده کتاب «الحاوی» که با مرگ رازی ناتمام مانده بود، وارد مذاکره شوند. ابن‌عمید خبر داشت که زکریای رازی ۱۵ سال از عمر خود را بر سر تالیف کتاب «الحاوی» گذاشته؛ کتابی که به گفته خود رازی، سوی چشمش را نیز با خود برده بود، کتابی که تا قرن بیستم به همراه «قانون» ابن‌سینا، مهم‌ترین کتاب‌های پزشکی اروپا بودند.

نوشته‌ها با قیمت گزافی خریداری شدند و جمعی از شاگردان زکریای رازی تحت سرپرستی ابن‌عمید کتاب «الحاوی» را به صورت نهایی که امروزه می‌بینیم، تدوین کردند تا با درایت وزیر نام‌دار آل بویه، ابوالفضل ابن‌عمید، برگ زرینی از تاریخ علمی ایرانیان از گزند آفات روزگار در امان بماند و به ما برسد.

در دانش‌دوستی و علاقه‌مندی این وزیر به کتاب‌ها همین بس که دانشمند بزرگ ابن‌مسکویه، نویسنده کتاب ارجمند «تجارب الامم» که خازن کتاب‌خانه ابن‌عمید بود، این‌گونه نقل می‌کند که در سال ۳۵۵ هجری قمری گروهی از جنگ‌جویان که به‌عنوان داوطلبان جهاد عازم مرز روم بودند، به سبب بی‌تدبیری فرمانروای وقت، رکن‌الدوله، خانه ابن‌عمید را در ری غارت کردند. شب‌هنگام زمانی که وزیر، زخمی و خسته، وارد عمارت به‌یغمارفته شد، ابتدا از کتاب‌دارش ابن‌مسکویه سراغ کتاب‌خانه را گرفت و هنگامی که فهمید او کتاب‌خانه را از غارت نجات داده، گفت: زهی خجسته روان و مبارک سخن! همانا خزانه‌های دیگر جانشین‌پذیر است، اما کتاب عوض ندارد.

ابوالفضل ابن‌عمید، معروف به ابن‌عمید، وزیر بزرگ آل ‌بویه، اصالتا از شیعیان شهر قم بود. آل بویه که در اوایل قرن چهارم هجری روی کار آمدند، مهم‌ترین حکومت مستقل شیعی- ایرانی را بعد از اسلام تاسیس کردند و چنان دولت مقتدری به وجود آوردند که در بغداد و حجاز، به نام آنان خطبه خوانده می‌شد. وزرای دانشمند آل بویه چون ابن‌عمید و صاحب بن عباد در پی‌ریزی این کمال و شکوه نقش به‌سزایی داشتند. ابوالفضل بن عمید، لقب «عمید» را از پدرش داشت که به معنای بزرگ جماعت و رئیس و زعیم است. پدر ابن‌عمید در دستگاه امرایی چون زیاریان و سامانیان دارای مقام‌هایی از دبیری تا وزارت بود و پسرش نیز از فضل او بی‌نهایت حاصل‌ها داشت.

وزیری که بر هر دانشی دستی داشت

ابن‌عمید علاوه بر مملکت‌داری و سیاست، در بسیاری از علوم زمان خود ازجمله نجوم، هیئت، ریاضی، مکانیک، هندسه، فیزیک، موسیقی، نقاشی و غزل‌سرایی تا تاریخ، حفظ اشعار عرب، ترسّل، کتابت، علوم اوائل، تفسیر قرآن، فقه، منطق، فلسفه و الهیات دست توانایی داشت و از او به‌عنوان طراح ماشین‌های جنگی نیز یاد شده است. اما عمده شهرت او به این سبب بود که در نثر عربی صاحب سبک بود و به‌کارگیری سجع و کاربرد وسیع صنایع ادبی در نثر عربی را باید از ابتکارات او دانست؛ سبکی که تا مدت‌ها در مشرق و حتی اندلس مورد اقبال بود و لقب جاحظ ثانی را برایش به ارمغان آورده بود، چراکه جاحظ سخنور و سخندان نامی اهل بصره بود که به سبب چیره‌دستی در فن سخن به او مثال می‌زدند، بااین‌حال خود این شخص، ایرانیان را سخندان‌ترین مردم (اخطب الناس) می‌دانست. ابن‌عمید را در زمانه خود به‌طور مطلق «استاد» یا «الاستاذالرئیس» می‌خواندند که البته لقب استاد در آن دوره در مشرق زمین به وزرا اطلاق می‌شد و ابن‌عمید وزیری بود که او را ستون سلطنت آل بویه نیز می‌نامیدند.

وزیر عالم

ابن‌عمید با وجود اشتغالات سیاسی به علم و عالمان توجه بسیاری داشت و محفل او همیشه محل مباحثه عالمان و مامن دانشمندان بود. او در ری رصدخانه‌ای ساخت که ابوالفضل هروی و ابوجعفر خازن در آن به رصد پرداختند و ازجمله فعالیت‌های علمی او تعیین عرض جغرافیای شهرری است که با نتیجه‌ای که بعدها با وسایل علمی دقیق گرفته شد، اختلاف زیادی ندارد.

به تشویق او بود که حسن بن محمد قمی بر آن شد تا «تاریخ قم» را بنویسد و به دستور این وزیر نوشته‌های کهن یونانی را که در سور اصفهان یافت شده بود، به بغداد فرستادند تا ترجمه شوند. همیشه گروهی از نویسندگان در خدمت او بودند که به نسخه‌برداری از کتب مشغول بودند تا به تکثیر و جلوگیری از نابودی کتب بپردازند.

وزیر هنرمند

ابن‌مسکویه می‌گوید که ابن‌عمید در نقاشی خصوصا کار با ناخن مهارت عجیبی داشت، و این‌گونه که خود او شاهد بوده، در مجلسی که فقط خاصّان و افراد مورد اطمینان ابن‌عمید حضور داشتند، او سیب یا چیزی شبیه بدان را در دست گرفته و زمانی با آن مشغول بوده و نتیجه نقاشی، اشکالی با ناخن بوده که اگر با ابزار، چندین روز کار می‌کردند، به آن زیبایی نمی‌شد. هم‌چنین در مورد علاقه او به موسیقی نقل قول آورده‌اند که می‌گفت: موسیقی با مرگ من می‌میرد و با ناپدید شدنم ناپدید می‌گردد.

او در سرودن شعر نیز چیره‌دست بود، به گونه‌ای که حتی هجوکننده او، ابوحیّان توحیدی، بدان اعتراف می‌کند و می‌نویسد: «این مرد در سخن بالبداهه و شعر نیکو بود.» از او اشعاری به طنز نیز باقی مانده است. هم‌چنین از حافظه بی‌نظیر او در حفظ اشعار علاوه بر گفته‌های تحسین‌آمیز اطرافیان، نقل قولی از خود ابن‌عمید وجود دارد که به مسابقه با دوستان برای از برکردن هزار بیت شعر در روز اشاره می‌کند.

وزیر سپاهی

این وزیر عالم و دانشمند در سلحشوری و جنگاوری نیز ید طولایی داشت و علاوه بر دلاوری و رشادت مثال‌زدنی در میدان جنگ به طراحی ماشین‌های جنگی نیز می‌پرداخت، ازجمله جنگ‌افزارهایی که برای قلعه‌گشایی اختراع کرد، می‌توان به سلاح شگفت‌انگیزی اشاره کرد که دارای قابلیت تیراندازی تا مسافت‌های بسیار طولانی بود و آینه‌های مقعّر بزرگی ساخته بود که از راه بسیار دور آتش می‌افروختند.

تالیفات وزیر

ازجمله تالیفات ابن‌عمید می‌توان به «دیوان رسایل»، کتاب «الخلق و الخلق»، «المذهب فی البلاغات» و «دیوان اللغه» اشاره کرد. هم‌چنین ابوریحان از او با کتاب «فی بناء المدن» در زمین‌شناسی یاد کرده است. البته متون بیشتر کتب او در دسترس نیست و تنها تعدادی از نامه‌های رسمی یا دوستانه او ضبط شده است.

استادان و شاگردان

این عالم سترگ، علوم و فنون را نزد اساتید متعددی فرا گرفت که ازجمله آنان می‌توان به عالم فاضل، ابن سمکه قمی اشاره کرد که کتاب تاریخی «اخبارالعباسین» پیرامون خلفای عباسی و دولت عباسیان را در ۱۰هزار ورق به تحریر درآورده بود.

از شاگردان نام‌دار او ابتدا عضدالدوله بزرگ‌ترین فرمانروای قرن چهارم است که فن سیاست‌مداری و مملکت‌داری را از ابن‌عمید فرا گرفت و همیشه تکرار می‌کرد که: «ابوالفضل بن عمید استاد من است.» و هماره او را استاد یا «استاذالرئیس» خطاب می‌کرد و دیگر شاگرد برجسته او صاحب بن عبّاد، دیگر وزیر نام‌دار آل بویه است که دلیل «صاحب» نامیده شدن او به جهت مصاحبت او با ابن‌عمید بوده است و آورده‌اند که ابن‌عمید همیشه در آرزوی دیدار بغداد بود تا این‌که زمانی پس از بازگشت صاحب بن عباد از سفر به بغداد، از او سوال کرد که بغداد را چگونه یافتی؟ و صاحب پاسخ داد: بغداد در میان بلاد مانند «استاد است در میان عباد» و با اشاره به لقب ابن‌عمید، «استاد» و نام خودش، «عباد» با ظرافت در سخندانی مقام ابن‌عمید را یادآور شد. ابن‌عباد در جای دیگر و بیتی دیگر از شوق بغداد برای دیدار ابن‌عمید می‌گوید و حتی با مدایحی او را ستایش می‌کند تا نمایان‌گر جایگاه رفیع این وزیر دانشمند باشد.

فرزندان وزیر

او دارای فرزندی به نام ابوالفتح بود که مانند پدر در کتابت استاد بود و در شاعری قریحه‌ای خوش داشت و پس از پدر به جای او به وزارت رکن‌الدوله رسید. هرچند مانند پدر صاحب اقبال نبود و پس از مرگ رکن‌الدوله و در زمان مویدالدوله که در ری به امارت نشسته بود، مورد بدگمانی واقع شد و پس از دستگیری زیر شکنجه جان سپرد و بدین ترتیب نقطه پایانی شد بر خاندان عمید.

آخرین میدان وزیر

ابن‌عمید در ۵۰ سالگی به نقرس دچار شد و در ۵۶ سالگی قولنج نیز او را مبتلا کرد. بااین‌حال زمانی که یکی از سرداران کرد علیه رکن‌الدوله یاغی شد، ابن‌عمید و فرزندش ابوالفتح به مقابله با او شتافتند و این در زمانی بود که ابن‌عمید به جهت بیماری امکان اسب‌سواری نداشت و بر تخت روان حمل می‌شد و هم در این سفر جنگی بود که در همدان بر اثر بیماری قولنج و نقرس درگذشت. نقل است که کسی از او پرسید کدام‌یک از این دو مرض دردناک‌تر است و او پاسخ داد: «وقتی نقرس شدت می‌کند، گویی در دهان سبعی خاییده می‌شوم و وقتی قولنج شدت می‌کند، آرزو دارم که آن را با نقرس مبادله کنم.»

ابن‌مسکویه که سال‌ها هم‌نشین او بود و هنگام مرگ نیز در کنار ابن‌عمید حضور داشت، در رثای او چنین می‌گوید: «فضل و هنر از بین رفت، و آن محاسنی که برای غیر او جمع نشده بود، نابود گردید.»