گفت گو با دکتر علیرضا صدیقی ایثارگر و عضو هیئتعلمی دانشکده بهداشت
متولد شاهرود و در خانواده مذهبی تربیتشده است. در سال ۱۳۶۶ دوران MPH در دانشکده بهداشت و سپس تخصص بهداشت حرفهای را در سال ۱۳۶۸ در همان دانشکده بهداشت گذراند.
در سال ۱۳۷۴ از پایاننامه تخصص دفاع کرد و سال ۱۳۶۶ بهعنوان عضو هیئتعلمی با رتبه مربی وارد دانشکده بهداشت شد و در سال ۱۳۷۴ به مرتبه استادیاری رسید. او اکنون در بخش سمشناسی دانشکده بهداشت فعالیت میکند و در این مدت مسئولیتهای اجرائی مختلفی را به عهده داشته است.
توصیه میکند به اینکه باخا چند کلمه حرف بزنید. این را باور داشته باشند که ما بندگی را خوب انجام نمیدهیم ولی خدا خدایی اش را خوب انجام میدهد. در جامعهمان چنددستگی نداشته باشیم. جناح را کنار بگذاریم، چون وحدت ما را پیروز کرد. اگر به وحدت امت اسلامی لطمه بخورد نمیتوانیم بایستیم. این بحثهای اقتصادی هم گذراست، وقتی چیزی گران میشود از خریدن تا آنجا که میتوانید خودداری کنیم، آنجا که نمیتوانید بحثش جداست، یک کارهایی میشود کرد باید به دولت فرصت دهیم به قوه قضاییه فرصت دهیم درست میشود عجله نکنیم. دنیا تمام شمشیرش را برای ما از رو بسته است ما لااقل خودمان با خودمان خوب باشیم و اینکه تا میتوانیم برای همدیگر دعا کنیم.
لطفاً خودتان را معرفی کنید.
علیرضا صدیقی و متولد ۲۹ خرداد ۱۳۳۰ در شاهرود هستم. ۱۲ سال در شاهرود درس خواندم و در سال ۱۳۴۹ دانشگاه قبول شدم. برای انتخاب رشته دانشگاه با توجه به اینکه علوم طبیعی خوانده بودم، رشتههای سهگانه را زدم که حتماً قبول شوم و دامپزشکی قبول شدم. رتبه پنجم را داشتم. در سال ۱۳۶۶ دوران MPH در دانشکده بهداشت و سپس تخصص بهداشت حرفهای را در سال ۱۳۶۸ در همان دانشکده بهداشت گذراندم.
در سال ۱۳۷۴ از پایاننامه تخصص دفاع کردم و استادیار دانشکده بهداشت شدم. سال ۱۳۶۶ بهعنوان عضو هیئتعلمی با رتبه مربی وارد دانشکده بهداشت شدم و در سال ۱۳۷۴ به مرتبه استادیاری رسیدم. هماکنون در بخش سمشناسی دانشکده بهداشت فعالیت دارم.
یک پسر به اسم زهیر دارم. عمداً هماسمش را زهیر گذاشتیم، گفتم اسم من علیرضاست اما نه به علی (ع) رسیدم نه به امام رضا (ع) ولی تو را زهیر گذاشتیم. وسط راه امام حسین (ع) صدایت میکند، خواستی برو نخواستی نرو. بعد از زهیر خدا سه دختر به نامهای سمیرا، حورا و زهرا را به من داد.
سمیرا و زهرا کارشناسی ارشد دارند. حورا لیسانس دارد. هر ۴ فرزندم ازدواج کردند. ۲ نوه از پسرم و ۴ نوه از دخترها و در کل ۶ نوهدارم. پسرم در بنیاد مسکن ناظر مسکن روستایی است. سمیرا وزارت ارشاد کار میکند، حورا و زهرا در حال حاضر کار نمیکنند.
در خصوص فعالیتهای اجرایی و مسئولیتهای خود توضیح دهید:
سال ۱۳۶۸ به مدت ۷ سال عنوان مدیر مجتمع ابوریحان انتخاب شدم. سپس مسئولیت گزینش دانشگاه علوم پزشکی ایران را داشتم. از سال ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۶ مسئول ستاد رفاه اعضای هیئتعلمی وزارت بهداشت درمان آموزش پزشکی بودم. سال ۱۳۸۶ به مدت سه سال عضو دفتر مدیریت بازرسی بودم. در حال حاضر مدیر گزینش کارکنان و عضو هسته گزینش کارکنان دانشگاه هستم. همکاران خوبی داریم من به آنها مدیون هستم. از آنها تشکر میکنم.
از دوران زندانی شدن به دست ساواک بفرمایید.
دوران زندان ساواک، خیلی زیبا بود، توفیقاتی بود با گروهی اعلامیهای تهیه کنیم. آن زمان سال ۱۳۵۱ من ۲۱ ساله بودم و درس میخواندم. با یکی از دوستان در منطقه شهرری و ابن باویه آشنا شدم. یکی از دوستان اعلامیه امام خمینی (ره) را چاپ کرده بود و در تهران در بین دونماز در جامهری مساجد قرار میدادند و زمانی که نمازخوانها مهر را که میگذاشتند یکی از آنها برمیداشتند. میخواندند. یک صفحه جنایات رژیم پهلوی و یک صفحه اسامی شهدا بود.
بخشی را هم در بازار به بچههایی که مشکل ذهنی داشتند میدادند که پخش کنند. ساواک یکی از این بچهها را گرفته بود که گفته بود اعلامیه ختم است و خلاصه کسی را نتوانستند دستگیر کنند. بنده خدایی گفت در مشهد اعلامیه را توزیع میکنم و شش هزار اعلامیه را در مشهد با همین مکانیزه توزیع کرد. هیچکس گیر نیفتاد. بچههایی که مسئول توزیع اعلامیه بودند، کم سن و سال و دبیرستانی بودند و به دوستان گفتند که ما مسئولیت توزیع را داشتیم، پدر یکی از دوستان هم ساواکی بود و اعتراف گرفتند و به خانه ما رسیدند.
ما خانه نبودیم. برادر دامادمان به ما اطلاع داد که ساواک دنبال ما هست. شب را در خانه صاحبکار تراشکار دامادمان خوابیدیم و فردا به دامغان رفتیم. در دامغان از پدرخانم فعلی که در شهربانی بودند خواستم مسئله را بررسی کند. به تهران رفتم، شب در قطار خوابم برد در خواب زندان اوین را دیدم، پله میخورد میرفت پایین، یک زیرزمینی بود که آدمها را به تخت فنری میبندند و کف پایشان کابل میزنند.
فردا که به دانشگاه رفتم به یکی از بچههای همشهری گفتم شما با من بیا من را امروز میگیرند. من اصلاً به تهران آمدم که مرا بگیرند، چون فراری باشم. برایم خوب نیست جرمم هم سنگینتر میشود. جلوی در دانشگاه ما را گرفتند. ابتدا به ساختمانی در خیابان دهکده فعلی که آن زمان اسمش میکده بود، بردند. سپس به قزلقلعه منتقلم کردند. چند روز آنجا بودیم بعد به اوین منتقل شدم. به دادگاه رفتم و نهایتاً دو سال زندانی داشتم که ۶ ماه تخفیف دادند و ۱۸ ماه زندانی بودم. مدتی در قزلقلعه و مدتی هم در زندان قصر بودم. در زندان قصر با آیتالله طالقانی، پدر مرحوم دکتر شریعتی، آیتالله انواری و تعدادی از این بزرگان اول انقلاب دربند دو و سه بودم. دوران خوبی بود.
بازجوییهایم تمامشده بود، اما یکی از بازجوها، من را به اتاقی برد و محکم درگوشم زد که باعث پارگی زیر گوشم شد. گفت هنوز حرفهایت را نزدی منتظر قائم کیست؟ گفتم در دامغان سرباز بوده. منم که پرونده دامغانم هست، باهم ارتباط داشتیم. درنهایت به جرم فعالیت ضد نظام سلطنتی در دامغان و اعلامیههایی که در مشهد پخش شد و دستگاه کپی شاهرود و یکبخشی هم نیشابور من را محاکمه کردند.
از سال ۱۳۵۷ فرمانده سپاه دامغان بودم در این فاصله به ستاد مرکزی سپاه آمدم. یک مدت معاونت آموزشی واحد آموزش بودم. در حوزه معاونت آموزشی مسئول دوره تربیت مربی. از سال ۱۳۶۲ فرمانده سپاه زنجان شدم. بنده خدایی به من پیشنهاد نمایندگی مجلس را داد. برای کاندیدایی در مجلس باید استعفا میدادم که به سازمان ستاد مرکزی رفته و استعفا دادم و آنها پذیرفتند، اما بعداً از مجلس رفتن پشیمان شدم.
از دوستان زمان زندان نام ببرید:
یکی از افتخارات من در دانشگاه این است که مسئولیت داشتم با آدمبزرگی مثل مرحوم دکتر باستان حق کارکردم و خیلی برکت برای من داشت. با دکتر جعفریان کارکردم این هم خیلی برکت داشت الآن با دکتر کریمی دارم کار میکنم بسیار راضیام برایشان دعا میکنم. چون یک فیلد خدمتی بسیار خوب نصیبم شده از همکارانم در گزینش فوقالعاده راضی هستم. عالیترین همکارم که عضو هسته است، آقای روزبهانی است و بعد استادم دکتر تهرانی، دکتر جلالی و دکتر بیگلر اینها اساتید بسیار موفق در دانشگاه هستند.
در دانشگاه تکریم اربابرجوع با نهایت توان انجام میشود، توان ما در این حد است یعنی ما امکانات را نداریم تا اربابرجوع آمد پذیرایی کنیم. یک روزهایی میوه میگیریم با پول خودمان و توزیع میکنیم آن روز اربابرجوع ما بیاید میل میکند ولی روزی که نگرفتیم خب نیست و تا حدود زیادی میدانیم اربابرجوع ما از ما راضی است.
تعاملاتمان با هیئت مرکزی گزینش که مافوق ما هست بسیار خوب است. قوانین گزینش را خیلی دقیق مراعات میکنیم، آقای روزبهانی نیروی بسیار مفیدی است، به قوانین بهخوبی اشراف دارد. سابقه جبهه داشته اما هیچ درصد تا امروز بنیاد شهید به او نداده که این جزو غفلتهای بنیاد شهید انقلاب اسلامی است و من بنیاد شهید را جزو مجموعههایی از نظام میدانم که کم توفیق است. کم توفیقی را بهصراحت میگویم و اصرار به این قضیه هم دارم چون خیلی میشود توفیق کسب کرد.
جمهوری اسلامی یکی از خطاهاش این است که به کسانی که برایش کارکردند بها نمیدهد، اصلاً بانک اطلاعاتی لازم پایش نیروها ندارد، این نیروها کجایند، اکثر کشورهای دنیا بانک اطلاعات دارند، آدمهایشان را رصد میکنند، ما رصد نمیکنیم یک نفر را میگذاریم یکجایی او هم خوب کار میکند، بعد از زمانی هم که بدکار میکند متوجه نمیشویم چون رصد نمیکنیم. هم خودش ضرر میکند هم کشور میکنیم.
بهترین دوره زندگیتان را بفرمایید:
از اول تا الآن. خصوصاً دورانی که در سپاه بودم.
در دامغان بارها به من گفتند نماینده مجلس شوم به آنها گفتم اسم من را بگذارید، بدون تبلیغات رای میآورم، گفتم ولی در دامغان نمیخواهم؛ گفتند چرا؟ گفتم چون من این چند قدمی که با شهدا راه رفتم را نمیخواهم در این دنیا خرج کنم. این قرار است بماند برای آخرتم. ما قرار نیست در دنیا در ناز و نعمت باشیم در دنیا لذت معنا ندارد لذت معنایش در آخرت است. در دنیا لذت جمعی معنا دارد.
تاثیرگذارترین فرد زندگی شما چه کسانی هستند؟
استاد شفیعی، استاد امان پور در شاهرود، ترابی، آ شیخ محمد و سید بزرگوار سید محمود ترابی در دامغان، خانواده شاهچراغی در دامغان خصوصاً مرحوم کربلایی سید طاهر و شهید سید حسن شاهچراغی نماینده اول دامغان، دکتر شریعتی، شهید مطهری.
اهل ورزش هستید؟
در دوران زندان خیلی نرمش میکردم، بدنم کامل روی فرم بود؛ اما الآن کم ورزش میکنم و این ایراد هست. جامعه ما جامعه ورزشی نیست ما باید هرروز در محل کار که میریم چند دقیقه نرمش عمومی داشته باشیم. بدون اختلاط زن و مرد... الآن نرمش عمومی را بیشتر علاقهمندم و به همه توصیه میکنم
سخن پایانی:
من اصرار دارم که نظام مقدس جمهوری اسلامی برای ما نیست، یعنی ما در شانش نیستیم اما خدا به ما هدیه داد، باید قدر بدانیم. این نظام مجموعهاش یک بدن است از خدا میخواهم همیشه این بدن سالم کار کند.
مدیر فوق نظام، مسئولش رهبری است برای مقام معظم رهبری خیلی ارزش قائل باشیم، همه به حرفش گوش کنیم در دنیا سربلند میشویم، کشورهای دیگر مسلمان اگر نقش رهبری نباشد موفق نمیشوند. برای آیتالله سیستانی خیلی ارزش قائلم آدمبزرگی است در عراق خیلی کارکرده الآن هم دولت را ایشان کنترل میکند و یک تندروی و کم بلوغیهایی در عراق است و اگر مدیریت ایشان نباشد. خیلی لطمه میخورند.
بر توسل به معصومین اصرار دارم. هرروز هفته متعلق به یکی از معصومین (ع) هست. زیارت متعلقه را بخوانیم، آن معصوم موظف است که ما را مهمان کند، ما را پناه دهد، او خود را موظف میداند، خدا اینطوری قرارداد. با امام زمانمان هرروز حرف بزنیم، برای سلامتیاش دعا کنیم.
من اصرار دارم بعد از هر نماز واجبم یک آیتالکرسی یک آیه انور با ۵ صلوات با عجل فرجهم برای سلامتی مولا بخوانم اصرار دارم هرروز سوره جمعه را که به لطف خدا حفظ هستم برای سلامتی مولا بخوانم. به نماز شب خیلی علاقهمند هستم عزیزان؛ اکثراً نیمهشب به بعد میخوابیم، قبل از خواب نماز شب را بخوانیم. بهترین زمان استجابت دعا قبل از اذان صبح است. یکوقتهایی قبل از اذان صبح بلند شوید باخدا چند کلمه حرف بزنید. این را باور داشته باشند که ما بندگی را خوب انجام نمیدهیم ولی خدا خداییش را خوب انجام میدهد.
در جامعهمان چنددستگی نداشته باشیم. جناح را بگذاریم کنار، وحدت ما را پیروز کرد. اگر به وحدت امت اسلامی لطمه بخورد نمیتوانیم بایستیم. این بحثهای اقتصادی هم گذراست، وقتی چیزی گران میشود از خریدآن تا آنجا که میتوانید خوداری کنیم، آنجا که نمیتوانید بحثش جداست، یک کارهایی میشود کرد یکم به دولت فرصت دهیم به قوه قضاییه فرصت دهیم درست میشود عجله نکنیم. دنیا تمام شمشیرش را برای ما از رو بسته است ما لااقل خودمان با خودمان خوب باشیم و اینکه تا میتوانیم برای همدیگر دعا کنیم.
انسان که باخدا رابطه دارد، بنده خداست، بنده باید مطیع آنچه باشد که خدا میخواهد، خدا برای من خیلی خیر میخواهد. یقین بدانید که خدا نسبت به همه انسانها رئوف و مهربان است خصوصاً نسبت به کسانی که طرفش میروند. آنهایی که از خداوند فرار میکنند، خداوند بیشتر دنبالشان است تا به آنها گوشزد کند که شما مسیرتان این است چرا آنطرفی میروید.
یک آیه قرآن که در سوره طلاق است، قسمت آخر آیه دوم و آیه سوم بهطور کامل به این آیه در اصطلاح عامیانه حلکننده مشکلات میگویند. این را بعد از نمازهایتان بخوانید. میفرماید هرکس تقواپیشه کند خدا به او راه خروج نشان میدهد یعنی تو هیچ کاری نمیکنی و (ما به تو) روزی میدهیم از جایی که گمانش را نمیکند هر کس به خدا توکل کند خدا برایش کافی است خداوند امورش را به بلوغ میرساند. وقتی شما به خدا توکل کردی، کارت، کار خدا میشود. این آیه را بعد از نمازهایتان بخوانید هیچ مشکلی پیش نمیآید، این آیه را یکی از بزرگان به یکی از آیات اعظام فرموده: این آیه شریف از علم کیمیا ارزشش بیشتر است.
دو آیه آخر سوره بقره را هر شب یا در ۲۴ ساعت یکبار حتماً بخوانید چون خدا خود آموزش میدهد، از خدا بخواهید، امتحانی که طاقت اش را ندارید از شما نگیرد چون ما خیلی کمطاقت هستیم.
خبر: اسماعیلی
عکاس: گلمحمدی