عمومی | شورای عالی انقلاب فرهنگی

نقشه راه برای تربیت کودکان در مقطع پیش‌دبستانی نداریم

دکتر سوسن کشاورز دارای دکترای فلسفه تعلیم و تربیت، عضو کمیسیون تعلیم و تربیت دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی، عضو هیئت علمی دانشکده روان‌شناسی و علوم تربیتی دانشگاه خوارزمی و یکی از تدوین‌کنندگان مبانی سند تحول آموزش و پرورش است و بدین خاطر تسلط کاملی بر حوزه تعلیم و تربیت کودکان علی‌الخصوص در دوره پیش دبستانی دارند.
گفت‌وگویی با ایشان در مورد وضعیت تعلیم و تربیت کودکان در دوره پیش‌دبستانی داشتیم که تقدیم حضور شما می‌شود:
به نظر شما، الگوی صحیح تعلیم و تربیت در سنین پیش دبستانی چیست و در این برهه سنی باید و نبایدهای آموزش به کودکان شامل چه موضوعاتی است؟
هم براساس دیدگاه روان شناسی و هم براساس تاکیداتی که در آموزه‌های دینی ما شده، حجم زیادی از شکل گیری شخصیت در دوره پیش از دبستان که برخی تا ۵ سال و برخی تا ۶ سال گفته اند- رخ می دهد. تمامی‌ صاحبنظران بر این نظرند که در این دوران بیشترین تاکیدات باید بر معطوف کردن توجه بچه‌ها روی توانمند سازی در زمینه مهارت‌های اساسی آنها باشد. مهارت‌های اساسی بچه‌ها در این دوران، مهارت‌هایی مربوط به قوای حسی آنهاست. این قوای حسی شامل خوب دیدن، خوب شنیدن، خوب لمس کردن، خوب ارتباط برقرار کردن با دیگران، خوب بروز دادن عواطف یعنی تربیت عاطفی، است. پس این در خصوص موضوعاتی است که باید به اینها آموزش داده شود. اما بحث جدی، چگونگی آموزش دادن این مهارت‌های اساسی است. در مورد این موضوع بیشتر صاحبنظران بر این عقیده اند که به دلیل ویژگی‌ها و رغبت‌های خاصی که بچه‌ها در این سن دارند، بیشترین قالب یا سازو کاری که می‌توان این مهارت‌ها را به بچه‌ها تمرین داد، قالب و شیوه «بازی» است. بازی نه به معنای وقت تلف کردن یا پر کردن اوقات بچه‌ها بلکه بازی به معنای فعالیت هدفمند که اتفاقا مربی توانمندی می‌خواهد که بتواند این کار را انجام دهد.
باید توجه داشت که این آموزش ها در قالب بازی نباید الزاماً در ساعات خاصی مانند مدارس انجام شود. همچنین این آموزش ها باید منعطف باشند. منعطف بودن یعنی هم محتوای آن، هم روش‌هایش و هم فضای آن منعطف است. فضایی کاملاً آزادانه دارد و مربی آن نیز باید روحیه ای منعطف داشته و از سعه صدر بالایی برخوردار باشد. بنابراین قطعاً اگر ما بتوانیم با تربیت مربیان دلسوز و آموزش دیده و متخصص برای این دوره سنی خاص، این توانمندی‌ها و شایستگی‌های بچه‌ها را (یعنی همان خوب دیدن، خوب شنیدن و ...) تقویت کنیم، بنیاد بسیاری از توانمندی‌هایی ریخته می‌شود و مسیر فرایند تربیت را در سنین بالاتر خیلی راحت تر طی کنند.
آموزشی که امروزه در دوره پیش دبستانی به بچه‌ها می‌دهند، تا حدود زیادی با نکاتی که شما اشاره کردید فاصله دارد. در خیلی از مهدکودک‌ها خواندن و نوشتن را شروع می‌کنند و حتی ریاضی، علوم و زبان خارجه درس می‌دهند. آیا واقعاً وقت تدریس این علوم در این سن است یا باید بگذاریم و در یک موقعیت مناسب این کار را انجام دهیم؟
وقتی ما می‌گوییم که بنیاد مهارت‌های پایه برای بچه‌ها در این سن است، قاعدتاً شما دیگر نباید جنبه‌های دانشی و محفوظاتی را برای بچه‌ها در نظر بگیرید. وقتی این کار را می‌کنید باعث می‌شود که شخصیت کودک به درستی شکل نگیرد و پایه درست تربیت را برای سال‌های بعد نداشته باشیم. از طرف دیگر اساساً این کودکان به نوعی با پایه کج رشد می کنند. یعنی همانطور که اگر خانه ای ستون‌های درست و بنیادی نداشته باشد، این خانه به زودی فرو خواهد ریخت بچه‌های ما نیز همینطورند. وقتی بچه‌ها به سنین بالاتر می‌رسند چون با حجم زیاد اطلاعات مواجهند، هم انگیزه شان را نسبت به تعلیم و تربیت از دست می‌دهند و هم دچار مشکلات شخصیتی بسیاری می‌شوند. بسیاری از کج روی‌ها ممکن است نتیجه همین شیوه غلط آموزش دادن باشد. بنابراین وقتی ما برای این سن تعریف می‌کنیم که سنِ تقویت شایستگی‌های پایه است- که بیشتر هم مربوط به قوای حسی است- بنابراین تقویت جنبه‌های شناختی و دانشی بچه‌ها در این زمینه با پر کردن علوم دانشی، جای ابهام و سوال دارد. در این زمینه متخصصان تعلیم و تربیت حتماً باید اعتراض کنند. به نظر من یک بحثی هم آگاهی دادن به خانواده‌هاست. ما می‌دانیم که متاسفانه دوره پیش دبستان دو متولی اصلی دارد: یکی آموزش و پرورش و دیگری سازمان بهزیستی. بخش‌های خصوصی نیز وجود دارند که ممکن است زیر نظر این دو نهاد هم نباشند. در شورای معاونین وزارت آموزش و پرورش، حتی در کمیسیون تعلیم و تربیت شورای عالی انقلاب فرهنگی چندین بار بحث شده که- چون این دوران سرنوشت سازی در تربیت بچه‌ها و شکل گیری شخصیت آنها است- نهادی در این خصوص از همه شایسته تر است که وظیفه اصلی و اولیه آن تعلیم و تربیت است یعنی آموزش و پرورش. بنابراین من به خاطر دارم که حتی در زمان دکتر حاجی بابایی این بحث مطرح شد که در بحث سیاست گذاری برای آموزش حتماً حتی مهدکودک‌ها و پیش دبستانی‌هایی که زیر نظر آموزش و پرورش نیستند، نقشه راه شان را از آموزش و پرورش بگیرند. بعلاوه در آنجا تاکید شد که برای تدوین راهنمای عمل برای چگونگی بحث آموزش، حتماً آموزش و پرورش باید به این نکته هم توجه کند که این دوران، زمان تقویت مهارت‌های اساسی است نه چیز دیگر. به عبارت دیگر، این دورانی نیست که ما ذهن دانش‌آموزان را مثل یک لوح سفید بدانیم و مدام بخواهیم آن را با داده‌های دانشی محفوظاتی پر کنیم که به دردش نمی‌خورد. متاسفانه ما در جامعه ای زندگی می‌کنیم که همه چیز در همدیگر تاثیر و تاثر دارد یعنی اگر پیش دبستانی‌ها یا مهدهای ما به سمت آموزش دانش‌ها یا آموزش زبان‌های مختلف به بچه‌ها می‌روند، کمی ‌به این خاطر است که می‌خواهند بیشترین مخاطب را جلب کنند. به دنبال این هستند که به انتظارات خانواده‌ها پاسخ دهند. هر مهدکودک و پیش دبستانی احساس می‌کند اگر بتواند بیشتر پاسخگوی انتظارات خانواده‌ها باشد، تعداد بیشتری از بچه‌ها به آن مهد خواهند امد. بنابراین بخشی بحث رقابت و جلب مخاطب بیشتر است. خانواده‌ها هم با توجه به انتظارات جامعه از مهدها و پیش دبستانی‌ها انتظار دارند. بالاخره وقتی در سطح جامعه تب کنکور بالا است، اگر توجه کنید به جنبه‌های تربیتی می‌بینید که خانواده‌ها می‌خواهند که شما بچه‌های شان را از همین اول برای ورود به کنکور آماده کنید. در کنکور تست زنی در زمینه ریاضی و علوم مهم است پس بنابراین می‌گوید که من بچه ام را در مهدکودکی ثبت نام می‌کنم که با بچه‌ها این تست را کار می‌کنند. یا اگر بچه من قرار است وارد جامعه شود یا برای آینده اش به خارج از کشور برود، بحث زبان جدی است پس من بچه ام را به مهدکودکی می‌فرستم که زبان‌های مختلف تدریس شود. بنابراین می‌خواهم بگویم تصمیم‌هایی که در پیش دبستانی‌ها و مهدکودک‌ها گرفته می‌شود، صرفا قائم به آنها نیست بلکه از انتظارات والدین متاثر است و انتظارات والدین نیز خود به خود ایجاد نمی‌شود بلکه متاثر از انتظاراتی است که جامعه از بچه‌های ما دارد. بنابراین اگر ما بخواهیم این مسئله را حل کنیم، باید به تمام وجوه آن توجه کنیم. در مورد مسئله کنکور سالیان سال هم گفته اند. درست است که بحث آن مربوط به آموزش عالی است ولی پایه بحث کنکور در آموزش و پرورش گذاشته می‌شود. تا وقتی که ما نتوانیم نحوه پذیرش و چگونگی ورود بچه‌ها به دانشگاه‌ها را اصلاًح کنیم، این پروسه کماکان ادامه می یابد. بنابراین با وجود اینکه ما داریم بحث پیش دبستانی می‌کنیم اما می‌بینیم که چقدر پیش دبستانی به صورت زنجیره کاملاً به بحث آموزش عالی و کنکور متصل است.
در بسیاری از کشورهای سرمایه داری که نظام اقتصادی آنها بازار آزاد است و در بسیاری از فعالیت‌های مانند ورزش و اقتصاد، اصلاًً دولت وارد نمی‌شود؛ اما در زمینه تعلیم و تربیت پیش‌دبستانی کاملاًً ورود پیدا می‌کند و حضور و نقش فعالی دارد. ولی در کشور ما دولت در تمام زمینه‌های اقتصادی ورود دارد ولی در زمینه آموزش و پرورش کودکان در دوره پیش‌دبستانی اصلاًً وارد نمی‌شود و می‌گویید این بخش کاملاًً خصوصی است؛ سپس وقتی این بچه جوان شد می‌گوییم چرا جامعه ستیزی، ارزش‌ها را رعایت نمی‌کندو غیره؟
در تدوین اساسنامه تحول آموزش و پرورش، در خصوص بحث مطالعاتی که در مورد دوره پیش دبستانی صورت گرفته بود به این نتیجه رسیدیم که ۸۰ درصد شخصیت در این مقطع سنی شکل می گیرد. پس این دوران بسیار مهم است. از طرف دیگر تحقیقاتی که در خود ایران صورت گرفته است از طرف دیگر تحقیقات انجام شده در کشورمان نشان داده که ۷۵ درصد خانواده‌هایی که بچه‌های شان دوره پیش دبستانی را گذرانده بودند نسبت به بچه‌های دیگر از توانمندی‌های بالا و ضرایب بالا در ابعاد مختلف تربیتی برخوردار بودند. مثلاً تحقیقات در کشور ما نشان می‌دهد که گذراندن دوران پیش دبستانی و مهد کودک تاثیر زیادی در بهتر شدن و ارتقا سطح تعلیم و تربیت بچه‌ها در سنین و پایه‌های بالاتر تحصیلی دارد. مطالعات جهانی هم نشان می‌دهد که بحث پیش دبستانی دوران بسیار مهمی ‌است. بنابراین ما در این سند پیشنهاد کرده بودیم که دوران پیش دبستانی به عنوان دوران اجباری مطرح شود. سن ورود به دبستان را به جای ۶ سال تمام، ۵ سال تمام گذاشته بودیم و ۴ دوره سنی ۳-۳-۳-۳ براساس همین منطق پیشنهاد شده بود. گفته شده بود که با توجه به اینکه کودکان ۵ و ۶ و ۷ ساله از نظر ویژگی‌ها، رغبت‌ها، علایق و از نظر وابستگی به خانواده خیلی به همدیگر شبیه هستند، آموزش به اینها باید محتوای مشخصی داشته باشد. به باور من آموزش محفوظات برای اینها معنا ندارد و اینها باید معلمان تربیت شده خاصی با توجه به ویژگی‌های بچگی داشته باشند. می‌خواهم بگویم که پشت این طرح یک منطق علمی ‌بود و فقط بحث تغییر ساختار شکلی نبود که به صورت ۳سال، ۳ سال با همین فضا و منابع و همین معلم باشد. لذا تحقق این طرح زمانبر است؛ اینکه ما آن معلم را تربیت کنیم و چنین محتواها و فضاهایی را آماده کنیم نیازمند زمان است. متاسفانه وقتی این پیشنهادات به سطح شورای عالی انقلاب فرهنگی رفت، در آنجا هم بنا بر مقتضیاتی گفتند که آموزش و پرورش در همین وضعیت موجود که به صورت اجباری متولی پیش دبستانی نیست، مشکلات زیادی از جمله اعتباری، کالبدی و انسانی دارد بنابراین الان آموزش و پرورش ظرفیت این را ندارد که متولی اجباری پیش دبستان باشد.
اما آنچه مهم است این است که مجموعه مطالعات بین المللی و هم مجموع آموزه‌های دینی ما، این دوران را دوران بازی ولی نه به معنای رها کردن بچه‌ها بلکه زیر نظر پدر و مادر یا مربیان دلسوز می داند که منجر به تقویت تواندمندی کودکان شود. آموزش و پرورش ما باید به این سمت برود که این ظرفیت را پیدا کند که دوره پیش دبستانی را به عنوان دوره آموزش اجباری تحت پوشش قرار دهد.
نکته دیگر آسیب‌هایی است که ما در وضعیت موجود داریم. همانطور که می‌دانید وقتی ما دوره پیش دبستانی داشته باشیم که سیاست گذاری آموزشی خوب و مربیان توانمندی داشته باشد، آن وقت مشکلات ما در پایه‌های بعدی کمتر خواهد شد. یعنی بسیاری از آسیب‌هایی که ما امروز داریم اعم از مردود شدن، ترک تحصیل، مشکلات اخلاقی و تربیتی بچه‌ها به خاطر این است که اینها دوران خوبی را قبل از ورود به مدرسه نداشته اند چه در خانواده و چه در مهدها و پیش دبستانی ها.
متاسفانه امروز مسئله‌های خانواده‌های ما هم زیاد شده و تعداد خانواده‌های تفرد یافته، فرزندان طلاق، خانواده‌های بدسرپرست افزایش یافته است. قطعاً در وضعیت فعلی وجود پیش دبستانی‌ها برای اینکه بتوانند در کنار خانواده کمک کننده باشند، ضرورت زیادی دارد. البته باید به این نکته توجه داشت که همانطور که در سند تحول آموزش و پرورش هم گفته ایم، تربیت در وهله اول بر عهده خانواده است. مهد‌های کودک و پیش دبستانی‌ها یا نظام آموزش و پرورش در واقع می‌خواهند کمک کار خانواده باشند و وجود هیچ کدام اینها تکلیف خانواده را ساقط نمی‌کند. بنابراین در وهله اول اگر ما خانواده‌های بسامان داشته باشیم که این تعلیم و تربیت توسط پدر و مادر توانمند عالم صورت گیرد، خیلی بهتر است. یکی از این واقعیت‌ها این است که درصد این خانواده‌ها متاسفانه محدود است. بنابراین ما باید نهادهایی را بیاوریم که بتوانند یا خانواده را توانمند کنند که بتواند وظیفه اش را به درستی انجام بدهد یا اگر به هر دلیلی خانواده امکان توانمند سازی ندارد، خودشان نقش جایگزین را برای خانواده داشته باشند. بنابراین ما در اینجا به مهدهای کودک یا پیش دبستانی‌ها نیاز داریم تا بتوانند این نقش خانواده را به درستی ایفا کنند.
همانطور که می دانید، امروز مهدکودک‌ها جایگاهی شده که پدر و مادر شاغل بچه‌های شان را بگذارند و به سر کار خود بروند. چه نهاد یا فرآیند و مکانیسمی ‌باید در نظر بگیریم که ارتباط منظم و قوی بین خانواده و سایر نهادهایی که با کودک در ارتباط هستند مثل پیش دبستانی، مهدکودک و حتی مدارس بوجود بیاید؟ این خلا را چطور می‌شود پر کرد؟
اگر بخواهیم کار تربیتی به صورت جدی شروع بشود معمولاً از ۲ سالگی به بعد است چون تا قبل از آن بیشتر حالت نگهداری و پرستاری است. اگر بخواهیم از این سن به بعد وارد کارهای جدی تربیتی در قالب برنامه ریزی شویم، در اینجا رکن بودن خانواده معنا پیدا می‌کند و تا آخر زندگی پا برجاست. در وضعیت فعلی، ما در آموزش و پرورش این سازوکار را نداریم. الان انجمن اولیاء و مربیان را داریم که بیشتر در کارهای اعتباری و پولی از آنها استفاده می‌شود. راهکار پر رنگ کردن نقش خانواده‌ها در تربیت این است که تعلق خانواده‌ها را نسبت به مدرسه و نسبت به تربیت فرزند افزایش دهیم. متاسفانه ما هنوز نتوانسته ایم در جامعه مان خانواده‌ها را حساس کنیم که بحث تربیت مهم است. آسیب‌های اجتماعی که الان متاسفانه در جامعه روز به روز افزایش پیدا می‌کند، بخش زیادی از آن به خاطر تربیت نشدن بچه‌ها در سنین رشد است. متاسفانه ما برای بسیاری از کارها نهاد متولی داریم اما برای خانواده نهاد متولی مشخصی نداریم که تحت مدیریت واحدی باشیم. مثلاً در آموزش و پرورش، انجمن اولیاء و مربیان داریم. در ریاست جمهوری، یک معاونت داریم و مانند اینها. اما هر کدام اینها برای خودشان سیاست گذاری‌هایی دارند. بعضاً این سیاست گذاری‌ها تکرار شده اند یا با هم همپوشانی دارند و یا حتی تناقضاتی وجود دارد. بالاخره اگر خانواده رکن تربیت است و تربیت هم حتی از قبل از تولد در دوران بارداری شکل می‌گیرد، ما باید یک مدیریت واحدی داشته باشیم. حالا می‌خواهد شورای عالی انقلاب فرهنگی این کار را بکند و مدیریت واحد در سیاست‌گذاری‌ها داشته باشد و بعد در مرحله اجرا به بخش‌های مختلف واگذار کند اما ما باید این مدیریت واحد را ایجاد کنیم. بعد از ایجاد این مدیریت واحد باید سیاست گذاری واحد انجام دهیم.
کار دیگر این است که به خانواده‌ها در خصوص حساس بودن، اهمیت و تاثیر گذاری این دوران مهم تربیتی آگاهی بخشی کنیم. وقتی این دوره را از دست بدهیم، متاسفانه دیگر نمی‌توانیم جایگزینی برای آن پیدا کنیم. الان چه در مورد مدرسه و چه در مورد پیش دبستانی همین است. به ویژه در مورد مدرسه، خانواده‌ها فکر می‌کنند نهایتاً متولی آموزش و تربیت بچه‌ها تا ۶ سالگی هستند و بعد از آن بچه‌ها را مثل یک توپ به داخل آموزش و پرورش پرتاب می‌کنند و خداحافظ. به نظر من چون آن تعلق خاطر و حساسیت وجود ندارد، انگیزه ای هم برای همکاری با آموزش و پرورش نیست اینها بحث‌های اطلاع رسانی و معرفت بخشی است که فکر می‌کنم بخشی از آنها بوسیله رسانه و بخشی نیز از طریق جلساتی که مسئولین آموزش و پرورش یا مسئولین مهدکودک‌ها و پیش دبستانی‌ها با خانواده‌ها می‌گذارند در ذیل کلاس‌های آموزش خانواده و کلاس‌های بصیرت افزایی باید منتقل شوند.
اگر در پایان صحبت خاصی دارید، بفرمایید.
چون شما به عنوان نماینده شورای عالی انقلاب فرهنگی تشریف آورده اید، می‌گویم که فکر می‌کنم بخش زیادی از حل این مسائل از طریق خود شورای عالی انقلاب فرهنگی باید انجام شود چون اساس آن در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش وجود دارد. در اولین سند که سند فلسفی تربیت نظام جمهوری اسلامی‌ ایران است؛ تربیت به صورت رسمی‌ و غیر رسمی ‌یعنی شامل آموزش و پرورش، رسانه و نهادهای غیر دولتی است و از طرف دیگر آن سند نقشه راهی برای تمام دوران تربیتی است و نه فقط دورانی که بچه‌ها ۶ سال به بعد بطور رسمی ‌به مدرسه می‌آیند. این تربیت از بدو تولد و حتی قبل از تولد را شامل می‌شود. به نظر کمیسیون تعلیم و تربیت، آموزش و پرورش باید اول سندی را در مورد تربیت خانواده در دوران پیش دبستانی تدوین کند. این بحث قبلاً در کمیسیون تعلیم و تربیت مطرح شد اما عملیاتی نشد. الان برای تربیت بچه‌ها در دوران پیش دبستانی نقشه راه نداریم. قرار بود مبتنی بر آن سند فلسفه تربیت، دوستان برای دوران خاص پیش دبستانی یا پیش از دبستان یک سند بنویسند که بعد که این نقشه راه آماده شد، مبتنی بر آن به دنبال سیاست گذاری‌ها و کارهای اجرای و عملیاتی آن باشند. فکر می‌کنم این جزو وظایف شورای عالی انقلاب فرهنگی و کمیسیون تعلیم و تربیت است که باید به صورت جدی مورد پیگیری قرار بگیرد.