عمومی | شورای عالی انقلاب فرهنگی

هدف آموزش در دوره دبستان باید خوب زیستن باشد

اشاره : پس از تصویب سند تحول بنیادین آموزش و پرورش از سوی شورای عالی انقلاب فرهنگی، شورای عالی آموزش و پرورش مسئولیت مهم تصویب سیاست‌ها و ایجاد سازوکار مناسب برای پیاده‌سازی این سند را عهده‌دار شد تا با ایجاد سیاست‌های مناسب، تناقض‌های فعلی در شیوه‌های آموزشی را برطرف کند.

مهم‌ترین دوره آموزشی بنا به سند بنیادین تحول آموزش و پرورش و هم‌چنین تمامی اندیشمندان حوزه آموزش، دوران دبستان است. گفت‌وگویی با دکتر مهدی نویدادهم دبیرکل شورای عالی آموزش و پرورش انجام داده‌ایم تا بدانیم راهکارهای این شورا برای تحول شیوه آموزش در دوره دبستان چیست؟

جناب آقای نوید ادهم ما در شماره‌ قبل نامه‌ شورا دوره پیش دبستانی و تربیت کودک را مورد بررسی قرار دادیم. ما می‌دانیم که این دوره سنی و دوره دبستان، دوران بسیار مهمی است؛ چرا که شخصیت کودک در این دوره شکل می‌گیرد. برای شروع بفرمایید که متدهای جدید تربیتی تا چه حد مورد توجه آموزش و پرورش است؟

در ابتدا من از شما بابت پرداختن به این موضوع مهم تشکر می‌کنم. پیش از ورود به بحث، با توجه به اشاره‌ای که به دوره پیش‌دبستانی داشتید، می‌خواستم عرض کنم که ما از شورای عالی انقلاب فرهنگی انتظار داریم تکلیف مدیریت مراکز پیش‌دبستانی و مهدکودک‌ها را مشخص کند. متاسفانه به دلیل چندگانگی مدیریت آسیب‌های جدی ایجاد شده است. ما مذاکرات و مکاتبات فراوانی هم با شورا داشته‌ایم و مرجع تصمیم‌گیری در این رابطه هم شورا خواهد بود. اما متاسفانه هنوز در این مورد تعیین تکلیف نشده که امیدواریم شورای عالی انقلاب فرهنگی هر چه زودتر این مشکل را برطرف کند.
اما راجع به دبستان، برای اینکه من بتوانم به پرسش شما پاسخ بدهم نیاز است که ابتدا نگاهی به ماموریت‌ها، کارکردها و اهداف آموزش و پرورش بیندازیم. در گذشته، رسالت اصلی آموزش و پرورش این بود که بچه‌ها را برای حضور در بازار کار یا ادامه تحصیل در دانشگاه‌ها آماده کند. ساختاری که قبلا طراحی شده بود بر این اساس بود و به عنوان اولویت اصلی بیشتر به دوره دبیرستان می‌پرداخت. توجه بیشتر به دانشگاه‌ها چیزی است که در کل نظام آموزشی، اعم از آموزش و پرورش و آموزش عالی، دیده می‌شود. دلیل آن هم این پیش‌فرض بوده که افراد تحصیل کرده دانشگاهی هستند که می‌توانند توسعه را بیافرینند و آن‌ها هستند که می‌توانند آسیب اجتماعی را برطرف کنند، یک صنعت را تولید کرده و یا در کشاورزی رونقی ایجاد کنند.
اما یافته‌های جدید علوم تربیتی، به‌ویژه یافته‌های جدید رشته‌های عصب‌شناسی و علوم شناختی، نشان می‌دهد که دوره دبیرستان و دوره دانشگاه برای شکل‌دهی به بچه‌ها بسیار بسیار دیر است. ما بایستی اهداف را تغییر دهیم و به‌جای آماده کردن دانش‌آموزان برای ورود به دانشگاه یا بازار کار، هدف را آماده کردن آن‌ها برای خوب زیستن قرار دهیم. ما باید چگونه زیستن، اهداف زندگی و شایستگی‌های اصلی برای خوب زیستن را، که تلاش برای آموزش دادن آن‌ها در دانشگاه و حتی در دوره دبیرستان دیرهنگام خواهد بود، از سنین پایین به بچه‌ها آموزش دهیم. حتی این بحث امروزه در دنیا مطرح است که کارشناسان دوره دبستان را هم دیر می‌دانند و معتقدند که از پیش‌دبستانی باید آغاز کرد. اگر در گذشته تصور ما این بوده که بچه‌ها از هفت سالگی وارد دوره دبستان شوند، الان از این صحبت می‌شود که باید از سه سالگی باید بچه‌ها را در محیط‌های غنی یادگیری قرار دهیم.
وقتی هم از یادگیری سخن گفته می‌شود منظور همه اطلاعات، آموزش‌ها و رسیدگی‌هایی است که بچه‌ها برای خوب زیستن به آنها نیاز دارند. این الزاماً درس نیست. با همین نگاه بود که زمانی که ما سند تحول بنیادین را می‌نوشتیم دوستان به این نتیجه رسیدند اولویت را باید به دوره ابتدایی بدهیم. بر همین اساس، به‌صراحت، در یکی از احکام صد و سی و یک گانه به اولویت دوره ابتدایی اشاره شده است.
این اولویت بایستی هم در سیاست‌گذاری مورد توجه قرار بگیرد، هم در تخصیص منابع و هم در تخصیص نیرو. این چیزی است که لازمه ارتقاء کمی و کیفی دوره ابتدایی است. در همین راستا و بر اساس سند تحول دوره ابتدایی به دو دوره سه ساله تقسیم شده است. به همین دلیل پنج سال ابتدایی به شش سال تبدیل شد. رویکرد حاکم در دوره سه ساله اول کاملاً مهارت‌محور است؛ کاملاً بازی‌محور است و باید از روش‌های جدید آموزشی و تربیتی استفاده شود. خوشبختانه تعداد قابل توجهی از معلم‌های ما در مدارس امروزی این سبک را به کار برده‌اند. شما وقتی به این مدارس، اعم از دولتی و غیردولتی، می‌روید نشاط و شادابی دوره ابتدایی را در مدرسه می‌بینید. با این رویکرد جدید، هم روش‌های تدریس، هم محتوای کتاب‌های درسی و هم حتی فیزیک مدرسه، از ساختمان و طراحی و معماری مدرسه گرفته تا رنگ مدرسه و کلاس و چیدمان میز و صندلی‌ها، تغییرات قابل توجهی کرده است.
در مجموع آموزش و پرورش این جهت‌گیری را اتخاذ کرده و با سرعت کم یا زیاد، در هر صورت تلاش دارد دوره ابتدایی اولویت پیدا کند، معلمین توانمند و متخصص را در این دوره داشته باشیم و به‌جای انتقال صرف دانش و اطلاعات و محفوظات از روش‌هایی استفاده کنیم که به تقویت توانایی‌های خوب زیستن بچه‌ها بینجامد.

به نظر می‌رسد که خود آموزش و پرورش مانعی را در مسیر تحقق این ایده ایجاد کرده و متاسفانه فرهنگ غلط عامه نیز به آن دامن زده است. با وجود مدارس تیزهوشان و آزمون تیزهوشان، هر چقدر هم که آموزش و پرورش برای مهارت آموزی و آموزش اصول شهروندی و درست زیستن تلاش کند، اما خانواده‌ها به این فکر می‌کنند که باید فرزندانشان را برای کنکور تیزهوشان آماده کنند. من اخیرا دیدم که برخی موسسات کتاب‌هایی را برای دوره پیش‌دبستانی با هدف کنکور تیزهوشان منتشر کرده‌اند. در مدارس هم کلاس‌هایی برای آمادگی این آزمون برگزار می‌شود و خانواده‌ها هم به این جریان تسلیم شده‌اند و هزینه‌های زیادی می‌کنند. به نظر شما آیا زمان آن نیست که این پدیده آسیب‌زا کنترل شود؟

ما در این رابطه زیاد کار کرده‌ایم و قطعاً هم باید به این سمت برویم. البته نباید استعدادها نادیده گرفته شود و ما برای این که نیاز جامعه در زمینه ارائه خدمات آموزشی و تربیتی مناسب به استعدادهای برتر هم تامین شود طرح شهاب را در حال اجرا داریم. هدف این طرح پرورش استعدادهای برتر بدون جداسازی است. در واقع آسیب اصلی در جداسازی بچه‌هاست و در طرح شهاب دانش‌آموزان بدون جداسازی، در همان مدرسه‌ای که هستند خدمات آموزشی خاص را دریافت می‌کنند. این استراتژی که مورد تایید شورای عالی آموزش و پرورش هم قرار گرفته البته الزاماتی دارد؛ از جمله این که مدارس ما، چه از نظر فیزیکی، چه از نظر معلم و کادر آموزشی و چه از نظر محتوای آموزشی امکانات و توانمندی لازم را داشته باشد که علاوه بر تامین هدف ارائه آموزش عمومی به همه دانش‌آموزان، به بچه‌های استعداد برتر یک آموزش برتر و بیشتری بدهد. این‌ شرایط تحقق استراتژی شهاب است که مبتنی بر عدم جداسازی است. اما خواه ناخواه شما تا حدی جداسازی خواهید داشت. متاسفانه با یک سیاستی مدارس تیزهوشان یک مرتبه رشد زیادی داشت و این امر آسیب‌زا بود. البته شورای عالی آموزش و پرورش مداخله کرد و کوشید آن را به حداقل برساند؛ حداقل به این معنا که محدود به کسانی باشد که واقعاً تیزهوش هستند. الان این دارد اتفاق می‌افتد. امسال نسبت به سال قبل و نسبت به دو سال پیش تعداد مدارس و کلاس‌ها و تعداد ورودی‌ها کمتر شده است. در واقع سعی شد بر اساس مصوبه جدید، رشد این مدارس مهار شود تا فقط کسانی که واقعاً تیزهوش هستند وارد شوند.
در مورد آسیب‌های آن هم باید عرض کنم که ما به هیچ وجه آزمون‌های تست تیزهوشان را تائید نمی‌کنیم. اما همان طور که شما هم اشاره کردید متاسفانه بازار کاذبی وجود دارد و گروه‌هایی از این بازارها سوء استفاده مالی می‌کنند. تعبیری که الان عده‌ای به کار می‌برند، مافیای کنکور، به دلیل این که منفعت در آن است، الآن به دبستان و پیش‌دبستانی کشیده شده است.
این موضوع را ما در جلسات مختلف با کارشناسان مطرح کرده و داریم دنبال می‌کنیم. طی بحث‌هایی که ما داشته‌ایم لازمه حذف امتحانات از مدارس ابتدایی این است که دوره متوسطه اول تیزهوشان را حذف کنیم. همچنین لازم است تیزهوشان دوره دوم متوسطه را موثر کنیم. محور دوره دوم متوسطه هم آموزش‌های تربیتی و فرهنگی نیست و فضای تحصیلی بیشتر ناظر به ورود در المپیاد و کنکور و امثالهم است. لذا مدافعان دوره اول متوسطه معتقدند اگر این بچه‌ها سرمایه کشور هستند، همچنان که باید یک آموزش مهم علمی ببینند، باید آموزش‌های فرهنگی و تربیتی هم به آن‌ها داده شود تا هویت این دانش‌آموزان بر اساس فرهنگ ایرانی اسلامی شکل بگیرد؛ تا اگر به مدارج علمی رسیدند خودشان را جزو افراد این مملکت بدانند و در کشور خودشان بمانند و به مردم کشورشان خدمات ارائه دهند. این‌ها همان بحث‌های کارشناسی است که الان در دستور کار دانشگاه است.

یکی از مسائل دیگری که الان وجود دارد این است که ساعت‌های کلاسی مثل هنر و انشاء و امثال اینها اهمیت‌شان را گویی از دست داده‌اند. متاسفانه معلم‌های مخصوص این دروس تربیت و به کار گرفته نمی‌شوند. این در حالی است که در این فضاها خلاقیت بچه‌ها را بسیار می‌توان رشد داد. مخصوصاً درس هنر برای دوره دبستان واقعا ضروری است. تا جایی که من اطلاع دارم و جستجو کرده‌ام گویا اگر چنین ساعتی هم در نظر گرفته شده باشد اهمیت چندانی به آن داده نمی‌شود. برای این موارد چه سیاست‌ها و برنامه‌هایی در نظر گرفته شده و چه کار باید کرد؟

متاسفانه این از آسیب‌های جدی آموزش و پرورش امروز ما است. یکی از عناصر بسیار موثر در جهت گیری آموزش که کار را به اینجاها رسانده کنکور و دانشگاه است و چون در دانشگاه ریاضی مهم است، لذا از دبستان هم ریاضی مهم می‌شود اما دروس هنر و خلاقیت و ساعت ورزش و بازی چون برای کنکور مفید نیست ارزشی پیدا نمی‌کند و قربانی می‌شود.
برای رفع این آسیب‌ها به نظر می‌رسد آنچه لازم است تغییر جهت اساسی و تغییر ماموریت نظام آموزش و پرورش است. این نظام باید از نظامی که صرفا کار انتقال دانش و معلومات به بچه‌ها را انجام می‌دهد به یک نهاد فرهنگی تربیتی تبدیل شود؛ یعنی نهادی که زمینه تربیت‌پذیری بچه‌ها را متناسب با فرهنگ اسلامی فراهم کند. البته منظور از چنین تربیتی صرفا انتقال مفاهیم دینی نیست. در تربیت دینی شکل‌دهی به اراده اخلاقی نیز اهمیت دارد و تربیت علمی و فناورانه هم مهم است. علاوه بر اینها، که معمولا بیشتر مورد توجه قرار می‌گیرد بایستی به تربیت سیاسی و اجتماعی، تربیت اقتصادی و حرفه‌ای، تربیت زیستی و بدنی و تربیت زیبایی‌شناختی و هنری هم توجه شود.
در واقع تربیت هنری که مورد سوال جنابعالی است از نظر ما همان مقدار ارزش دارد که تربیت علمی و فناوری ارزشمند است. ما باید برای این تربیت هم همان ساعت، همان مکانیزم و همان سازوکار را به کار ببریم. خب این چرخش که آموزش و پرورش موجود را به این سمت رسانده است، اگر زمان بر است؛ یعنی مدرسه‌ای که جذاب و دوست داشتنی باشد ضد این تربیت است.
لذا باید رفت به سمت این که مدارس قشنگ بسازیم. هم کلاسش خوش رنگ باشد، هم میز و صندلی آن خوش رنگ باشد و هم حیاط آن چهار تا درخت داشته باشد. در راهرو دو تا آکواریوم و کار هنری زیبا داشته باشد که ذوق هنری بچه‌های ما را شکوفا کند. طبیعتا در برنامه‌های درسی نیز باید تمهیدات لازم دیده شود و کتاب‌ها هم بایستی به شکلی زیبا، جذاب و دوست‌داشتنی طراحی شوند؛ حتی به نحوی که دانش‌آموزان را با متمایل کردن به بازدید از موزه‌ها و یا ارتباطی بهتر با طبیعت به سمت شکوفاسازی ذوق هنری سوق دهند. در واقع همه عناصر باید دست به دست هم بدهند تا با حضور معلمی توانمند و دارای ذوق و فهم هنری، که قطعا مهم‌تر از همه عناصر دیگر است، این جریان را به پیش ببرد.
البته نباید فراموش کرد که این‌ها همه نیازمند همراهی خانواده‌ها نیز هست. یک مشکل که ما با آن مواجهیم و به‌عنوان یک مانع گاهی سر راه تحول‌آفرینی در آموزش و پرورش خودنمایی می‌کند، عدم همراهی خانواده‌هاست. به عنوان مثال وقتی ما درس سواد رسانه‌ای یا درس تفکر و سبک زندگی را طراحی می‌کنیم و در برنامه درسی قرار می‌دهیم، خانواده‌ها و حتی بعضاً معلم‌ها خواهان حذف آن هستند و می‌گویند بهتر است به جای این دروس ریاضی و فیزیک به دانش‌آموزان آموزش داده شود تا برای قبولی در کنکور مفید باشد.
به نظر ما اگر خانواده‌ها همان طور که از کادر مدرسه نمره فیزیک و شیمی می‌خواهند به مدیر مدرسه اصرار کنند و مطالبه وجود و فعالیت کانون هنری شوند مدیر و کادر آموزشی مدرسه هم پاسخگو می‌شوند.
مشکل اینجاست که آنها فقط در جستجوی کلاس کنکور هستند و برای آن هم بسیار تلاش و هزینه می‌کنند. بنابراین این یک مشکل ساختاری است که برای رفع آن همه باید دست به دست هم بدهند. امیدوارم کار شما هم به عنوان فرهنگ‌آفرینی به در این مسیر موثر واقع شود.