بیان خاطره هفتم تیر ۶۰ از سوی محمد حسن اصغرنیا ملقب به شهید زنده ........
محمد حسن اصغرنیا ملقب به شهید زنده و راوی حادثه انفجار دفتر حزب جمهوری که در روز هفتم تیر ۶۰ به عنوان استاندار سمنان، در جلسه حزب حضور داشته است از خاطرات آن روز میگوید:
اعضای حزب جمهوری اسلامی، هر هفته در سالن اجتماعات دفتر مرکزی در سرچشمه تهران دور هم جمع میشدند و پس از اقامه نماز درخصوص مسائل مهم مملکتی بحث میکردند .آن شب در هفتم تیر علاوه بر دکتر بهشتی به عنوان مسئول قوه قضاییه و دبیرکل حزب جمهوری اسلامی، برخی از وزرا و نمایندگان مجلس و سایر اعضا در دفتر حزب جمع شده بودند تا به بررسی بحث تورم بپردازند.
در حین سخنرانی شهید بهشتی، به یکباره احساس کردیم که رعد و برقی وارد سالن شد و مانند زمینلرزه، سالن را به لرزه درآورد .
پس از آنکه به هوش آمدم متوجه شدیم که به همراه چندتن از دوستان در زیر آوار هستیم و بیش از چهار ساعت نیز در زیر آوار بودیم . منافقین علاوه بر استفاده از خمیرهای انفجاری در اطراف سالن، در زیر میز دکتر بهشتی نیز بمب کار گذاشته بودند و با انفجار آن دکتر بهشتی و ۷۲ تن از یاران ایشان را به شهادت رساندند.
خاطرهای که از آن شب در ذهنم باقی مانده است و فکر میکنم که هرگز نیز فراموش نخواهد شد این است که دکتر بهشتی با توجه به اینکه همیشه از عطر یاس استفاده میکردند، در لحظه انفجار گفتند دوستان من بوی گل یاس میشنوم، شما هم استشمام میکنید؟
بیان این جمله در آن لحظه به این معنی است که ایشان لحظه شهادت را درک کردهاند.دشمنان انقلاب وقتی متوجه شدند که امام انقلاب را نمیتوانند از صحنه خارج کنند، تصمیم گرفتند که یاوران بنیانگذار جمهوری اسلامی را هدف قرار دهند.دکتر بهشتی همواره میگفتند که جان ما هیچ ارزشی ندارد و حتی یک ماه قبل از شهادت نیز ایشان بارها میفرمودند که من هر روز احساس میکنم تیری بر قلبم بنشیند و یا دیواری بر سرم خراب شود. .
لذا در اتفاق آن شب و با توجه به حوادث آن روزهای انقلاب، همه آگاهانه وارد حادثه شدند و با توجه به ترور آیتالله خامنهای در روز قبل میدانستند که خطر هست، اما در عین حال معتقد بودند که دیدهبان انقلاب باید با ایستادگی و قدرت، حوادث را رصد کند.دکتر بهشتی یک سیاستمدار و یک برنامهریز بود و حتی بعد از شهادت ایشان، اروپاییها اعتراف کردند که ایشان نابغه سازماندهی قرن بوده است.تز دکتر بهشتی کادرسازی بود و پس از پیروزی انقلاب در ۲۲ بهمن، شهید بهشتی به همراه آیتالله خامنهای، آیتالله باهنر، آیتالله موسوی اردبیلی و آیتالله هاشمی رفسنجانی در ۲۹ اسفند در کانون توحید تهران جمع شده و حزب جمهوری را اعلام میکنند .
نیروهایی که دشمنان انقلاب از هر فرصتی برای از بین بردن آنها استفاده و با بهرهگیری از دو فرمول ترور شخصیتی و حذف فیزیکی تا کنون ضربات زیادی را به انقلاب وارد کردهاند.بیگانگان با دخالتهای مستقیم و استفاده ابزاری از گروهکهای تروریستی، از هر فرصتی برای پیشبرد مقاصدشان استفاده کردهاند و هر یک به طرق مختلف قصد نفوذ در کشور را داشتند، ضرباتی که متاسفانه تا به امروز نیز ادامه داشته است.
**شکل گیری حزب جمهوری اسلامی
اولین حزب در ایران پس از انقلاب اسلامی در سال ۵۷ حزب جمهوری اسلامی است.اصغرنیا درباره آن می گوید: درست یک هفته بعد از پیروزی انقلاب، شهید بهشتی و چهار نفر از همفکرانش یعنی آیاتالله موسوی اردبیلی، خامنهای، هاشمی رفسنجانی و دکتر باهنر، در کانون توحید تهران حزب جمهوری اسلامی را اعلام موجودیت کردند. در آن ایام به این میدان، "جان اف کندی" میگفتند که بعد از مدتی به میدان توحید تغییر نام داد. به این ترتیب اولین جامعه مدنی شکل گرفت.اصغرنیا میگوید: نحوه تشکیل شورای مرکزی اینگونه بود که دکتر بهشتی گفت هر کسی در هر تشکیلاتی کار کرده میتواند بیاید حتی برای دکتر حبیب الله پیمان پیغام فرستاد که اگر مایلی بیا. محمد کاظم بجنوردی، جواد منصوری و سرحدیزاده را از حزب ملل اسلامی وارد شورای مرکزی کرد. از بازار آقای حبیب الله عسگراولادی و حاج صادق امانی بودند. بعد از مدتی هم آقایان ناطق نوری و معادیخواه اضافه شدند .
وی ادامه می دهد: در سال های ابتدای انقلاب دکتر بهشتی، دبیرکل حزب جمهوری اسلامی، رئیس شورای انقلاب و رئیس دیوان عالی کشور بود. او معتقد بود که ما باید نیروسازی کنیم. وقتی کارش در دیوان عالی کشور تمام میشد یعنی از ساعت سه بعداز ظهر به بعد به دفتر حزب جمهوری اسلامی میآمد .
اصغرنیا در باره تقسیم کارها در حزب جمهوری اسلامی گفت: دکتر بهشتی، خودش دبیرکل و مسئول تشکیلات بود، آیتالله خامنه ای مسئول تبلیغات بود. در آن زمان آقای کرباسچی دستیار آیتالله خامنه ای در واحد تبلیغات حزب بود. دکتر باهنر مسئول امور استانها و آموزش بود و من قائم مقام ایشان بودم و آیتالله موسوی اردبیلی مسئول موضوعات ایدئولوژیک حزب و آیتاللههاشمی نیز مثل همیشه سخنگو بود. هاشمی راه بازکن موانعی بود که دیگران میتراشیدند .