یادداشت دکتر سیدصادق حقیقت در روزنامه شرق با عنوان «اصلاح طلبی و سکولاریسم»
به گزارش روابط عمومی دانشگاه مفید، آقای دکتر سیدصادق حقیقت (عضو هیات علمی دانشکده علوم سیاسی دانشگاه مفید) مطلبی با عنوان « اصلاح طلبی و سکولاریسم» به شرح ذیل در روزنامه شرق روز سه شنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۷یادداشت کردند:
یکی از ابهاماتی که همواره اصلاحطلبی با آن روبهرو بوده، این است که چه نسبتی بین این مفهوم و سکولاریسم وجود دارد. آقای سعید حجاریان، بهعنوان استراتژیست اصلاحطلبی، در نشست «اصلاحات امتداد انقلاب» گفته بود: «تلاش برای عرفیکردن قدرت یکی از وظایف جدی اصلاحطلبان است» (روزنامه «شرق»، ۱۹/۱۲/۹۶). در مقابل، برخی اصولگرایان به انتقاد از این موضع پرداختند و گفتند: «هم عرفیگرایی و هم اصرار بر جدایی روحانیت از حکومت به معنی سکولاریسم است. عرفیگرایی به معنای حذف اسلامیت نظام است». بهراستی، معنای سکولاریسم چیست و آیا موضع اصلاحطلبی در برابر آن روشن است؟سکولاریسم یا عرفیگرایی در غرب بهمعنای جدایی نهاد سیاست (دولت) از نهاد دین (کلیسا) است، اما در ایران علاوهبر آن معنا، بر جدایی خود دین از سیاست نیز دلالت میکند. بر اساس معنای اخیر، دین گزارهای درباره سیاست ندارد؛ بنابراین از اصطلاح «عرفیگرایی» در ایران دو معنا درک میشود: جدایی دولت از نهاد روحانیت و جدایی دین از سیاست. طرفه آنکه در جامعه ما، همین معنای دوم (که در غرب بهعنوان معنای سکولاریسم درک نمیشود) در بدو امر به ذهن متبادر میشود؛ یعنی اگر گفته شود فلانی سکولار نیست، به این معنا خواهد بود که سیاستش عین دیانتش است. کار عجیبی که آقای حجاریان در سخنرانی یاد شده کرده، این است که در جامعه ایران سخن گفته، اما از سکولاریسم معنای اول را اراده کرده است! جالب این است که کمتر متنی (تخصصی یا غیرتخصصی) این دو معنای سکولاریسم را از هم تمییز دادهاند. بااینوصف، چگونه میتوان انتظار داشت که از معنای اول عرفیگرایی سخن بگوییم و انتظار داشته باشیم خواننده دچار خلط مفهومی نشود. بهترین نشانه آن است که منتقدان ایشان، یا معنای دوم یا هر دو معنا را از کلامشان برداشت کردهاند.با فرض اینکه آقای حجاریان آزادند اعتقاد خود را درباره نسبت دین و سکولاریسم توضیح دهند، سه نکته دیگر در این زمینه باقی میماند: اولا همه اصلاحطلبان سکولار نیستند، خصوصا اگر معنای دوم آن (جدایی دین از سیاست) لحاظ شود، اصلاحطلبی در اصل با اندیشه و عمل آقای خاتمی شناخته میشود و بهطورقطع میتوان گفت ایشان حداقل به معنای دوم عرفیگرا نیستند. نکته دوم این است که اگر اصلاحطلبی به معنای دوم سکولاریسم پیوند بخورد، در حقیقت به چالشهای نظری و عملی خود دامن زده است. از حیث نظری، اصلاحات چندان معنای محصلی ندارد که اینک بخواهد با عرفیگرایی بهشکل دقیق نسبتسنجی شود.
اگر اصلاحات به این معنا باشد که اصل حفظ شود و رفرمی در آن صورت پذیرد، باید دید در این بین طرح مسئله عرفیگرایی و عرفیسازی چه جایگاهی پیدا میکند. از حیث جامعهشناختی نیز اصلاحات در شرایط خوبی قرار ندارد و اینگونه موضعگیریها از محبوبیت آن خواهد کاست. نکته آخر اینکه در شرایطی که چپهایی مانند هابرماس از پستسکولاریسم و حضور دین در جامعه سخن میگویند، سزاوار نیست اصلاحطلبان مفهوم قدیم عرفیگرایی و عرفیسازی را به شکل خام مطرح کنند.