در حوزه مسائل اجتماعی پارادایم نداریم

مستند پژوهشی «هیچکس منتظرت نیست» سهشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۱ با حضور محسن اسلامزاده (سازنده اثر)، محمود علیگو (دانشآموخته دکتری جامعهشناسی دانشگاه شیراز)، محمدی (نماینده گروه آسیبهای اجتماعی مرکز پژوهشهای مجلس) و سپیده علیزاده (فعال اجتماعی)، با دبیری پوریا عبدی (پژوهشگر اجتماعی فرهنگی)، در حاشیه دومین نمایشگاه کتاب و دستاوردهای پژوهشی مراکز فرهنگپژوهی در باشگاه دانشجویان دانشگاه تهران نقد و بررسی شد.
در ابتدای این نشست، مستند «هیچکس منتظرت نیست» با موضوع کاهش آسیبهای اجتماعی زنان آسیبدیده، به نمایش درآمد و سپس سخنرانان به نقد آن پرداختند.
محسن اسلامزاده درباره چگونگی ساخت این اثر گفت: همهچیز از یک اتفاق شروع شد. ابتدا قرار بود مستندی برای شهرداری بسازم ولی وقتی دورادور با خانم سپیده علیزاده و جنس کار او بهعنوان یک مددکار آشنا شدم، به فکر ساخت این مستند افتادم. به من گفته شد که کار خانم علیزاده در زمینه کاهش آسیب است. این کار، سرفصلی بود که کمتر شنیده بودیم. همین امر، باعث توجه جدی من به آن شد. بهطوریکه در طول ۵ ماه، ۳۰ روز کامل فیلمبرداری کردیم و حدود ۱۴۰ ساعت قصه گرفتیم که قصه موناخانم، یکی از آنها بود که پس از گذشت حدود ۳۰ سال، خبری از فرزندان خود نداشت. همین باعث شد که از اواسط فیلمبرداری، با همکاری خانم علیزاده، بچههای موناخانم را پیدا کنیم.
او حذفکردن بخشهایی از فیلم را، آزمون مهم خود در مرحله مونتاژ دانست و در پایان گفت: ساخت این فیلم و گذراندن روزها و شبها در آن، همانند کارهای پیشین تجربه جدیدی برای من بود که امیدوارم با اکران این فیلم در جاهای مختلف و با کمک و همراهی استادان و مسئولین، این موضوع تاثیر نسبی خود را در جامعه داشته باشد و بتوانیم این موضوع را جا بیندازیم که در ماجرای آسیبهای اجتماعی، اقدامات عجولانه و دستگیریهای گسترده جواب نمیدهد. امیدوارم بتوانیم بیشتر کیفی کار کنیم تا کمی و فرهنگسازی کنیم که کمی طاقت مردم ما بالا برود. هرچند که کار سختی است و نیاز به زمان دارد.
سپیده علیزاده ضمن ابراز خوشحالی از تمایل افراد حاضر در جلسه به دیدن این مستند، به برخی مشکلات موجود در ادامه فعالیت موسسه اشاره و تصریح کرد: از حضور این جمع به جهت اینکه با آسیبهای اجتماعی آشنا شوند و بدانند افراد تهخطی را هم میتوان کمک کرد و نجات داد، خوشحالم. برای نگهداشتن مرکز خود، هرکاری که میتوانستم انجام دادم ولی نتوانستم. در شب آخری که مرکز بسته شد، ۱۸۰ خانم در مرکز داشتیم که همه آواره شدند. همه این مشکلات، ناشی از تصمیمگیریهای بینسازمانی بود که متاسفانه آسیب آن را هم ما خوردیم و هم، مددجویانمان. خوشبختانه بعد از سه ماه تعطیلی، توانستیم با کمک برخی همراهان، مجوز ادامه فعالیت را داشته باشیم.
در ادامه محمود علیگو درباره ابعاد نشانهشناسی فیلم به ایراد سخن پرداخت و اظهار داشت: این فیلم، ابعاد نشانهشناسانه خوبی دارد. مهمترین عنصر در آن، عنصر تنهایی است. یکی از مسائل مهمی که ما در حوزه آسیبهای اجتماعی با آن روبهرو هستیم، موضوع تنهاییست که بسیار نابودکننده است. از میان موضوعات زنان، کودک و اعتیاد، بهعنوان سه غول آسیب اجتماعی کشور، باید مساله تنهایی را، اصلیترین مساله بدانیم. دومین نکتهای که در فیلم بهخوبی نشان داده شده است، گروههای حامی هستند. خانم علیزاده، یک NGO است ولی بدون ایجاد سازوکار گروههای حامی نمیتواند کار کند. ما NGOهای خیلی کمی داریم که توانایی ایجاد حمایت اجتماعی دارند. گروههای حمایتی غیر از اینکه در ذات خود، کاهش آسیب دارند، توانمندی حل مساله را هم دارند که ما میتوانیم بهعنوان الگوی حل مساله به آن توجه کنیم. یکی دیگر از ابعاد نشانهشناسی این فیلم، افرادیست که در این مرکز رها و مشغول انجام کار خودشان هستند. یکی از ویژگیهای مرکز این است که افراد مجبور نمیشوند کار غیر دلخواه خود را انجام دهند؛ آنها یاد میگیرند که چطور کار مطلوب انجام دهند. این دو خیلی با هم فرق دارند که نشاندهنده مسیر یادگیری در مدلهای آموزشی است؛ مسیری که پیچیده و زمانبر است.
او با انتقاد از اینکه هیچکدام از برنامههای کاهش آسیبهای اجتماعی در ایران، ناظر به موضوع خانواده نیست، درباره بعد نشانهشناسی دیگر فیلم، افزود: موضوع دیگری که در این فیلم دیده میشود، خانوادهمحوری است. اینکه در الگوی مردمیسازی باید به فرد آسیبدیده توجه کنیم یا خیر، جامعهشناسی و روانشناسی به آن پاسخ مثبت میدهند اما تجربه مدیریت آسیبهای اجتماعی به من ثابت کرد، هر پروژهای که ناظر به فرد باشد، قطعاً محکوم به شکست است. اگر پروژههای ما خانوادهمحور تعریف نشود، نمیتوانیم هسته اصلی اجتماعی را فعال کنیم. الگوی فعال خانواده، میتواند همهچیز را مثل یک منظومه به حرکت درآورد اما متاسفانه برنامههای کاهش آسیبهای اجتماعی در ایران، ناظر به موضوع خانواده طراحی نشدهاند.
این دانشآموخته جامعهشناسی در ادامه از بیپارادایمی مسائل اجتماعی سخن گفت و عنوان کرد: مساله مهم دیگری که باید به آن اشاره کرد، مساله بیپارادایمی مسائل اجتماعی است. الآن یک نظریه که بتواند مسائل اجتماعی ایران را هدایت کند، وجود ندارد. نحوه مواجهه ما با مسائل اجتماعی، احساسی است. بههمین دلیل، نمیتوانیم واقعیتهایی که در حوزه اجتماعی رخ میدهد را درک کنیم. مسئول ایجاد پارادایم مرکزی هم، دانشگاه است اما مشکل این است که دانشمندان ما به سمت حل مسائل سخت نمیروند.
معاون اجرایی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات در پاسخ به سوالی درباره چرایی عدم امکان فعالیتهایی همانند فعالیت خانم علیزاده، پاسخ داد: مشکل ما همین بیپارادایمی است. ما چون پارادایم مسائل اجتماعی نداریم، همه مسائلمان غیرقابل حل میشود و به حوزه سیاسی و یا امنیتی کشیده میشود و از آنجایی که در این حوزهها پارادایم وجود دارد، مسائل را آنجا حل میکنیم. درحالیکه مسائل اجتماعی باید اجتماعی حل شوند.
علیگو در پایان بر تولید هرچه بیشتر مستند در حوزه مسائل اجتماعی تاکید و خاطرنشان کرد: در موضوع هنر، هرچقدر مستند در حوزه مسائل اجتماعی تولید شود، کم است. چون حوزه مسائل اجتماعی ایران، فقط برای کسانی که آن را تجربه کردهاند، قابل باور است و برای بقیه، حالت احساسی دارد. تا زمانی هم که نحوه مواجهه احساسی باشد، اقدامات ما نتیجهبخش نخواهد بود. لذا ساخت مستندهای اینچنینی، به درک و نحوه مواجهه درست با موضوع کمک خواهد کرد.
محمدی دومین سخنران این برنامه با بیان اینکه حوزه زنان، حوزه مظلومی است، در تشکر از حوزه هنری به دلیل پرداختن به موضوع آسیبهای اجتماعی زنان، گفت: ما سالهاست در کشور تلاش کردهایم روی آسیبهای جدی حوزه زنان پای بگذاریم و همواره سعی کردهایم بگوییم اساساً زنان آسیبپذیری در جامعه وجود ندارند یا اگر وجود دارند، آنقدر نیستند که در حد آسیب اجتماعی باشند. اما حوزه هنری با ساخت این اثر، در پررنگ کردن موضوع، نقش برجستهای دارد.
او در نقد این مستند گفت: هدف این مستند برای من ناشناخته است. به این معناکه معلوم نیست سازنده اثر دقیقاً به دنبال نشاندادن چه چیزی بوده است؛ برایش حل مساله مهم بوده یا سوژه. من در این فیلم، ترکیبی از همه اینها را دیدم که اگر فقط به یک بعد پرداخته میشد، بهتر بود. اینکه چرا این فیلم، روی خانم علیزاده بهعنوان یک مددکار کار کرده، جای سوال است درحالیکه در آسیبهای اجتماعی، مددکار یا فرد حامی اهمیتی ندارد و موضوع مهم، خود آسیب است. این مستند میتوانست یک پیوست مناسب برای ما باشد برای گرفتن خیلی از مسائل دیگر در این حوزه. درحالیکه الآن احساس میکنم نمیتوانیم به آن رجوع کنیم.
در نشانهشناسی چیزی که برای من مهم بود، مادری بود. ما در این مستند، نقش و هویت یک زن بهعنوان مادر را دیدیم. علیزاده مادر بود. مونا مادر بود. زنی که بچهاش را از او جدا کردند، مادر بود. چیزی که ماجرای فیلم را دردمند کرد، هویت مادری بود و به نظرم، چیزی که ما باید روی آن دست بگذاریم این است که حتی اگر یک زن، معتاد و یا روسپی هم باشد، نمیتوانیم حس مادری را از او جدا کنیم.
محمدی در پایان عنوان کرد: زاویه نگاهی که ما در این مستند میبینیم، یک آسیب اجتماعی است. از اینرو این مستند به سیاستگذار کمک نمیکند که به سوژه، بهعنوان یک بیمار اجتماعی نگاه کند نه آسیب اجتماعی. اما از طرف دیگر این مستند کمک میکند که به حاکمیت بگوییم شاید NGOهای مردمی بهتر از فضاهای دولتی و نگاههای حاکمیتی بتوانند به حل موضوع کمک کنند.
گزارش از: فریبا رضایی