امنیت فرهنگی انسانی، یعنی دیدن اقلیت در کنار اکثریت
دومین نشست از پیش نشستهای همایش ملی امنیت فرهنگی با عنوان «تکثر اجتماعی، گفتوگو و امنیت فرهنگی» پنجشنبه ۱۹ آبان ۱۴۰۱ با حضور حسامالدین آشنا (عضو هیات علمی دانشگاه امام صادق (ع) و نورالله قیصری (عضو هیاتعلمی دانشگاه تهران) و با دبیری محمدرضا روحانی (رئیس پژوهشکده مطالعات راهبردی فرهنگ پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات و عضو هیات علمی دانشگاه امام صادق ع) در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد.
در بخش اول این برنامه حسامالدین آشنا ضمن تشکر از اقدامات پژوهشگاه در برگزاری نشستهای تخصصی و انجام پژوهشهای مختلف و ابراز تاسف از دیده و شنیدهنشدن آنها در جامعه، با استناد به پژوهش انجامشده خود در سال ۸۶ با عنوان «امنیت فرهنگی؛ مفهومی فراسوی امنیت ملی و انسانی» اذعان کرد: عنوان و سال انتشار این مقاله نشان میدهد که این پژوهشگاه دستکم ۱۵ سال پیش به مقوله امنیت فرهنگی توجه کرده است. طرح مبحثی با عنوان امنیت فرهنگی، نوعی ایجاد چالش برای مفهوم امنیت ملی تلقی میشد. ادبیات امنیت ملی، ادبیات بسیار غنی و قدیمی است که حداقل از جنگ جهانی دوم، مطالعات آن شروع شده و نظریهپردازان مختلف در این خصوص نظریهپردازی کردهاند. امنیت ملی، بیشتر در قالب امنیت دولتها مطرح شد اما رویکردهای انتقادی به این مفهوم، باعث شد زیرمفاهیم آن بسط پیدا کنند. سوال این بود که پایههای اصلی امنیت ملی بر اطاعت بنا شدهاند یا رضایت و یا اطاعت توام با رضایت؟
او با تقسیم کنش انسانی به سه دسته، درباره نسبت میان رابطه دولت با مردم گفت: انسان یک کنش را یا از روی علاقه انجام میدهد، یا از روی ترس و یا طمع. از این سه مدل، سه نوع قدرت سرچشمه میگیرد؛ قدرت مبتنی بر جاذیه، قدرت مبتنی بر دافعه و قدرت مبتنی بر علاقه. اگر نسبت دولتی با مردم، نسبت علاقه، محبت و درونی شدن مشروعیت آن حاکمیت باشد، مردم در اطاعات از فرامین آن دولت نیازی به فشار ندارند. چون آن دولت را از خود میدانند و این برای آنها، یک رابطه درونیشده است. نوع دوم رابطه، مبتنی بر اعمال زور و اعمال خشونت مشروع توسط آن حکومت است. نوع سوم هم، رابطه مبتنی بر پاداش است. در این نوع رابطه، لزوماً دولت را هم دوست ندارند بلکه به دلیل حاکم بودن رابطه کار و دریافت پاداش، با دولت ارتباط دارند. هرچقدر ما از سمت محبت و علاقه به سمت تهدید و ترس حرکت کنیم، میزان پایداری امنیت کاهش پیدا میکند.
عضو هیاتعلمی دانشگاه امام صادق (ع) با اشاره به مفهوم امنیت انسانی و اهمیت آن، عنوان کرد: مفهوم امنیت انسانی که توسط سازمان ملل شکل گرفت، چه نسبتی با مفهوم امنیت ملی داشت؟ امنیت انسانی به وجوه انسانیتر امنیت مثل سواد، سلامت، امید به زندگی و ... توجه میکرد. اهمیت امنیت انسانی این بود که توانست شاخص تعیین کند و کشورها از این لحاظ با هم مقایسه شوند. در عرصه امنیت انسانی، بحث فقط از سازمان مللی آن نیست. ما از این طریق میتوانیم وارد بحث امنیت فرهنگی انسانی هم بشویم. یعنی اینکه آیا در کشوری که اکثریت حاکم است و ارزشهای اکثریت، به عنوان ارزشهای حاکم تلقی میشود، اقلیت هم احساس آرامش، آزادی و توسعه میکند یا خیر؟ سیاستهای امنیت فرهنگی انسانی، سیاستهایی است که تلاش میکند رضایت اقلیت را در کنار رضایت اکثریت جلب کند. به این معنا که اقلیت بودن، به معنای جداییطلببودن تلقی نشود. از اینجا وارد مدلهایی میشویم که به رابطه میان «وفاداری»، «اعتراض» و «خروج» توجه میکند. اگر در جامعهای، رابطه غیرحاکمها با حاکمین، یک رابطه مطلوب مقبول باشد، وفاداری اتفاق میافتد. یعنی جامعه و حاکمیت احساس کنند که از هم هستند. اما گاهی مردم عملکردها را عادلانه نمیبینند به همین دلیل ممکن است صدای آنها به معنای «اعتراض» بلند شود. این صدا اگر قانونی باشد، اول از همه باید در مجلس بلند شود. یعنی اگر نظام نمایندگی، یک نظام نمایندگی نمایا باشد، این اعتراض آنجا شکل میگیرد که بعد منجربه استیضاح دولت خواهد شد و نهایتاً چندسال بعد، حزب مخالف آنها رای خواهد آورد. اگر این مرحله جواب ندهد، وفاداری و رابطه محترمانه و مودبانه میان مردم و حاکمیت، کاهش خواهد یافت. سومین وجه اعتراض یا صدای مردم، «خیابان» است. در این حالت، مردم به خیابان لشگرکشی میکنند و تلاش میکنند فتح خیابان کنند. فتح خیابان یا نمایش خیابانی، نوعی از ابراز وجود و رساندن صدای خود به حاکمان است تا نشان دهند که حاضر به پرداخت هزینه هستند. در مرحله سوم، exit یا «خروج» اتفاق میافتد. مردم خروج میکنند یعنی هنجارها و حصارها را میشکنند و از حوزه خطوط قرمز هنجار و قانون عبور میکنند. بنابراین اگر کسی ماشین پلیس را آتش میزند، یعنی در مرحله خروج است. اما ممکن است عدهای عناوینی مثل «براندازی» یا «اغتشاش» را برای آن به کار ببرند. این به این معناست که آن فرد، مشکلش در سطح وفاداری و اعتراض حل نشده و به سطح خروج رسیده است که این هم دو سطح دارد؛ یا «موقتی» است یا «دائمی». خروج موقتی، مابین مرحله اعتراض و خروج است. یعنی فحش میدهد، آتش میزند ولی در واقع میگوید «بیا به هم برگریدم». که این مرحله هم هنوز برای خود راهکار دارد که حاکمیت از دو طریق میتواند وارد شود؛ یا به سمت مصالحه و سازش حرکت میکند و با یک عقبنشینی تاکتیکی، مقداری از توقعات را پاسخ میدهد و یا اینکه سرکوب میکند که ریسک و تبعات آن خیلی بالاست. که یا مثل تیان مین چین میشود که گفته شده ۱۷۰ هزار نفر کشته شدهاند و یا مثل ۱۷ شهریور که علیرغم استفاده از سرکوب، نتیجه عکس میدهد و ممکن است اتفاق دیگری رخ میدهد.
آشنا درک ضرورت امنیت فرهنگی انسانی از سوی دولتها را منوط به احساس نیاز آنها به رابطه توام با احترام و محبت با همه مردم دانست و خاطرنشان کرد: دولتها زمانی میتوانند ضرورت امنیت فرهنگی انسانی را درک کنند که احساس کنند به رابطه توام با احترام و محبت با همه مردم دارند و نه گروه خاصی از اقلیت که با اعلام وفاداری آنها، اکثریت معترض و خروجی را سرکوب کنند.
او در پایان با اشاره به ناآرامیهای اخیر جامعه متذکر شد: اگر توان این را داشته باشیم که با انجام نظرسنجیهای بهموقع و با کیفیت، نبض جامعه را بگیریم، میتوانیم از خیلی از اعتراضها و اغتشاشات سخت جلوگیری کنیم. به عبارت دیگر، تصحیح مسیر، با شناخت ذائقه و خواستهای اجتماعی، کاملاً ممکن است. همچنین، اگر میخواهیم فرهنگ سیاسی تغییر کند، باید تغییرپذیری و انعطافپذیری در نظام سخت حقوقی کشور را هم تا حدی بپذیریم. اگر پذیرفتیم، تا حدی راه جبران باز خواهد شد.
در بخش دوم این نشست نورالله قیصری ضمن اشاره به لزوم تفکیک تحلیلی مفاهیم موجود در عنوان این نشست (تکثر اجتماعی، گفتگو و امنیت فرهنگی) و تعیین نسبت خود با آنها، با نظر دکتر آشنا درخصوص صورتبندی مفهوم امنیت فرهنگی درمقابل امنیت ملی مخالفت کرد و گفت: طبیعتاً امنیت میتواند ماهیت اقتصادی، نظامی و ... داشته باشد. پس وقتی ما صحبت از امنیت فرهنگی میکنیم، علیالاصول وجه مقابلش، امنیت ملی قرار نمیگیرد. امنیت فرهنگی میتواند یک بعد از امنیت ملی هم باشد. انسان نوعی نظام ارزشها، اعتقادات و حوزههای معنایی برای خود دارد که حفظ آ«ها برایش اهمیت دارد. این ملاحظات مربوط به معنا، با هویت افراد هم ارتباط برقرار میکند. بنابراین اگر قرار است صحبت از امنیت فرهنگی کنیم، لابد آن نوع از امنیت را باید بحث کنیم که ماهیتاً فرهنگی است.
او در بسط و تشریح نظر خود از امنیت فرهنگی، اضافه کرد: وقتی ما صحبت از امنیت فرهنگی میکنیم، یعنی فرهنگ خودش امنیتزاست و تولید امنیت میکند. اگر از این مبنا به مقوله فرهنگ نگاه کنیم، معنایش این است که مولفههایی که فرهنگ را میسازند و کسانی که مولد این مولفهها هستند، تولید امنیت میکنند. به هرصورت، وقتی ما از امنیت صحبت میکنیم، یعنی وضعیتی که در آن تشویش، نگرانی و ترس نباشد. این مقوله خیلی ابتدایی از امنیت است. در حوزه معنا، ارزشها و عناصر هویتبخش یک جامعه وجود دارد که افراد در مقابل اجتماعات دیگر، خود را با آن میشناسند. امنیت فرهنگی به این معناست که افراد در این حوزه، ترس و تشویش نداشته باشند. اگر در این حوزهها ترس و تشویش ایجاد شد، انتهای این مسیر میتواند بحران هویت باشد. هرچه در حوزه فرهنگ، ترس و تشویش افزایش پیدا کند، معنایش این است که در کارکردهای فرهنگی که در این حوزه تولید امنیت میکنند، دچار مشکل هستیم و اساساً از اینجاست که مقوله امنیت فرهنگی جایگاه پیدا میکند. در بحث امنیت فرهنگی، علاوه بر اهمیت حفظ امینت سازههای فرهنگی مثل حفاظت از زبان و سنتها و آداب و رسوم، حفظ امنیت مولدین فرهنگی هم دارای اهمیت است. طبیعی است که اگر هنرمندان بهعنوان یک طبقه حساس جامعه و بهعنوان بخشی از مولدین حوزه معنا، احساس ترس کنند، ترس آنها خیلی زود به سایر حوزههای جامعه تسری پیدا میکند و محدودههای بزرگتری از اجتماع را متاثر میسازد.
عضو هیاتعلمی دانشگاه تهران با اشاره به مقوله گفتگو در عنوان نشست گفت: گفتگو یک فعل انسانی و یک کنش است، الزامات و ضوابطی دارد که باید تکلیف خودمان را با آن روشن کنیم. اگر قرار است در حوزه فرهنگی امنیت داشته باشیم یعنی ترسها و تشویشهای این حوزه کم شود، این گفتگو باید میان چه کسانی، بر سر چه موضوعاتی و با چه ضوابطی باید صورت گیرد؟ پیش از هر چیز باید ببینیم گفتگو بر سر چه موضوعاتی را در دستورکار قرار دهیم و چه کسانی صلاحیت دارند وارد این موضوعات شوند تا تشویشها و نگرانیهای این حوزه کاهش یابد. به خودی خود در جامعه ما ، گفتگو وجود دارد. افراد با هم زادواج میکنند، همسایگی میکنند، همکاری میکنند که اینها همه از مصادیق گفتگو هستند. بنابراین مجاری گفتگو در متن جامعه بسته نیست. این مجاری گفتگو در رجال سیاسی بسته است و اتفاقاً این مردم هستند که به آنها فشار میآورند که تکلیف خود را با هم مشخص کنند.
قیصری با اشاره به وضعیت کنونی جامعه ایران، راهکار حل مسائل را تن دادن به قواعد وضعشده دانست و ابراز کرد: جامعهای یا نباید انقلاب کند یا اگر انقلاب کرد، باید به الزامات آن تن دهد. ازجمله الزامات انقلابی ما این بود که جامعه ایران تصمیم گرفت مسائل خودش را مردمسالارانه حل کند، آن هم مردمسالاری دینی. حالا اگر قرار است مسائل راهی پیدا کنند، مسیرش مسیر مردمسالاری است. سازه مردمسالاری در همه جای دنیا الزاماتی دارد ازجمله اینکه کارگزار حکومت باید تواضع داشته باشد و همواره فکر کنند که وکیل مردم هستند. این مردم هستند که تولید حکومت کردند بنابراین هیچ کس نباید درمقابل خواست و نظر مردم موضع بگیرد. اگر قرار است در حوزه فرهنگ هم، مردمسالاری باشد، کسانی محق هستند گفتگو کنند و تصمیم بگیرند که مولدین حوزه فرهنگی باشند.
او در پایان تاکید کرد: یکی از دلایلی که ما امروز در حوزه امنیت فرهنگی و امنیت سیاسی، مشکل داریم، به این برمیگردد که که به قواعدی که خودمان گذاشتهایم، پایبند نیستیم. تصمیم گرفتهایم که امور را مردمسالارانه اداره کنیم ولی به آن پایبند نیستیم و از مسیر آن منحرف شدهایم. لذا گام اول آن است که سیاستمداران و اصحاب قدرت که وکلای مردم هستند، به الزامات وکالت تن دهند که لازمه آن هم این است که به قواعدی که خود وضع کردهاند، متعهد باشند.
گزارش از: فریبا رضایی