جستجوی بریرانی، بیتوجه به جذابیتهای بازار هنر بود
همایش بزرگداشت استاد صادق بریرانی، با همکاری پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، دوم آبان ۱۴۰۱ در فرهنگستان هنر برگزار شد. در مراسم افتتاحیه این همایش، سیده راضیه یاسینی، عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات و دبیر علمی این همایش درباره ویژگیهای هنری و شخصیتی صادق بریرانی سخن گفتند. متن سخنرانی ایشان به این شرح است:
مفتخریم و خدای را شاکریم که امکان بزرگداشت یکی از سرآمدان هنرهای تجسمی و یاریگران فرهنگ و هنر غنی ایران اسلامی، امروز فراهم آمده است: استاد صادق بریرانی.
برگزاری این رویداد با طرح و نظر استاد گرانقدر دکتر محمدعلی رجبی رئیس محترم گروه هنرهای سنتی و صنایعدستی فرهنگستان هنر و همکاری برخی مراکز همچون پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، و نیز موزه هنرهای معاصر، علاوه بر این با همراهی بزرگوارانه استاد بریرانی و خانواده محترمشان برای دریافت جدیدترین آثار ایشان، اکنون به ثمر رسیده است.
در این رویداد، تصویر ۳۰ اثر از متاخرترین آثار نقاشی ایشان با عنوان «سیمرغ» برای اولینبار بهنمایش درمیآید. و حیرتانگیز آنکه این آثار بدیع، در آخرین سالهای دهه نهم زندگی پرثمر ایشان ایجادشده که حاکی از روح جوان و بسیار سرزنده ایشان است. خداوند ایشان را بر دوام نگاه دارد.
صادق بریرانی را میتوان نقطه آغاز «خطّ سوم» در صفحه هنرِ معاصر ایران دانست.
او از جمله هنرمندانی بوده که میخواستند هنر اصیل ایران از طوفان هجوم فرهنگ و هنر مدرن غرب جان به دربرد. در جستجوگریهای بریرانی؛ او همواره در مداری حرکت نموده که نقطه اول و آخر آن، هویت ملی و دینی اوست.
در دهههای ۱۳۲۰ تا ۱۳۴۰ شمسی، بریرانی دغدغهای بنیادین داشت: «نیل به زبان و بیان گویای ایرانی در هنر معاصر زمانه خود».
هویت ایرانی آثار او، چه بسا از غم او در جفای به وطن، و اشغال ایران توسط روسیه و انگلستان تاثیر گرفته باشد. او در این عصر پرآشوب راه نجات روح جریحهدارش را از طریق هنر و در همقدمی با ادبیات عرفانی و دینی ایران جستجو میکند: «هجوم بیگانه باعث شد که مدرسه را رها کنم ... در هوایی سرد، تصمیم گرفتم بروم مسجد؛ تنها جایی که فکر میکردم آنجا آرام میگیرم. با پیشنماز دوستی برقرار کردم و در کنار کتابهای خودم، کتابهای مذهبی خواندم ... سپس با امیرهوشنگ زرینکلک آشنا شدم که از شاگردان کمالالملک و از همرزمان میرزا کوچکخان جنگلی بود».
اینها بهتدریج از بریرانی هنرمندی سالک ساخت که پاسخ به دغدغه حیاتِ هنر اصیل ایران را، از طریق نوزایی درونی آن میجست، بیش از آنکه در پی نونگاری محض در صورت بیرونی هنر برآید.
هنرمندان همنسل بریرانی، زبانِ جدید در هنرِ ایرانِ معاصر را میجستند، اما فارغ از جریانهایی که غلبه مییافتند و هویتِ هنرِ معاصرِ ایران را یا در رویکرد ملیگرایی باستانگرا و یا در رویکرد تلفیقی غربگرا و متاثر از نگره شرقشناسی به فرهنگ ایران جستجو میکردند، برخی از هنرمندان، درصدد درک و دریافت جوهره هنر ایران بودند، چنانکه قادر به بیانِ خود، در عرصه فراخ هنرِ جهان گردد. بریرانی، در چنین مسیری پا نهاد.
اما زبان نوین نمادین در هنر بریرانی چیست؟ تلاش او در عرصه هنر معاصر ایران، چگونه رقم خورد و چه دستاوردی را به ارمغان آورد؟
آثار خلاقانه هنری، که آثار بریرانی نیز در آن زمره است، معمولاً به برقراری نسبتی دشوار، میان بیانِ نشانه و محتوایِ نشانه منجر میگردند که تفسیرِ نقشِ نشانهها را برای مخاطبِ اثر، دشوار میگرداند. بریرانی نیز از آغاز بر آن بود که: «هنرمند باید آستین بالا بزند و جستوجویی تازه را آغاز کند و مطلقاْ بیمناک نباشد که کارش به نتیجه میرسد یا نه». بر این اساس، او مخاطبش را به تفسیر نشانگانی آشناییزداییشده فراخوان میکند اما پیش از این فراخوانی، بریرانی، خود، تجربه آتیِ مخاطب را، از سر میگذراند. بریرانی گفته است: «آنچه در هنر مهم است، انعکاس درون هنرمند است. نافذبودن اثر هنری مهم است، قدیمی یا نو بودن آن مهم نیست. هر هنری با زبانِ خاص خود سخن میگوید». معنی صریح این سخن ناظر بر اهمیت «تفرد» زبانِ انواع هنرها است، بنابر این بریرانی در پی تکرار سبک سنتی نقاشی ایران و یا تقلید از سبکهای هنر غرب نبود اما هر دو سویه را بهمثابه تطوری تاریخی در هنر جهان، در نظر نگاه میداشت.
در دهههای ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۰، بریرانی سلوکی فردی داشت که ناظر به ادراکِ عمیقِ هویتِ ایرانی، در هنرهای سنتی ایران بود. او با افتخار، فرهنگ و هنر قدیمه ایران را، محور هویتِ نو، در هنر ایرانی و زمینهساز زبانِ آتی آن برمیشمرد.
بریرانی در طلبِ زبانِ هنری برآمده از فرهنگ ایرانی، طریقتِ هنری خود را به هزارمشکل گرفتار میدانست و میگفت: «هنرمندانی در ایران هستند که میخواهند هنرشان صددرصد ایرانی و نو باشد، بنابر این از ظواهر آثار هنری گذشته ایران الهام میگیرند. گروهی خود را با جنبشهای تازه هنری کشورهای پیشرفته همگام میکنند و با معیار هنر آنها، هنر ایرانی را میسنجند. آخرین گروه در جستجوی هنری با شخصیت ایرانی هستند که از اصول و زیربنای هنر ایران، به همراه یافتههای جهانی برخوردار است؛ همانکه به هزارمشکل گرفتار است، نهال نورسیده سبزی که تا به گُل بنشیند، زمان میطلبد»
این همان مسیر مشکل، و راه سومی بود که بریرانی در آن قدم گذاشت و از پیشگامان صحنه نوآوریهای هنرهای تجسمی معاصر ایران، با حفظ بنیان اصیل فرهنگی خود شد. او میگفت: این راه سوم «راهی بیقاعده و هموار نیست که هر غیری بتواند در آن قدم بگذارد. اگرچه میگذارند و راه را گم میکنند و حتی کورهراه خود را به فراموشی میسپارند». تلاشهای هنری بریرانی را، دقت در مبادی و مبانی هنر در غرب و در شرق منحصر بهفرد میکند. او میداند که برای رسیدن به حقیقت، شناخت طریق و شناخت مقصد، همزمان اهمیت فراوان دارند.
او در طلبِ «همزبانی» در همزمانی با «هنر نو» برآمده بود.
همزمان با تکاپو در مسیر پرچالش خط سوم، جوهره طراحی در آثار بریرانی به بلوغ میرسد تا در فرم و معنا، قادر به همزبانی با هنر معاصر جهان گردد. در منظر بریرانی، دستیابی به زبانِ قابلِترجمه هنر ایران برای جهان، بهمعنی وامگیری از ظواهر فرهنگ و یا هنر قدیمه نبود. او میگفت «اگر در هنر نوی این زمان پا میگذاریم، نباید با لباس قشقایی وارد شویم. بلکه باید از اساس و فلسفه آن لباس، پایهای بسازیم و طرحی نو بیندازیم و اگر این طرح از اصل خود هم دور شد، چه باک».
جستجوی بریرانی، جسورانه و بیتوجه به جذابیتهای بازار هنر بود. او پای در مسیری گذاشت که همزمان، گذشته، حال و آینده هنر ایران را مهم، و شایسته تامل میدانست؛ با این فرض که ممکن است تلاش هنرمند در مدتِ زیستِ هنرمندانه خود او بهبار هم ننشیند، اما تا هنگامی که او در طریقِ درستِ سلوکِ هنری خود بر دوام است، گویا به مقصد رسیده است.
بریرانی تلاش داشته نقشنشانهای ویژهای را در فرمهای بصری نقاشیهایش فراهم آورد، چنانکه در بیان و در محتوا، امکانِ تفسیر و تحلیلِ معنای اثر را، در بافتِ فرهنگ و هنر ایرانی بیابند.
او نشانههایی کلامی را برای روایتگری از احوال هنری خود انتخاب میکند. سپس فرم این نشانهها را با محتوای گوهر کلام عارفان و شاعران ایرانی ممزوج میکند، در حالی که سبکش، رو به ایجاز دارد.
بریرانی خلاقیتی در تولید نشانهها بکار میبندد که تفسیرِ نقشِ نشانهای آنها را سخت میکند اما نشانههای او هرقدرهم که پیچیده میشوند، از فرهنگ بومیاش، آشناییزدایی نمیکنند، از اینرو پیوند اثر با مخاطب آن، حداقل در سطحِ ادراکی شهودی و حسی از هنر ایرانی، همواره برقرار است. او خود قائل به آن است که در آثاری که اینچنین خلق نموده به «تجردِ عرفان» رسیده است.
بریرانی با گامنهادن در طریقسوم برای دستیابی به هنری نو اما اصیل میگوید: «میدانم همیشه راهسپارم و جابجا میشوم و به جایی که آنجایی باشد نمیرسم، این راه است که صدا میزند تا از آن بگذریم».
بریرانی بر هیچیک از نوآوریهای خلاقانهاش، متوقف نبوده است. او تلاش داشته ضمن آشنایی با فلسفه هنرهای اصیل خوشنویسی و نگارگری ایرانی، شیوه بیانِ نو در هنرِ ایرانی را، کشف کند.
ختم کلام آنکه در میانِ دوگانهمسیرموجود، در جامعه هنری دوره پهلوی، خط اول: «پیروی تماموکمال از سبکهای مدرنِ هنر در غرب و تقلید از آن، بهمثابه عملی نوگرا در هنر ایران» و خط دوم: «اختلاط و امتزاج صورت و عناصر فرهنگ و هنر ایران با فرهنگ و هنر غرب، بهمثابه رویکردی هویتبخش به هنرنوگرای ایرانی»، بریرانی رهرو خط سوم در صفحه هنر معاصر ایران است: خطِ «بازجست جوهره هنر ایرانی و نوزایی در زبان و بیان آن، بهمثابه سلوکِ عارفانه برای دستیابی به حقیقتِ هنر».