نمایش خمسه نظامی، نیازمند تخصص ویژه «اقتباس» است
سومین نشست علمی بزرگداشت حکیم نظامی، همزمان با زادروز این شاعر پارسی و با موضوع «چگونگی تولید آثار نمایشی بر مبنای خمسه نظامی»، شنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۰ با حضور جواد رنجبر درخشیلر (عضو موسسه فرهنگی و هنری حکیم نظامی، پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی) و با دبیری علمی سمیه شکری (دکتری زبان و ادبیات فارسی) و میزبانی مصطفی اسدزاده (عضو گروه فرهنگ و جامعه پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات) برگزار شد.
در ابتدای این برنامه جواد رنجبر درخشیلر با طرح این سوال که چرا باید متون کهنی چون خمسه نظامی را به آثار نمایشی تبدیل کنیم و اساساً چرا باید متون کهن را بخوانیم، اظهار داشت: ما در قرن ۲۱ زندگی میکنیم و یک زندگی مدرن امروزی داریم. درخصوص نیاز به خواندن متون کهنه، یک اشکال معرفتشناختی در این میان وجود دارد و آن این است که انسان امروز را از انسان قرون گذشته متمایز میکند. یعنی ما دچار این وهم شدهایم که برتر هستیم. اگرچه به لحاظ فنی و تجربی نسبت به گذشتگان در شرایط بهتری هستیم اما معلوم نیست که از نظر فرهنگی و اخلاقی هم بهتر از گذشتگان باشیم. انسان در حوزه علوم انسانی، اجتماعی و فرهنگی کاملاً پایبند سنت است، چه بخواهد سنتی بماند و چه بخواهد سنت را نقد و نفی کند. به هرحال با سنت سروکار دارد و هیچ چیز از بستر سنتی خود جدا نیست. به همین دلیل ما نیاز داریم که سنتهای فکری گذشتگان خود را بشناسیم و این تفنن نیست چراکه اگر آنها را نشناسیم، دچار خلا هویتی خواهیم شد. مساله دیگر این است که بشر در ۲۰۰۰ سال پیش، حرف جدید مهمی نزده است. حرف بشر، همان حرف گذشتگان است که طی این ۲۰۰۰ سال، تنها صورتبندیهای آن تغییر کرده است. لذا بشر در طول این سالها، در حال شرح و ایضاح و تفسیر سخن گذشتگان بوده است.
او در اشاره به اهمیت توجه به متون کهن، مواردی چون زبان و ماهیت آن و هویت را به این مبحث گره زد و خاطرنشان کرد: زبان خود، اندیشه است. مثلاً در مثنوی معنوی مولانا به کرات گفته میشود که صورت است و معنا چیز دیگریست. اگر این زبان فارسی را از ذهن خود بیرون بریزیم، معنای اندیشه ما نیز متحول خواهد شد. پس خود زبان، نوعی از اندیشه است که دارای صورتبندی زیباییشناسی است. هنر و فرهنگ و حتی دین، در شکل بیان آن،متجلی میشود که اگر شکل بیان را از آن بگیریم، اندیشه هم پابرجا نخواهد ماند. از طرف دیگر، ذهن انسان یک ذهن آغازدوست و آغازگر است. بنابراین وقتی که صحبت از شعر فارسی میشود، سعدی، حافظ، فردوسی و نظامی در ذهن ما به عنوان آغازگرها شناخته میشوند. همین موضوع باعث میشود وقتی امروز هم غزلسرایی میشود، شاعران آغازگر را به عنوان معیار قرار دهیم. ارزشهای ادبی در آثار آنها در قله خود قرار دارند و آنچه که به عنوان دستور زبان فارسی و شیوه سخنسرایی داریم، حاصل کار آنهاست. پس کار آنها از نظر معرفتشناختی، زبان و صورتبندیهای اولیه اهمیت فوقالعاده دارد و همهچیز زیر سایه آنها اتفاق میافتد. به همین دلیل نمیتوانیم بگوییم بینیاز از آنها هستیم.
ما در حوزه اقتصاد در مباحث طبقاتی و اجتماعی، اصطلاحی تحت عنوان «نوکیسه» داریم یعنی چیزی اصالت و ریشه فرهنگی ندارد. در فرهنگ و در مباحث اخلاقی و علوم انسانی هم اگر به سنت بیتوجه باشیم، میشویم «نوکیسهگان فرهنگی». هر سخن و واژهای، معنا و سنت و تبار خاص خود را دارد که بدون توجه به آنها، نمیتوانیم آنها را بشناسیم.
در این میان، میتوان به مساله هویت هم اشاره کرد. همه ما مدارکی دال بر تعیین هویت خود داریم. اگر ما رابطه خود را با سنت قطع کنیم، به دیگران حق و اجازه خواهیم داد هرآنچه که دلشان میخواهد در مدارک شناسایی ما بنویسند. وقتی ما هویت خود را از دست دهیم، بلافاصله کسان دیگری هویت خود را بر ما غالب خواهند کرد. از این جهت، متون کهن، شناسنامه و تعیینکننده هویت ما هستند.
عضو موسسه فرهنگی و هنری حکیم نظامی در بخش دوم استدلالهای خود درباره چرایی تبدیل متون کهن به آثار نمایشی، اذعان کرد: همانطور که اشاره کردم، زبان به عنوان نوعی از بیان هنری و صورتبندی زیباییشناسی و اولین هنریست که انسان از خود نشان داده است. انسان پیش از کشیدن خط بر روی دیوار غارها و تزیین ابزارآلات خود، سخن میگفت و این کار را با حرکات و زبان بدن انجام میداد که آن، نخستین شکل بیان هنری انسان بوده است. لذا زبان و نمایش، با خود انسان و نخستین بارقههای صورتبندی اندیشه انسان زاده میشوند و پس از آن، اشکال دیگر هنر زاده میشوند. به نظر میرسد تا انسان، انسان است و تا زمانی که زندگی میکند، این شکل بیان هنری باقی خواهد ماند و نمایش، از زندگی او حذف نخواهد شد. نمایش در فرهنگ انسانی خیلی مهم است. در طول تاریخ، هرچه جلوتر میآییم، میزان استفاده از تصویر زیاد میشود بهگونهای که امروز، همه چیز در تصویر است. از همینروست که باید متون کهن را در قالب نمایش ارائه کنیم. درواقع، بهترین شکل ارائه متون کهن، نمایش است که در این مسیر به تخصص ویژهای به نام «اقتباس» نیازمندیم. اقتباس یعنی یک چارچوب مفهومی خاص که متون کهن باید در قالب اصول آن به آثار نمایشی تبدیل شود. اما شرط اصلی و عقلی اقتباس این است که اثر دوم هم، خلاقانه باشد.
جواد رنجبر درخشیلر با اشاره به چگونگی و چندوچون این اقتباس، افزود: ما در اختیار کاستن و افزودن به متون، میتوانیم به اقتضای مواردی چون عدم تطابق با شرایط زمانه و ...، مواردی را از آن بکاهیم که مخل داستان هم نباشد اما حق افزودن به آن را نداریم. نکته مهم دیگر این است که ما هنوز هیچ اثر تولیدشدهای از نسخه اصلی نداریم. یعنی از آثار نظامی هیچ فیلم و سریالی ساخته نشده است. پس در درجه اول، باید آن را مطابق نسخه اصلی روی صحنه ببریم تا در مراحل بعدی، فیلمسازان اگر خواستند مواردی به اقتضای فیلم، به آن بیفزایند. لذا در این راستا آنچه که در مرحله اول باید انجام دهیم این است سراغ نسخه و چاپ معتبر برویم که متاسفانه غیر از چند مورد مثل شاهنامه، مثنوی و ...، در سایر متون کهن، چاپ معتبر نداریم. لذا با توجه به این کاستی، میتوانیم سراغ بهترین نسخه زمان برویم. بنابراین خیلی مهم است که کارگردانان ما سراغ نسخه جعلی نروند. نکته دوم این است که باید شرح خوب، دقیق و کاملی از اثر داشته باشیم تا کارگردانان به آن دسترسی داشته باشند که متاسفانه در خمسه نظامی جای آن خالیست. به همین دلیل به یک گروه سهنفره متشکل از نویسنده، کارگردان و مشاور نیاز داریم. کسی که در این میان دراماتورژی کند و دنبال بهترین چاپ و شرح اثر برود و روی آن بخش از اثر که قرار است به اثر نمایشی تبدیل شود، کار علمی کند و در انتها، اثر نمایشی موردنظر تولید شود. وقتی قرار است اثری در سطح گسترده تولید شود، باید جلوی اشتباهات را بگیریم. در آثار نمایشی، تا زمانی که معنا را نفهمیدهایم، نباید این کار را شروع کنیم که نقطه شروع این کار، دانشگاهها هستند. کار بر روی متون کهن، نیازمند نظریه است. ما باید با نظریهای درست، به عمق متن برسیم. چراکه کار متون کهن، کار تفننی نیست که چیزی از روی آن ساخته شود که صرفاً مردم به آن علاقه داشته باشند. پس از این مرحله، کار گروه سهنفره، تصمیم درباره نحوه نمایش به صورت نظم یا نثر است. اگر قرار باشد اثری به نظم تولید شود، قسمتهای موردنظر میتواند تبدیل به اثر شود. اما در تبدیل نظم به نثر، یک مشکل بزرگ وجود دارد و آن چگونگی تبدیل نظم به نثر کاملاً درست است. در این میان باید ببینیم زبان مورد انتخاب ما چیست و به کدام زبان میخواهیم این کار را انجام دهیم. تنها کسی که در ایران توانسته تاحدی این مساله را حل کند، استاد بهرام بیضاییست که کارهای او میتواند الگویی برای کسانی که میخواهند در این راه قدم بگذارند، باشد.
گزارش از: فریبا رضایی