عمومی | پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات

وقایع اوکراین نشان می‌دهد هژمونی غرب همچنان ادامه دارد

در نشست «بحران اوکراین؛ رویکرد های نژادی در سیاستهای بازنمایی رسانه‌ای» بر استمرار هژمونی غرب به دنبال واقعه یازدهم سپتامبر تاکید شد.

در این نشست که سه‌شنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۰ به همت پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد، محمد مهدی وحیدی دکترای علوم ارتباطات دانشکده علامه طباطبایی و سلیمانی ساسانی استادیارعلوم ارتباطات دانشگاه تهران به تشریح دیدگاه‌های خود پرداختند.

در این نشست محمد مهدی وحیدی تاکید کرد: به دنبال حادثه یازدهم سپتامبر مستندهای مختلفی ساخته شد و افرادی مثل مایکل مور مطرح شدند تا ایده مستشرقان را که سال‌ها بر روی آن کار کرده بودند، محقق کنند. ایده ای که واقعه ۱۱ سپتامبر نقطه طلایی آن بود وچنین بازنمایی شد که  نیروهای حقیر(شرق) به قدرت رسیده‌اند و خطر، جهان را تهدید می‌کند.

این محقق در ابتدای سخنان خود گفت: یکی از شیوه های هویت بخشی که در تاریخ فلسفه از زمان هگل در اروپا شکل گرفت و بعدها ادامه پیدا کرد درک هویت افراد در مواجهه با هویت متضاد خود است و اینکه از این منظر، هر هویتی غیر از هویت من، راهی برای شناخت هویت من است. مقالات شرق شناختی بر این اساس شکل گرفته اند. چنانکه ادوارد سعید در کتاب «شرق‌شناسی» خود بیان می‌کند که تاریخ غرب و اروپا و آنچه به عنوان شرق‌شناسی ارائه شده عمدتا متاثر از آثار فرهنگی و هنری شرق، شکل خاصی از شنا خت و چارچوب فکری را به مخاطب غربی ارائه می دهد. این اطلاعات الزاماً بر اساس مشاهدات مستشرقان نیست بلکه متاثر از تعصبات ذهنی  و کلیشه های مستشرقان شکل گرفته است. همانطور که  برخی از سفرنامه ها در مورد شرق بدون آنکه سفری به آنها شکل گرفته باشد، تحریر شده است. این نوع مطالعات ایده برتری غرب را در مقابل دیگری شرقی تقویت می‌کند.


وی تاکید کرد: چند نوع تعصب از این رهگذر به دست می‌آید؛ از جمله آن تفاوت مطلق و نظام مند میان شرق و غرب است. بر این اساس آنچه مربوط به شرق و مسائل آنهاست الزاما غیرمنطقی و خالی از علم و دانش است. از این نگاه، شرقی‌ها افرادی هستند که در مناطق غیرمتمدن زندگی می کنند و با نمادهای تمدنی بیگانه اند. این موضوعی است که در سفرنامه ها، نقاشی ها و آثار تصویری دیده می شود. تضاد و هویت بخشی می‌تواند به برتری غرب کمک کند. کما اینکه شرق شناسان بدون توجه به تفاوت های فرهنگی و اقلیمی شرق و مشرق‌زمین، شرق را به مثابه کلی در نظر می گیرند که دارای معایب ذکر شده است.

وحیدی تصریح کرد: این رویکرد باعث می شود شرق با توجه به وضعیتی که دارد، امکان مطالعه در مورد خود را برای مردم مشرق‌زمین از دست بدهد و این نگاه تقویت شود که شرق با چنین ویژگی هایی که دارد مکانی است که باید از آن ترسید چرا که مردمی غیرمتمدن دارد و ساکنان آن موجودات ترسناکی هستند که قادر به گفتگوی متمدنانه نیستند. آنچه در بحران اوکراین رخ داد تاییدی بود بر همین نگاه یعنی نگاه غربی ها به ملت های دیگر غیر اروپایی.


وی تصریح کرد: در کلیپی که از خروج نیروهای غیر نظامی از اوکراین توسط رسانه ها منتشر شد، نشان داده شد که نیروهای نظامی اوکراین چگونه برای خروج سیاه پوستان محدودیت‌های ایجاد می‌کردند. چون به لحاظ نژادی با آن ها متفاوت هستند یا در کلیپ دیگری دانشجویان هندی از سختی های شان برای خروج از کشور اوکراین و ورود به کشور لهستان می گویند و اینکه  حتی مورد ضرب و شتم هم قرار گرفته‌اند. اما همچنان که شاهدیم این بخشها در سر و صداهای گزارش های خبری دیده نمی شوند چون خود اوکراینی‌ها هم به علت ویژگی‌های نژادی در این برهه جنگی هم متعصب هستند و هویت برتر سفید پوستی را در مقابل هویت های رنگین پوست قرار می‌دهند.

این استاد دانشگاه گفت: به همین دلیل است که در کلیپ دیگری شاهد هستیم که گزارشگر می گوید: «اینجا مثل عراق و افغانستان نیست»؛(گویا وجود جنگ در این مناطق طبیعی است!)و ادامه می دهد: «اینجا اروپاست. جایی نیست که شما آرزو داشته باشید؛ جنگ باشد» همچنین گوینده بی بی سی در اوکراین می گوید:«اینجا اروپاست؛ با مردمانی چشم آبی و موهای بلوند که در حال کشته شدن هستند.» و گوینده دیگری می گوید: «شرقی‌ها با لباسهای سنتی(و به طور تلویحی نامتمدن)، اینها از پناهندگانی که میخواهند از خاورمیانه فرار کنند، نیستند» یعنی(اگر آنها بخواهند طبیعی است) و ادامه می دهد: «در قرن بیست و یکم، طوری اروپا، موشک باران میشود که انگار افغانستان است ... اینجا کشور جهان سومی و درحال‌توسعه؛ نیست؛ اروپاست...» اما چرا؟

وحیدی یادآور شد: بعد از نگارش کتاب ادوارد سعید و متفکران دیگری همچون گاندی و ضیاءالدین سردار، این ایده ها توسعه پیدا کرد و مطالبی به آن افزوده شد و تداوم پیدا کرد که رفتار شرق‌شناسی غربی ها که در نهایت به برتری و هژمونی جهان غرب منتهی می شود و توسط امریکا رهبری می شود، به پایان نرسیده است. نباید تصور کرد که شرق‌شناسی و رویکردهای هژمونی برای تقویت برتری غرب به پایان رسیده است و مطالعه در این مورد، ضرورتی ندارد. همین بازخوردی که از ژورنالیست های غربی دیده می‌شود، نشان از رفتار ها و شناخت آنها نسبت به شرق دارد.

وی تاکید کرد: ضیاءالدین سردار در کتاب شرق‌شناسی خود در بخش پست مدرن می‌گوید: در دوران پست مدرن، شرق جهانی است. او در این کتاب شرق را یک مفهوم جغرافیایی که مستشرقان در نظر داشتند، یعنی باختر در مقابل خاور نمی داند و معتقد است که  شرق مفهوم جدیدی است که خود اروپا هم در مقابل آمریکا به یک شرق جدید بدل می‌کند. ما در آثار مختلف هنری به ویژه در سینمای آمریکا این موضوع را شاهد هستیم. او در آثار فرهنگی مثل مستند «شمشیر اسلام» نشان می دهد چگونه آمریکایی ها با همان مولفه های شرق شناختی از اروپا، این آثار را تصویر می کنند. چنانکه در سریال دوستان (friends) آمریکایی ها آشکارا، لهجه عروس را، که در لندن زندگی می‌کند؛ به تمسخر می گیرند. همچنین این امریکایی ها هستند که کلیسای مخروبه  را برای برگزاری مراسم بازسازی می کنند و لندن به گونه ای ترسیم شده که گویی در گذشته شده مانده است. این نمونه ای است که سردار دو دهه پیش در کتابش به  انها اشاره کرده است.


بنا به گفته این استاد دانشگاه شرکتهای امریکایی فعال در ساخت سریال ها، امروز مرزهای جغرافیایی را نمی شناسند و در همه جا فعالند و تولیدات خود را، در عرضه رسانه های بومی با شعارهای ازادی  تهیه و تولید می کنند. بنابراین جای تعجب ندارد که چرا روزنامه نگاران در برابر ان حوادث اخیر اوکراین چنین موضعی از خود نشان می دهند و نگران چشم ابی ها هستند. چون ما با یکسری کشورهای پیرامونی مثل انگلیس مواجه هستیم که در اطراف امریکا هستند و دیگری هستند که خودشان هم نمی دانند، چه خبر است.

وحیدی در ادامه گفت: اگر ما نظریه امپریالیست ساختاری را بپذیریم به این باور میرسیم که به جای روابط عمودی نظام های فئودالی که چند مزرعه را کنار هم قرار می داد و بعضا این مزارع نسبت به هم متخاصم هم بودند؛ در نظام سرمایه داری نوین، با نظامی مواجه هستیم که کشورها را بدون هیچ ارتباطی کنار یکدیگر قرار داده است. بنابراین در اینجا رسانه به وسیله ای بدل می شود که جریان یک سویه خبری در مورد پیشرفت کشورهای مرکز و اخبار منفی وضعیت زیست کشورهای پیرامونی را پیوسته گزارش می‌کند و وقتی رسانه های محلی کشورها، تحت تاثیر این فضا هستند اتفاقی می افتد که امروز شاهد آن هستیم.


این استاد دانشگاه تهران تصریح کرد: به عبارت دیگر نگاه وحدت‌بخشی که ادوارد سعید در وحدت‌بخشی اروپا به آن باور داشت به نگاه آمریکا و غرب بدل شده است و از منظر بازنمایی رسانه ای و آنچه در شبکه های اجتماعی بدست می آید، این نگاه حتی نسبت به اوکراین هم وجود دارد. یعنی مساله، امروز مساله شرق جغرافیایی نیست؛ بلکه نگاه برتری طلبی آمریکا نسبت به این کشور است. بنابراین آمریکا حتی اگر کمکی هم در این زمینه بکند، خواهان کسب امتیاز خاصی است و نگاه تحقیرآمیزش همچنان ادامه دارد. با این نگاه آمریکا جهان غربی است در مقابل دیگران.

وی با اشاره به جنگ سرد گفت: غرب برای ادامه استیلای خود، نیاز به دشمن جدیدی دارد. شرق و اهالی شرقی در امتداد این برنامه قرار می‌گیرند برنامه ای که  که نقطه اوج آن حادثه یازدهم سپتامبراست.

این پژوهشگر یادآور شد: به دنبال حادثه یازدهم سپتامبر مستندهای مختلفی ساخته شد و ایده ای  که مستشرقان سال‌ها بر روی آن کار کرده بودند، با واقعه ۱۱ سپتامبر به نقطه طلایی خود می‌رسد وچنین بازنمایی می‌شود که نیروهای حقیر(شرق) به قدرت رسیده اند. نیروهایی که بعدا از آنها به عنوان بنیادگرایان اسلامی یاد می‌شود و بحث اسلام ستیزی و جنگ با آنها مطرح می شود. یعنی این موجودات حقیری که سال‌ها در مورد آنها صحبت می شد، امروز به نیروهایی مجهز شده‌اند که می‌توانند به غرب و آمریکا حمله کنند. براین اساس است که موضوع بنیادگرایی اسلامی و اسلام ستیزی همچنان در راس برنامه های سیاسی ایالات متحده قرار گرفته و هر ساله و وضعیت اضطراری تمدید می شود.


وحیدی با اشاره به وضعیت رسانه های اجتماعی در دوران کنونی گفت: اسپیوآک (نظریه‌پرداز هندی) در مقاله «آیا فرود فرودست می تواند سخن بگوید؟» بیان می‌کند اروپایی که مدعی است به نفع افراد فرودست و ستمدیده و در یک کلام شرقی ها حرف می زند، نمی‌تواند نمایندگان این افراد باشد. چون وقتی رسانه و فیلم و سریال‌های آنها را نگاه می‌کنیم؛ مشخص می‌شود که این جریان، یک جریان نمایشی است و نه بیشتر. روشنفکر غربی که از جانب مردم فرودست صحبت می‌کند؛ چه روشنفکری که عمدتا متعلق به کشورهای کمتر توسعه‌یافته و شرقی تعلق دارد ولی خودش را به این جماعت منتسب می داند و در چارچوب هایی که جریان غربی است، سخن می گوید؛ ، نمی‌تواند نمایندگان آنان باشد. این قابل فهم نیست که فرودستان و انسان‌های بی صدا از طریق رسانه‌ها صدا پیدا کنند.

محمد مهدی وحیدی در در پایان گفت: در مورد بحران اوکراین قطعاً عوامل مختلفی نقش داشته است؛ ولی من فکر می‌کنم یکی از عوامل موثر در این قضیه همین برتربینی نژادی است. اوکراین پیش از این چندین بار درخواست کرده بود تا در اتحادیه اروپا قرار گیرد ولی نگرفت. به هر حال اگر اروپایی ها مردم اوکراین را جزئی از خود می دانستند، بگونه ای دیگر عمل می کردند.


در ادامه این نشست مجید سلیمانی ساسانی، استادیار علوم ارتباطات دانشگاه تهران با اشاره به اصطلاح دورگه شدن، توضیح داد که چگونه یک انسان شرقی مثل غربیها فکر می‌کند و ابژه شدن او باعث می شود  زیر استیلای غرب مقاومت نکند.

این استادیار علوم ارتباطات دانشگاه تهران با طرح چند سوال از جمله اینکه چگونه می توان اتفاقات رسانه‌ای در مورد بحران را با ادبیات تساوی استعماری و تعاریف شرق‌شناسی پاسخ داد؟ یا اینکه چرا برخی از ایرانیان در قبال مساله اوکراین با تجمع در مقابل سفارت این کشور واکنش نشان دادند اما در مقابل فاجعه جهانی مثل کشته شدن جمع کثیری از مسلمانان پاکستانی سکوت کردند، گفت: تاریخ غرب تاریخ استیلا است. درصدد است که نشان دهد نسبت به دیگر اقوام برتری دارد. به همین دلیل است که شرق‌شناسی جزء لاینفک فرهنگ غرب شده است.

وی تاکید کرد: غرب امروز قدرتی است  که  قدرت آن بر مبنای عقلانیت مبتنی بر تجدد شکل گرفته است. این قدرت به راحتی شکل نمی گیرد چنانکه در ایران شاهد بودیم روشنفکران صد سال تلاش کردند تا این عقلانیت مبتنی بر تجدد را حاکم کنند ولی نشد. عقلانیت مبتنی بر تجدد حرف نیست بلکه نظم است که همه‌چیز را تحت سلطه خود در می‌آورد. شرق‌شناسی هم در واقع در همین راستا شکل گرفته است یعنی عقلانیت مبتنی بر تجدد که سعی می‌کند تاریخ و گذشته اقوام مختلف را در این نظم جدید، مطرح کند. بنابراین مسئله خیلی تاریخی تر از آنی است که ما فکر می کنیم. یعنی فراتر از سیاست بازنمایی رسانه هاست.

وی تصریح کرد: در واقع سیاست بازنمایی رسانه ها به تعبیری برگرفته از این قدرت شرق‌شناسی است. در سیاست‌های بازنمایی عموماً دو راهبرد اصلی مطرح می شود کلیشه سازی و طبیعی سازی. کلیشه سازی همان تصورات قالبی است که باعث می‌شود ما با نگاه قالبی در مورد اقوام و نژادها به طور خاصی فکر کنیم و طبیعی سازی آن است که ما، به مخاطبان القا کنیم که آنچه ما می‌گوییم عقل سلیم است و حرفمان کاملاً درست و طبیعی است.

وی افزود: این دو راهبرد استراتژیک عملاً خیلی از اتفاقات اخیر را معنی می‌کند یعنی خود تحلیل گران شبکه‌های غربی به عنوان یک امر طبیعی از این کلیشه ها استفاده می کنند و حتی بین خودشان این طور تفسیر می کنند که اینجا سوریه و عراق نیست بلکه سرزمین آدمهای چشم آبی و مو بلوند است. شرق‌شناسی مبتنی بر عقلانیت مدرن است؛ بنابراین آمریکا که در سنوات گذشته به جاهای مختلفی از دنیا لشگرکشی کرده است و هزاران نفر را کشته و رسما فعالیت‌های ویرانگرش خیلی بیشتر از روسیه است و بودجه نظامی آن قابل قیاس با هیچ کشوری نیست، به  دلیل آنکه رسانه ها را در اختیار دارند، با اتکا به همین دو راهبرد در رسیدن به اهدافش موفق تراست.

سلیمانی یادآور شد: جریان‌های رسانه‌ای در دنیا در اختیار غربی هاست. ما، به‌رغم گذشت چندین روز از جنگ روسیه و اوکراین هنوز نمی دانیم چه گروه هایی در اوکراین مشغول فعالیت‌های ضدنژادی هستند و نئونازی هایی که پوتین از آنها صحبت می کرد؛ چه کسانی هستند. موضوعی که اتفاقات زیادی، به بهانه آن، طی این چند سال در سطح جهانی رخ داد. اما شاهدیم که چگونه آمریکایی‌ها به بهانه تروریسم طی همین سالها به خود اجازه دادند به هر کجای دنیا لشکرکشی کنند. چرا؟ چون پیشتر، مقدمات رسانه‌ای این کار را فراهم کرده بودند و جریان کلی، اخبار را به واسطه امپریالیسم خبری خود شکل داده‌اند.


وی در مورد برخوردهای دوگانه در داخل ایران درقبال فجایع جهانی همچون بحران کویت، اوکراین و کشته شدن گروه کثیری از مسلمانان در پاکستان گفت: چطور است که به‌رغم همه تاکیداتی که به سواد رسانه ای می شود و یا تعدد رسانه های اجتماعی که می تواند باعث پخش‌شدن صداهای دیگران شوند، چه می شود که گروهی در مقابل سفارت اوکراین شعار مرگ بر روسیه سر میدهند و در مقابل انسان های زیادی که طی این سال ها کشته شده اند، سکوت می کنند؟ هومی بابا (فیلسوف و نظریه‌پرداز هندی) توضیح می دهد که چگونه یک انسان شرقی نمیتواند مثل انسان شرقی فکر کند و مثل غربیها فکر می‌کند و اصطلاحاً دورگه می شود. دورگه شدن به این معناست که ابژه ای باعث می شود انسان شرقی زیر استیلای غرب مقاومت نکند. این اتفاقی است که برای ما افتاده است. ما انسان های دورگی زیادی داریم  که اگرچه  ممکن است سواد رسانه‌ای هم داشته باشند، اما این سواد رسانه‌ای در جهت منافع کشورهای استعمارگر است و خیلی از فعالیت‌های استعماری در آنها عکس‌العملی ایجاد نمی‌کند. این انسانهای دورگه نمی‌توانند از این پوسته دورگی خود بیرون بیایند شاید آنها منفعتی را در این زمینه می بینند مثلا نوعی سبک زندگی که مطابق با امیال آنهاست .

این نشست که ابراهیم باقری دانشجوی مطالعات اروپا دبیری آن را بر عهده داشت، با پرسش و پاسخ حاضران و کارشناسان پایان یافت.


گزارش از: مهناز باقری