ارزش این پژوهش، در توانایی آن برای ارائه یک مدل است
نشست ارزیابی دستاورد پژوهش «جریانشناسی اندیشهای در مجلات فرهنگی- هنری پس از انقلاب اسلامی (۱۳۵۷-۱۴۰۰)، شنبه ۱۴ اسفند ۱۴۰۰، با حضور اسماعیل بنیاردلان (ناظر پژوهش)، محمدحسین نیرومند (ارزیاب)، علیاصغر فهیمیفر (ارزیاب)، محمدعلی رجبی (نماینده شورای پژوهشی پژوهشکده)، سیده راضیه یاسینی (رئیس پژوهشکده هنر پژوهشگاه و مجری طرح) و با دبیری میثم مهدیار (معاون پژوهشی پژوهشگاه) در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد.
در بخش ابتدایی این نشست سیده راضیه یاسینی به توضیح درباره پژوهش انجامشده پرداخت و گفت: پژوهش «جریانشناسی اندیشهای در مجلات فرهنگی-هنری پس از انقلاب اسلامی» بر مبنای معلومات اولیهای که به نوعی مفروض اولیه تحقیق بوده، پیش رفته است. با این توضیح که علیرغم تغییرات بنیادینی که در بنمایههای هنری پس از انقلاب رخ داده، ۲ پدیده حادث شده است؛ اینکه جریانهای اندیشهای پایدار نخبگانی در حوزه هنر که برآمده از فرهنگ انقلاب اسلامی و نمایا/ زمینهساز تحول فرهنگی- هنری در جامعه ایران باشد، شکل نگرفته است. همچنین عدم اشراف جامع به جریانهای فکری عرصه هنر، سبب شده تا متولیان فرهنگی و هنری، تصویر دقیقی از تطورات و پویاییهای فکری در زمینه هنر پس از انقلاب نداشته باشند. به همین دلیل، بازخوانی و بازشناسی جریانهای اندیشه در مجلات اهمیت و ضرورت پیدا کرده است.
این پژوهش تلاش میکند به این سوالات پاسخ دهد که مجلات انتشاریافته پس از انقلاب اسلامی در حوزه هنر ایران، مروج چه گرایشها و جریانهای اندیشهای فکری و نظری بودهاند؟ چه شبکههایی از پیوندهای اندیشهای همافزایانه بیم این مجلات قرار داشته است؟ فراز و فرود جریانهای فرهنگی این مجلات چگونه بوده و این موضوع، چه تاثیری در ترویج گرایشها و جریانهای اندیشهای عرصه هنر ایران گذاشته است؟ به عبارت دیگر، هدف اصلی این پژوهش، ترسیم تصویری روشن از چگونگی نقشآفرینی مجلات هنری یا فرهنگی-هنری در تطورات اندیشهای هنر معاصر ایران، پس از انقلاب اسلامی با سه رویکرد اصلی بوده است: گونهشناسی جریانهای اندیشهای اشاعهیافته در مجلات در نسبت با پارادایمهای مختلف (پارادایمشناسی)، شناخت گرایشهای اندیشهای مجلات در میادین گفتمانی غالب و رقیب (گفتمانشناسی) و نهایتاً، بازشناسی خاستگاهها و پیوندهای فکری مجلات پس از انقلاب اسلامی (تبارشناسی).
در پایان، یاسینی مطابق یافتههای پژوهش، گونهشناسی جریانهای اندیشهای اشاعهیافته در مجلات هنری را در نسبت با چهار پارادایم «سنتگرایی»، «نوسنتگرایی»، «نوگرایی» و «پسانوگرایی» تشریح و به تطور جریان فکری هر مجله در میادین گفتمانی در ۵ دوره «ارزشگرایی»، «توسعهگرایی»، «اصلاحطلبی»، «اصولگرایی» و «اعتدالگرایی» اشاره کرد.
در بخش دوم این برنامه، اسماعیل بنیاردلان به توضیحاتی در خصوص این پژوهش پرداخت و اظهار داشت: این کار، ازجمله کارهای ماندنی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات خواهد شد چون یکی از مسائلی که ما همواره در حوزه هنر با آن مواجه هستیم، نبود منابع در این حوزه است. علیالخصوص که در دانشگاهها، رشتههای هنر و پژوهش هنر، وسیع شده و دانشجویانی که میخواهند در حوزه هنر معاصر ایران کار کنند، معمولاً با مشکل محدودیت دسترسی به منابع مواجه هستند. این کار، در درجه اول، گرهی از کار دانشگاهیان باز میکند و میتواند منبع خوبی برای تحقیقات آنها باشد.
اگر به شکل تورقی به این کار نگاه کنیم، خیلی از مطالب و موضوعات برای ما روشن میشود که یک بعد آن، کمّی است که میبینیم در ابتدای انقلاب، تعداد مجلات هنری محدود به ۴ یا ۵ مورد بود و دراین روند ۴۰ ساله، وسعت و توسعه پیدا کردهاند که خود موضوعی قابل تامل است. به لحاظ مباحث نظری هم رشدی را در این حوزه شاهد هستیم. به طور مثال در حوزه تجسمی میبینیم که در اوایل انقلاب، تعداد منتقدان محدود به چندنفر بودند اما به مرور تعداد آنها افزایش مییابد. اهمیت این تحقیق، بیش از همه برای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و برای دانشگاهیان است که از طریق جریانشناسی هنر به لحاظ تاریخی، میتواند راهی را به آنها نشان و آنها را رهنمود دهد.
محمدعلی رجبی سخنران بعدی این نشست، ارزش پژوهش انجامشده توسط خانم یاسینی را در توانایی آن برای ارائه یک مدل دانست و ابراز داشت: این کار ظاهراً یک تحقیق است اما فقط یک تحقیق نیست. تمام مراکز علمی ما در تمام رشتهها باید چنین کاری را انجام دهند و این تحقیق مدلیست برای همه آنها. ما اصلاً موضوعات تحقیق را نمیشناسیم و بودجههای فراوانی را مصرف میکنیم بدون اینکه موضوعشناسی کرده باشیم. این مساله برای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی که موضوعات متنوعی دارد، اهمیت بالایی دارد. ما پیش از هر بحثی، یک سری مسائل داریم. باید این مسائل را مورد شناسایی قرار دهیم که اگر این کار را نکنیم، مسائل تبدیل به مشکل و در صورت بیتوجهی به بحران تبدیل میشوند. به همین دلیل است که ما امروز از انواع بحرانها صحبت میکنیم. دلیل این موضوع، این است که زمینه شناخت مسائل وجود نداشته است. لذا این تحقیق به ما میآموزد که ما میتوانیم چنین کاری را برای همه وزارتخانهها، ادارات و موسسات فرهنگی به معنای عام انجام دهیم. بنابراین ارزش کار خانم یاسینی به غیر از خود کار برای عرصه هنر، برای مدلیست که ارائه میدهد. به همین دلیل لازم است که حتماً چاپ شود آن هم در دو جلد و بدون حذف حتی بخش کوچکی از آن.
محمدحسین نیرومند سومین سخنران این برنامه، با اشاره به ماهیت مضمونگرایی کاریکاتور و نقش احتمالی آن در این پژوهش گفت: ۸۰ درصد نشریه کاریکاتور، تصویر است. انتظار داشتم که در این پژوهش، این تصاویر بیشتر مورد توجه قرار میگرفت. چون یکی از تفاوتهای کاریکاتور با نقاشی این است که کاریکاتور، مضمونگراست و مضامینی که این تحقیق، به دنبال آن بود، در کاریکاتور بیشتر بود و این تحقیق میتوانست روند مضمونی را از طریق کاریکاتور دنبال کند. مورد دوم اینکه در این پژوهش به سرمقالهها اشاره شده است. در سرمقالهها اتفاقی که میافتد این است که بخشی از ماجرا روی کاغذ میآید بخش دیگر، مربوط به حواشی و نویسنده آن است. لذا بهتر است تا زمانی که این افراد زنده هستند، گفتگوهایی با آنها صورت گیرد و این گفتگوها به عنوان پیوست، روی این تحقیق بیاید تا این کار، کاملتر شود.
او با اشاره به اهمیت تجلی مفاهیم نظری در آثار هنری، از پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات درخواست کرد تا براساس این پژوهش، برای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی استدلال کند تا بخشی از هزینهها برای پرهیز از سطحینگری، صرف این قبیل پژوهشها و تجلی آنها در کارهای هنری شود.
در بخش پایانی این نشست، علیاصغر فهیمیفر با بیان اینکه انقلاب اسلامی برای ماندگاری خود و خروج از حالت سیاسی صرف نیاز به مستندسازی خود دارد، با استناد به پژوهش انجامشده توسط خانم یاسینی، تصریح کرد: انقلاب اسلامی باید برای داشتههای خود سازههای فکری بیندیشد که کار خانم یاسینی در این مایههاست. یعنی یک کار بسیار طاقتفرسا و حجیم که دانشگاهها براساس تعاریف خود از مدل رسالهها و پایاننامهها سراغ آن نمیروند و جایی مانند پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات است که میتواند به آن بپردازد. اساساً تحقیقات دانشگاهی، موردمحور هستند تا گسترده. لذا جایی مانند پژوهشگاه میتواند به نیازهای گسترده مانند این پژوهش پاسخ دهد و آثاری را تولید کند تا محققین بتوانند موضوعات و تحقیقات خود را عطف به این اطلاعات، انجام دهند. یکی از مشکلات و آسیبهای بسیار گسترده در تحقیقات دانشگاهی، چارچوبهای نظری هستند که که معمولاً به دلیل داشتن منشا و ماهیتی خارج از ماهیت موضوعات مبتلابه ما، به شکل نامناسب در پژوهشها پیاده میشوند که این خود منجربه نتایج غلط میشود. یکی از محاسن پژوهش خانم یاسینی این است که خیلی درگیر این لفاظیها یا گرتهبرداری از چند نظریهپرداز نمیشود که بخواهد شان کاذب به تحقیق دهد.
گزارش از: فریبا رضایی