در ساخت فیلمها از مشاوران قومنگاری استفاده نمیشود
نشست مجازی «چالشهای استفاده از زبانهای محلی در سینما»، با حضور ابراهیم موسیپور بشلی (عضو هیئتعلمی گروه تاریخ اجتماعی بنیاد دایرهالمعارف اسلامی) و بهروز محمودی بختیاری (دانشیار گروه هنرهای نمایشی دانشگاه تهران و زبانشناس اجتماعی) و دبیری سندوس محمدی نوسودی، شنبه ۳۰ بهمن ۱۴۰۰ همزمان با روز جهانی زبان مادری برگزار شد.
ابراهیم موسیپور در بخش اول این برنامه با بیان اینکه از همان ابتدای تاریخ سینمای ایران، لهجههای محلی را داشتهایم، ابراز کرد: کاربرد لهجههای محلی در سینمای قبل انقلاب هم رایج بوده است. قبل انقلاب قانونی تصویب شد که کاربرد لهجهها را در سینما ارزشگذاری و ساماندهی کند اما این قانون خیلی رعایت نمیشد. بعد از انقلاب باتوجه به حساسیتهای بیشتری که به وجود آمد، مسئولان کنترل و نظارت بر سینما قوانین محکمتری در این خصوص وضع کردند که به هر صورت از توهین و مسخره کردن اقوام در سینما جلوگیری میکرد.
وی درخصوص شرایط استفاده از لهجه در فیلم گفت: مولفه و المانهای مختلفی در فیلنامه وجود دارد. وقتی فیلمنامه نوشته میشود یا از یک بازیگر بازی گرفته میشود، به لهجهها به عنوان یک امکان نگاه میکنند که ممکن است از آن استفاده کنند یا نکنند. اگر در فیلم توجیه منطقی دراماتیکی وجود داشته باشد، از زبان محلی استفاده خواهد شد اما در غیر اینصورت، به لحاظ فنی و منطقی، استفاده از لهجه در فیلم درست نیست.
او در ادامه در استفاده از لهجهها مسئولیتی برای سینما قائل نشد و تصریح کرد: سینما وظیفه یا مسئولیتی در این زمینه ندارد. ممکن است حلقهای از علاقهمندان شکل بگیرد که تصمیم بگیرند در قبال کمتوجهی به این زبانها، نگاهی به آنها داشته باشند و بخواهند آنها را حفظ کنند. این موضوع فرق میکند. بنابراین سینما مسئول نیست و این نقصی برای سینما محسوب نمیشود. شکی در این نیست که زبان، سرمایه، ثروت و قدرت است. در یک نگاه آرمانی بسیار خوب و ایدهآل است که این اتفاق بیفتد اما بحث تولید جمعی در میان است. تیم تولیدکننده فیلم، با انبوهی از فاکتورها و مسائل مختلف مواجه هستند.
عضو هیئتعلمی بنیاد دایرهالمعارف اسلامی ضمن اشاره به کاربردهای استفاده از لهجه در فیلم، به مقایسه سینمای غرب و سینمای ایران در این خصوص پرداخت و اذعان کرد: کاربرد لهجهها میتواند بسیار متنوع باشد. از نظر فنی، لهجه میتواند یک هویت را مشخص کند. بخشی از معرفی، کمک به معرفی کاراکتر و بخش دیگر، کمک به شخصیتپردازی آن است. در سینمای غرب، نمونههای بسیار زیادی وجود دارد که از لهجه برای کمک به بار کمدی فیلم استفاده میشود اما در سینمای ایران، بهویژه در سینمای بعد انقلاب، به ندرت پیش آمده که از لهجه در قالب کمدی استفاده شود و سینماگران خیلی این موضوع را رعایت کردهاند. امروز در سینمای هالیوودی میبینیم که بازیگران، لهجههای مختلف سیسیلی، کرواتی و ... دارند و سینماگران از آنها به عنوان یک امکان استفاده میکنند. این لهجهها در اصل، نشاندهنده کلیشههای زبانی هستند که در سینمای آمریکا به کار میروند و به قدری مورد استفاده قرار گرفتهاند که دیگر همه میدانند وقتی از این لهجهها استفاده میشود، کاراکتر گنگستر دارد یا غیره. لذا به سینمای هالیوودی اعتراضی نمیشود اما در سینمای ما به ندرت از لهجهها استفاده میشود که نسبت به همان هم، ناشکیبایی وجود دارد.
موسیپور به مشکلات موجود در استفاده از لهجههای محلی هم اشاره و تصریح کرد: گاهی در فیلم، از بازیگران محلی استفاده میشود که در این صورت، به لحاظ طبیعی بودن لهجه، دست کم از لحاظ زبانی مشکلی پیش نمیآید اما زمانی که از بازیگر یا دوبلور غیرمحلی استفاده میشود، به ندرت میتوان تمامی مسائل را ادا کرد. این لهجه، لهجه تقلیدی است که اغلب، از عهده این کار برنمیآیند. به دلیل محدود بودن زمان، بالابودن هزینههای این کار، عدم حضور آموزشگران و...، خیلی روی این موضوع کار نمیشود. اَشکال خاصی از روایت در مناطق مختلف ایران وجود دارد که یک بازیگر نمیتواند با گوش دادن یا دیدن چند فیلم، آنها را بیاموزد. باید در کشور یک «بانک ملی آواها و ایماها» داشته باشیم تا مجموعه لهجههای محلی، حرکات بدن و فیگور افراد مختلف کشور را یکجا گردآوری کند تا عوامل تولید به آن دسترسی داشته باشند و مطابق با آن آموزش ببینند.
بهروز محمودی بختیاری سخنران دوم این برنامه، با اشاره به اولین فیلم دیالوگ حاوی داستان در سینمای ایران، به ذکر مقدماتی در این خصوص پرداخت و گفت: فیلم دیالوگ حاوی داستان در سینمای ایران، فیلم «دختر لر» عبدالحسین سپنتاست. این فیلم، اولین فیلم ماست که دیالوگ دارد و ما در آن لهجهها را میشنویم. از همان شروع سینما در ایران، گویشهای محلی وارد سینمای ایران شد. در دنیای هالیوود، در عرصه حرفهای، یک برنامه و سیاستگذاریای هم برای جاانداختن لهجهها وجود دارد. ازجمله اینکه یک دایرهالمعارفی برای بازیگران وجود دارد که برای هرکدام از لهجهها هم مثالهایی آورده شده است. روی این دایرهالمعارف، خیلی کار شده است. در ایران هم باید چنین چیزی داشتیم و نیاز ما در این زمینه، مرتفع میشد.
او با مروری بر اقوام ایرانی و زبانهایشان در سینمای ایران، خاطرنشان کرد: آذریها، گیلکیها، مازندرانیها، بلوچها، ترکمنها و کردها، اقوام دستهبندی و مطالعهشده در سینمای ایران هستند. از سالهای اولیه ظهور سینمای ایران، فیلمهایی داریم که موضوع و لوکیشن آنها در آذربایجان میگذرد ولی تقریباً در اکثر این فیلمها، زبان آذری نمیشنویم. تعداد فیلمهایی که افراد در آن ترکی حرف بزنند، خیلی کم هستند که فیلم «اتوبوس» یکی از آنهاست. اما در حوزه گیلان، وضعیت کمی متفاوت است. به این دلیل که ما کمدیهای زیادی داریم که از گویش گیلکی بهعنوان ابزار ایجاد کمدی استفاده میشود. فیلم «باشو غریبه کوچک»، فیلمیست که در آن از زبان گیلکی استفاده میشود اما در «ای ایران» و «رنگ خدا» کاملاً از زبان فارسی استفاده میشود. بنابراین زبان گیلکی هم در سینما، حوزه رسمی پیدا نمیکند. در فیلمهای مازندرانی هم، زبان مازندرانی زبان رایج فیلم نیست؛ فقط فارسی لهجهدار است مثل فیلم «غریبه و مه» و «مادیان» که ما زبان فارسی میشنویم. در حوزه سیستان و بلوچستان وضعیت خیلی غمانگیزتر است و مردم این منطقه بیشتر، بسیار فقیر و خلافکار عرضه شدهاند. لذا فیلمهای متوسط و ضعیفی از این منطقه ارائه شده است. در حوزه کردستان هم وضعیت همانند اقوام دیگر است و تنها با ظهور افرادی چون بهمن قبادی، کمکم کردی را میشنویم. در حوزه لرستان هم به جز «چه پر ستاره بود شبم» و «خونبس» بقیه را فارسی میشنویم. جنوب ایران برای فیلمسازی خیلی جذاب بوده اما حتی در فیلمی مثل «نفرین» و «تنگسیر»، بقیه یک لهجه دستکاریشدهای را به عنوان لهجه جنوبی به بینندگان القا میکنند.
تقریباً همه اقوام ایرانی در سینمای ایران حضور داشتهاند اما ظاهراً حضور اقوام دورتر از پایتخت و ترجیحاً مرزنشین، نمود بیشتری در سینمای ایران داشته است. همچنین، در عنوانبندی هیچیک از فیلمهای مطالعهشده، نام مشخصی به عنوان مشاوره مردمشناسی یا قومنگاری وجود ندارد. به همین دلیل است که بسیاری از این فیلمها، تا حدی از زندگی مردم فاصله داشتهاند که به هنگام نمایش عمومی این فیلمها در شهرهای مرتبط با موضوعشان، با اعتراض مواجه شدهاند.
ممکن است که «خود» بومی در قبال «دیگری» غیربومی در فیلمنامهها مدنظر بوده باشند اما کمتر پیش آمده که این «خود»، از جانب مردم منطقه نیز، «خود» محسوب شود. نمونهای استثنایی پذیرش «خود» را میتوان در فیلمهایی چون «باشو غریبه کوچک»، «دونده»، «زمانی برای مستی اسبها»، «به خاطر هانیه» و «خون بس» دید.
بهروز محمودی بختیاری موفقترین فیلمها در این زمینه را متعلق به کارگردانان با پایگاه قومی مرتبط با فیلم دانست و افزود: به نظر میرسد که موفقترین فیلمهای این حوزه، توسط کارگردانانی ساخته شده است که اصالتاً به منطقه ساخت فیلم تعلق داشتهاند و با درک صحیحی از زندگی مردمشان، فیلمهای خود را ساختهاند. فیلمسازانی چون امیر نادری، کیانوش عیاری، یدالله صمدی، بهمن قبادی، ناصر تقوایی و ناصر غلامرضایی از این دستهاند. شاید تنها نمونه موفق حضور یک غیربومی در مقام کارگردان در این فهرست، «باشو غریبه کوچک» باشد که علیرغم عدم تعلق کارگردان به محیط داستان، درنتیجه مطالعه و بررسی و مشاورههای کافی، به توفیق رسیده است.
گزارش از: فریبا رضایی