عمومی | پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات

نقش فرهنگ در سیاست‌گذاری فناوری بسیار عمیق‌تر از لایه اشکاری است که در اسناد سیاستی بیان می‌شود

چهارمین جلسه از مجموعه نشست‌های تخصصی «جایگاه فرهنگ در سیاست گذاری فناوری»، یکشنبه ۲ اردیبهشت‌ماه ۱۳۹۷، با حضور حامد طالبیان در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد. در این نشست درباره نقش فرهنگ در سیاست‌گذاری فناوری در چهار لایه لیتانی، سیستمی، گفتمانی و استعاری بحث و بررسی صورت گرفت.

به گفته طالبیان، عنایت‌‏الله روشی با عنوان «تحلیل لایه‌‏ای علت‌‏ها » را به‏‌عنوان ابزاری برای اینده ‏پژوهی انتقادی معرفی و تلاش کرده است تا مباحث معرفت‌‏شناختی مطرح شده در پساساختارگرایی فوکویی را در قالب روشی کاربردی برای اینده‏‌پژوهی عرضه کند. با استفاده از این روش مسائل و مشکلات در چهار سطح که رابطه‌‏ای لایه‏‌ای دارند مطالعه می‌‏شوند. این روش در مرحله اول به بافت (یعنی تعریف چارچوب مساله و خلق راه حل‌‏ها)، سپس سطوح افقی (شناسایی مساله) و در قدم بعد به سطوح عمودی در چهار لایه لیتانی  (توصیف رسمی موضوع مورد مطالعه)، نظام اجتماعی، گفتمان و جهان‏بینی و تحلیل اسطوره و استعاره می‏‌پردازد.

به گفته وی، کلیت راه حل‌های ارائه شده در این اسناد به معنای دقیق کلمه اصلاحاتی سیاستی و سیاست‌گذارانه یا همان تغییر در خط‌مشی‌ها هستند که با توجه به ماهیت اسناد شاید به‌خوبی و سازگار با یکدیگر تدوین شده باشند، اما  هدف از تحلیل لایه‌ای علت‌ها فراتر رفتن از این سطح و به نوعی پیدا کردن جایگاه برجسته‌تر برای نقش فرهنگ در سیاست‌گذاری فناوری است. با ملاحظه نمونه‌ای از چالش‌ها و راه حل‌هایی که در اسناد سیاستی علم و فناوری ارائه شده است، مشخص می‌شود که فرهنگ به مثابه نظام‌های معنایی و امر زیسته در تدوین سیاست ایفای نقش کرده و سبب شده است که همه چالش‌ها عطف به دولت و حکومت در نظر گرفته شود و لاجرم راه حل‌ها و پاسخ‌هایی که به چالش‌ها نیز داده می‌شود، در درون نهاد دولت قرار بگیرد.

تحلیل سیستمی مسئله در سطح نظام اجتماعی که عموماً مبتنی بر تحلیل بازیگران و کنش‌گران درگیر در مسئله فرهنگ و فناوری است، ما را به این موضوع رهنمون می‌شود که نقش بی‌بدیل دولت در زمینه سیاست‌گذاری فناوری همه نظام‌های معنایی و تجربه‌های زیسته مربوط به رابطه این کنش‌گر کاملاً قدرت‌مند با کنش‌گران دیگر جامعه ایرانی را نیز با خود به همراه اورده است. در نتیجه دولت در سطحی اشکار و فرهنگ دولتی در سطحی مستتر همه سپهر سیاست‌گذاری فناوری را احاطه کرده است و از کنش‌گری اشکار کنش‌گران دیگری چون دانشگاه، صنعت، تشکل‌های مردم‌نهاد یا تشکل‌های ذی‌نفعان و فرهنگ‌های غیر دولتی جلوگیری کرده است.

در سطح جهان‌بینی، کشمکش‌های گفتمانی از مشروطه به بعد عناصری معنایی را خلق کرده است که در سطحی بسیار عمیق بر نگرش ما به سیاست‌گذاری فناوری تاثیر گذاشته است. مفهوم عقب‌ماندگی و توسعه‌نیافتگی مشروعیت لازم برای همه‌نوع واردات فناوری را فراهم کرده است که اگرچه به افراط در مدرنیزاسیون امرانه دوران پهلوی نیست اما هنوز تاثیر مهمی بر سیاست‌گذاری واردات همه انواع فناوری‌ها دارد. واکنش به دوران پهلوی و هژمونیک شدن گفتمان سنت یا گفتمان احیای سنت در دوران پس از انقلاب نیز سیاست‌هایی چون بومی‌گرایی را مشروعیت بخشیده است و همکاری‌های فناوری و علمی با شرق فرهنگی را تسهیل کرده است  و عنصری چون ازخودبیگانگی، مشروعیت فرهنگی لازم برای حمایت دولتی از طرف عرضه فناوری را مشروعیت بخشیده است.

در سطح استعاری و اسطوره‌ای، رابطه دولت با دیگر کنش‌گران عرصه حیات اجتماعی، بر مبنای کهن‌الگویی شکل گرفته است که در ان همواره در سطحی عمیقاً فرهنگی و استعاری نهادهای غیردولتی خود را در وضعیت اجرا و متابعت از اوامر و نهادهای دولتی خود را در وضعیت  ابلاغ و امریت می‌پندارند. در صورت موفقیت سیاست‌ها این وضعیت استعاری بار دیگر بازتولید می‌شود به‌طوری که به نهادینه‌تر شدن جایگاه دولت در نقش امر و غیر دولت در نقش مامور کمک می‌کند. اما صورت شکست سیاست‌ها، همچنان مشروعیت فرهنگی لازم برای خودقربانی‌پنداری نهادهای غیردولتی فراهم است همچنان که به نهادهای دولتی این امکان را می‌دهد قصور اصلی را همچون حکایت زیر به عدم متابعت کافی از سیاست‌ها ارجاع دهد.

طالبیان در پایان با اشاره به این نکته که جایگاه فرهنگ در سیاست‌گذاری فناوری بسیار عمیق‌تر از لایه اشکاری است که در سطح لیتانی بیان می‌شود یا در نوشتارهای سیاستی به صورتی ضمنی و مستتر ایفای نقش می‌کند، به این نکته اشاره کرد که با عبور از لایه لیتانی به لایه‌های عمیق‌تر سیستمی، گفتمانی و استعاری به‌تدریج فرهنگ به‌ویژه به مثابه نظام‌های معنایی نقش گسترده‌تری در سیاست‌گذاری فناوری ایفا می‌کنند و در عمیق‌تر سطح استعاری نوعی از ناخوداگاه جمعی را شکل می‌دهند که کهن‌الگوهای معنایی و منطقی ذهن ما در برقراری سازوکارهای سیاستی، طراحی نهادی و به طور کلی برقراری روابط میان عناصر مختلف درگیر در یک پدیده از جمله سیاست‌گذاری فناوری هستند. بنابراین، تنها با شناخت عمیق‌ترین لایه‌های علی رابطه میان فرهنگ و سیاست‌گذاری فناوری است که مسیرهای جدیدی برای برساخت اجتماعی اینده‌ای جایگزین در سیاست‌گذاری فناوری شکل خواهد گرفت. در غیر این صورت، هر تلاشی برای بیان کردن دقیق‌تر، فنی‌تر، ارزیابانه‌تر یا مشارکت‌جویانه‌تر میان کنش‌گران درگیر در سیاست‌گذاری فناوری، اگرچه تاثیرات و پیامدهای خود را دارد اما از انجا که صرفاً پاسخ‌هایی برای مشکله‌هایی است که در سطح لیتانی بیان، چارچوب‌بندی و فرمول‌بندی می‌شود، الزاماً به تحولی بنیادین در سیاست‌گذاری فناوری منجر نخواهد شد.