با کودکانی توانا و خطرناک مواجهیم
دومین نشست از سلسله نشستهای مساله کودکی با حضور دکتر علیرضا کرمانی و حسین شیخ الاسلامی سهشنبه ۲۱ مرداد ۹۹ به دبیری دکتر رضا تسلیمی طهرانی بهصورت آنلاین برگزار شد.
در ابتدای این نشست علیرضا کرمانی به طرح مساله پرداخت و بین مسائل کودکان و آنچه که همواره در مورد آنها بحث میشود و نیز مسائلی که باید به آنها پرداخته شود فرق قائل شد. او در این باره تصریح کرد: اگر قرار باشد مسائلی مثل شکست تحصیلی، رفتارهای پرخطر، سوء تغذیه، خشونت و ... جزء مسائل کودکی باشد، پس مساله مرگ یا زوال کودکی چه خواهد شد؟ ما امروزه شاهد ازبین رفتن مرزهای کودکی یا کمرنگ ترشدن آن هستیم. مساله ای که نیل پُستمن در کتاب "تلویزیون و زوال کودکی" به آن اشاره کرده با این اعتقاد که واردشدن چیزی به اسم تلویزیون، باعث زوال کودکی شده و دانستن یا همان دانایی را که مختص بزرگسالان است، در دسترس کودکان قرار داده است. لذا کودکی تحت تاثیر آنچیزی که پستمن گفته، مرزهایش تغییر کرده و به نظر می آید ما باید در مفهوم کودکی تحت شرایط جدید بازاندیشی کنیم چرا که به نظر می رسد که ما نمیتوانیم با همان استانداردهای سابق، در دنیای مدرن با پدیده کودکی مواجه شویم.
در ادامه حسین شیخ الاسلامی پیرو صحبتهای علیرضا کرمانی بحث خود را از نیل پستمن شروع کرد و درباره تفاوتهای دورههای آنالوگ، دیجیتال و عصر پسادیجیتال گفت: آنچه که نیل پستمن گفته بود در دوران آنالوگ یعنی پایان دهه ۹۰ و همزمان با آغاز عصر دیجیتال بود. در عصر آنالوگ تلویزیون بود ولی در عصر دیجیتال، اینترنت فراگیری آمد که نه تنها کودکان هم مثل بزرگسالان به آن دسترسی داشتند، بلکه اینبار کودکان حق انتخاب هم داشتند که چه چیزی در اختیارشان قرار بگیرد. یک دوره میانی میان دوره آنالوگ و دوره دیجیتال بود که به مدت ۱۵ سال طول کشید. در این دوره آنچه که پستمن میگفت، به شکل جدیتری مطرح شد و نه تنها کودکان وارد فضای بزرگسالی نشدند بلکه مفهوم کودکی و مشخصاتی که از آن میشناختیم، به شکل خیلی جدی به فضای بزرگسالی حمله کرد. در این دوره ۱۵ ساله مرزها برداشته شد. برخلاف آنچه که پستمن گفته بود، این کودکان نبودند که تبدیل به بزرگسالان میشدند بلکه این بزرگسالان بودند که تبدیل به کودکان شدند که دلیل آن، فضای فانتزی دیجیتال بود که به نوعی کمال مطلوب بزرگسالی و برآورنده رویای کودکی آنها بود.
اتفاق دیگر، واژگونهشدن هرم سواد و توانایی بود یعنی این کودکان بودند که باید به بزرگسالان می آموختند چگونه از فضای دیجیتال استفاده کنند. این واژگونگی تواناییهایی به کودکان و نوجوانان در دنیا داد، که پس از آن کنترل آنها مورد توجه کشورها قرار گرفت.
از سال ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۰، به تدریج از فضای دیجیتال وارد فضای جدیدی شدیم که به آن فضای «پست دیجیتال» میگویند. یک دنیای درهم تافته و به هم وابسته که در آن بیش از نیمی از امور و واقعیتهای جهان دو وجه دارند؛ وجه دیجیتال، وجه آنالوگ. در این عصر انواع و اقسام مرزبندیها اهمیت یافته که یکی از آنها کودکان هستند. واقعیت این است که کودکی برخلاف آنچه فوکو مطرح کرده، در مستحکم ترین وضعیت ممکنش است به این دلیل که اقتصاد بسیار محکمی پشت پرده نقاب کودکی وجود دارد. بنابراین با یک ابرقدرتی در عصر پسادیجیتال مواجه هستیم. امروز کودکی قلمرو بسیار بزرگی پیدا کرده است. همانطور که با دیدن نقشه متوجه وسعت زیاد روسیه میشویم، کودکی را هم می توان به آن تشبیه کرد. بخش هایی از نتفیلیکس، دارک وب و ... به کودکی مربوط میشود. بنابراین برخلاف آنچه که جامعه شناسان کودکی باور داشتند، کودک ناتوان و نادان نیست و باید به تعریف نیچه از کودکی رسید که آنها را با سه خصوصیت شیطنت، آزادگی و هراسمندنبودن از مرگ میشناخت. پس باید آنها را کنترل کرد.
چرا که در این عصر دیجیتال، هراس از حمله کودکی به بزرگسالی وجود دارد. در حال حاضر دو مکانیسم زیرساختی در دنیا، امنیت کودکان در برابر بزرگسالان و متقابلا امنیت بزرگسالان در برابر کودکان را حفظ میکند. این مکانیسم ها، فناوریهای مبتنی بر داده و فناوریهای هوش مصنوعی هستند که هم بدن اطلاعاتی کودکان را رمزگشایی و هم اطلاعاتی را برای آنها تعریف و فیلتر میکنند.
پژوهشگر حوزه کودک در ادامه به توضیح وضعیت ایران در این زمینه پرداخت و با هشدار درباره آینده خاطرنشان کرد: ما در ایران در حال خوردهشدن توسط استکبارجهانی به اسم قلمرو کودکی هستیم. اگر ما از اقتصاد سیال یعنی اقتصاد مدیا، صنایع فرهنگی، صنایع محتوایی و ... ملودیها و مفاهیم کودکانه را حذف کنیم، چیزی از این صنایع باقی نمی ماند. همچنین میتوان گفت ما با کودکانی توانا و خطرناک مواجهیم که اخلاق برای آنها، معنای جدیدی دارد. در کشورهای اروپایی، مناسبات قانونمند شده و اصول و قواعد رعایت میشود اما در ایران وضعیت بغرنجی داریم. به این دلیل که پدر و مادرها حتی از ابزارهایشان هم خبری ندارند و دوم اینکه، اقتصاد محتوایی ما بهطورکامل تسلیم کودکان شده به گونهای که کمتر تبلیغاتی میبینیم که در آن کودکان نباشند. بنابراین ما شاهد پدیده کودکدیکتاتور خواهیم بود که وقتی این کودکان بزرگ میشوند، خالی از اندیشه انتقادی خواهند بود. قدرت کودکان بالا رفته و از طرف دیگر قدرت آنها مخفیست و به دلیل آنکه مسئولیت آنها را دولت به طور کامل به خانوادهها سپرده و خود نیز آموزشی به خانواده ها نمیدهد، لذا طی ۱۵ سال آینده، شاهد فاجعه انفجار نسلی خواهیم بود که نمی توان تصوری از آن داشت. موقعیت بسیار خطرناکی که به لحاظ هویتی، انسجام اجتماعی و حتی اقتصاد جامعه شناختی دچار مشکل خواهیم شد.
گزارش از: فریبا رضایی