کتاب «هنر، دولت و نمایشگاه جهانی اکسپو» بهزودی منتشر میشود
کتاب «هنر، دولت و نمایشگاه جهانی اکسپو» نوشته دکتر فهیمه زارعزاده بهزودی ازسوی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات منتشر میشود.
این کتاب به نحوه کاربرد هنر از سوی دولتها، بهویژه جمهوری اسلامی ایران در نمایشگاههای جهانی اکسپو- بهمثابه حوزه مناسبتی مرتبط با مسئله سیاست فرهنگی و بهعنوان مهمترین صحنه نمایشی در بیان هنریشان- میپردازد. از اینرو محقق با بررسی روشهای هنری نمایشگاهها هم بهلحاظ شکلگیری ساختاری و هم بهلحاظ آثار بهنمایش گذاشتهشده در آنها، نحوه بیان دولتها بهویژه جمهوری اسلامی ایران را تحلیل میکند.
کتاب «هنر، دولت و نمایشگاه جهانی اکسپو» مجموعاً از سه فصل تشکیل شده است که «دولتها و نمایشگاههای جهانی اکسپو»، «جمهوری اسلامی ایران و نمایشگاههای جهانی اکسپو» و «راهبردهایی در بیان هنری کلان» بهترتیب عناوین فصلهای آن هستند.
مولف در فصل اول، با در نظر گرفتن موضوع و ساختار اکسپوها و تحولات نوین و تاثیرگذار بر نحوه برپایی آنها، بیانهای هنریِ دولتهای مشارکتکننده را بررسی میکند و در فصل دوم، نحوه بیان هنری جمهوری اسلامی ایران در پنج دوره از نمایشگاهها تجزیهوتحلیل شده است. برای این منظور، ابتدا جریان سیاسی جمهوری اسلامی ایران در مناسبات فرهنگی بینالملل شرح داده شده تا شناختی از بیان هنری این دولت حاصل شود. فصل سوم نیز به ارائه راهبردها در حوزههای مختلف اختصاص داده شده است.
مطابق یافتههای این پژوهش، جمهوری اسلامی ایران پس از بنیان نهادهشدن در سال ۱۹۷۹، درصدد نمایشی از پیشینه فرهنگیتمدنی، آن هم از طریق تکرار دقیق آثار تاریخی و برخی وجوه علمیاقتصادی خویش برآمده و شناختی جامع از مشخصههای نمایشگاهها نداشته است؛ بنابراین نتوانسته است نشانههای بصری خلاقانه و ایدهپردازانهای را در طراحی پاویونها، نمایش صنایع دستی و سایر روشهای هنری متعدد بهکار برد، «اندیشه هویتگرای» مدنظر خود (تجلیبخشی مبانی، مولفهها و مشخصههای نهفته در هنر ایرانیاسلامی) را به منصه ظهور رسانَد و تجارب بیانیاش را مشتمل بر گونهای آگاهی و آموزش در راستای حل چالشهای پیشِروی بشر قرار دهد. در نتیجه، بیان روایی ضعیفی را از خویش ارائه داده که موجب تحققنیافتن رسالتها و هدفهای سیاسیاش شده است.
فهیمه زارعزاده «آشنا نبودن با مشخصههای اکسپوها و نداشتن آگاهی جامع از مبانی بصریتاریخی آن»، «اولویتبندی روشهای هنری در راستای آنها و میزان کاربردشان» را ضعف اصلی جمهوری اسلامی ایران در عدم دستیابی به هدفها اعلام میکند؛ بهطوری که نبود تعریفی صحیح از کاربرد فناوریها و بار معنایی آرایههای هنر ایرانیاسلامی را دلیلی بر ناتوانی ایران در ارائه راهحلی برای چالشهای زیستی و دستیابی به توسعه پایدار و جذب و همراهسازی مخاطبان برمیشمارد.
در ادامه نویسنده تلاش میکند تا با ارائه راهبردی که به زعم او، برنامهای جامع از اقدامهایی آگاهانه است، ضرورتهایی را در ساماندهی تجربههای هنری پیشنهاد کند که «خدماترسانی و همخوانی با چالشهای جدید توسعه پایدار»، «کاربرد دادههای فراصنعتی»، «روایتسازی از هویت ملی»، «نمایش تولیدهای علمی بر محورتوانمندسازی نیروهای ذهنی» و «بازنمایی خودآگاهی سیاسی جدید» از آن جملهاند که او بهطور مبسوط به شرح هرکدام پرداخته است.