روایتی از بخش ویژه کرونای بیمارستان پیمانیه - ۱۳۹۹/۰۱/۲۷
این روزها همه جا پر شده از اخبار کرونا، روزهای پر استرس و اضطراب از اینکه بالاخره چه می شود! این کرونای نامیمون و ناخوانده تا کجا می تازد و کی شکست می خورد!؟ گوش و چشممان از شنیدن مطالب کرونایی پر شده، فیلمها، نقل و حدیث های خانواده، تیترهای اول اخبار ایران و جهان حتی دعاهایمان هم رنگ و لعاب کرونا به خود گرفته است.
در همین روزها که بسیاری از گذراندن ساعات طولانی با اعضای خانواده خسته شده اند، کسانی هستند که روزهاست حسرت در خانه ماندن و دیدن فرزندان و عزیزانشان به دلشان مانده. با عشق می رزمند، با ایثار می کوشند تا بلکه تلاش هایشان، قطره ای باشد برای خاموش کردن آتشی که این ویروس نوپدید برپا کرد است.
یکسو آنها که از شبکه های اجتماعی و رسانه ها تصاویرشان را با لباس هایی نامانوس و چهره هایی که پشت عینک و ماسک پنهان شده بارها دیده ایم.
و سویی دیگر قهرمانان بهداشت و سلامت که برای بیرون راندن این بیماری از شهر و دیار تا دورترین روستاها، شب و روز نمی شناسند. برای خدمت از هم پیشی می گیرند و خستگی را خسته کرده اند.
این دو روایت، پلان های کوتاهی است از قهرمانانی که شرح فداکاریشان سخت و نفسگیر است.
پلان اول: اینجا بیمارستان پیمانیه بخش ویژه بیماران کرونایی
راهرو در سکوت و آرامش. خبری از هیاهوی همراهان بیماران و رفت و آمد ملاقات کنندگان که تا پیش از این در اتاق ها و راهرو به گوش می رسید؛ نیست.
گویی همه چیز عوض شده، تنها آن سوی ایستگاه پرستاری سپیدپوشانی را می بینی که آرام اما پر تلاش مشغولند.
پرستارانی که با علاقه، هفته هاست سلامت جسمی، روانی و زندگی شخصی شان را به چالش کشیده اند.
کادر پزشکی و پرستاری که تپیدن نبض زندگی در بیمارستان ها بدون وجود آنان غیر ممکن است، حالا روز های پر التهابی را در تقویم زندگی خود ثبت می کنند، روزهایی که گویی هویت آنان تنها در لباس فرم معنا می یابد و سایر ابعاد زندگی شان بیش از هر زمان دیگری تحت تاثیر شغلشان قرار گرفته است.
گر چه می توان به تعداد یک به یک پرستاران روایت های تکان دهنده از آنچه که این روزها یک ویروس ماجراجو برای انسان ها رقم زده شنید، اما سراغ تعدادی از پرستاران بیمارستان پیمانیه رفتم تا از زبان خودشان از حال و هوای این روزهای آنان با خبر شوم...
- او پرستاری است که دوره گذراندن طرحش در بیمارستان با جنجال کرونا همزمان شده، می گوید نه تنها علاقه اش را نسبت به این رشته از دست نداده بلکه بیشتر به آن مشتاق شده است.
با صدایی خسته به همکارش اشاره می کند که فرزندی دو ماهه دارد و رنج دوری و هجوم فکر و خیال و نگرانی مادرانه باز هم او را از خدمت رسانی دور نکرده است.
او با قدردانی از همراهی همسرش، که در مدت نبود او فرزندانش را نگهداری می کند، می گوید:" همسرم دائم به من توصیه می کند که بابت فرزندانمان نگرانی نداشته باشم و فقط از سلامتم مراقبت کنم."
گفت و گو را با یکی از مسوولین بخش ادامه می دهم از او می خواهم اگر توصیه ای دارد بیان کند و او با تاسف از برخی همشهریان گلایه می کند که علی رغم همه توصیه ها، در مکان های عمومی حضور غیر ضروری دارند و با سهل انگاری علاوه بر به خطر انداختن سلامت خود، باری که بر دوش کادر درمان است را سنگین تر می کنند.
وی همچنین می گوید:" تا کنون گفتنی ها به اندازه کافی گفته شده و دیگر انتخاب با خود مردم است.
گفتگو را با او ادامه می دهم، او می گوید :
همین اخیر متوجه شدیم که یکی از پرستاران باردار است و خواستیم که در این شرایط برای استراحت در منزل بماند اما او نپذیرفت و گفت در حالیکه بیماران به کمک نیاز دارند و چشم امید خانواده های ایشان اول به خدا و بعد به کادر درمان است نمی تواند کارش را رها کند.
یکی دیگر از آقایان پرستار توضیح می دهد لباس ایزوله، بسیار گرم و طاقت فرساست و تاکنون چند بار پیش امده که بعد از پوشیدن و ملاقات بیماران بستری در بخش، دچار گرمازدگی شده ولی اینها او را از مسوولیتش دور نکرده است.
یکی دیگر از مسوول بخش ها که بعد از بیان هر جمله کوتاه، نفسی عمیق از پس ماسک می کشد ، می گویدتمامی اعضای خانواده و اقوام نسبت به سلامت ما ابراز نگرانی می کنند. ولی ما همچون یک سرباز و یک نظامی که هنگام جنگ وظیفه دارد به میدان برود، هم اکنون وظیفه رسیدگی به بیماران و مبارزه با کرونا بر عهده ماست و باید به انجام وظیفه بپردازیم."
از یکی از پرستاران از خاطرات خود در این بحران می پرسم و او می گوید زیباترین خاطره همه پرستاران بیمارستان آن لحظه است که بیماران مبتلا روند بهبود را طی کرده و پیروزمندانه کرونا را شکست داده اند و زمان ترخیصشان از بیمارستان رسیده است. می گوید: بیماران هم شرایط سختی را تحمل می کنند، جسمشان درگیر بیماری است. فکر و ذهنشان نگران خانواده است و اینجا در بخش از ملاقات ممنوع هستند و پرستاران علاوه بر وظیفه خود با آنها دوست و مونس تنهایی می شوند. دلداریشان می دهند. همدلی و امیدبخشی به انها برایشان مهم است و وقتی که بهبود می یابد و از اینجا می روند بهترین تصویر در خاطرمان نقش می بندد.
این پرستار ادامه می دهد:" وقتی که بعد از اتمام شیفت از بیمارستان بیرون می آیم و رفتارهای پرخطر برخی از مردم و شلوغی خیابان ها را می بینم واقعا متاسف می شوم."
او تصریح می کند:" من واقعا شغلم را دوست دارم و از خدمت به ملتم خوشحالم اما دوست دارم مردم هم با رعایت توصیه ها ما را دلگرم کنند."
فصل مشترک توصیه همه پرستاران، جدی گرفتن کرونا از سوی مردم است، اگر چه این توصیه ها بارها و بارها از سوی رسانه ها، مسئولان، کادر درمان و سایر منابع گفته شده، اما تا زمانی که حتی بخش اندکی از مردم نسبت به این مسئله بی توجه اند، سایه این ویروس سمج بر سلامت ما و اطرافیانمان سنگینی خواهد کرد؛
حال تصمیم گیری بر عهده ماست که چشم هایمان را به روی زحمات ایثارگرانی که برای حفظ سلامت ما بی هیچ منتی سخت ترین شرایط را به جان خریده اند ببندیم و به چرخه انتقال ویروس کمک کنیم و یا اینکه با عمل به توصیه های بهداشتی و از همه مهمتر محدود کردن روابط اجتماعی مان، بار سنگینی که بر دوش جامعه پزشکی گذاشته شده را سبک کنیم...
زهرا کوهمال جهرمی/ روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی جهرم