عمومی | دانشگاه رازی

میزگرد تاثیر هویت‌ملی بر امنیت پایدار باحضور کارشناسان دانشگاه رازی

میزگرد تاثیر هویت ملی بر امنیت پایدار

مجموعه رسانه‌های فرتاک‌نیوز، ۲۹ دی ماه ۱۳۹۸ با همکاری روابط عمومی دانشگاه رازی اقدام به برگزاری میزگرد علمی تخصصی با موضوع تاثیر هویت ملی بر امنیت پایدار کرد. این میزگرد با حضور دکتر سجاد دادفر و دکتر روح‌الله بهرامی اعضای هیات علمی گروه آموزشی حقوق دانشگاه رازی و جهانشاه امیری پژوهشگر و مدرس دانشگاه‌های استان کرمانشاه برگزار شد. در ادامه مشروح این میزگرد را می‌خوانید .

هویت چه نقشی در تولید و ایجاد امنیت پایدار دارد؟

دکتر روح‌الله بهرامی: در این سوال از سویی بحث مفهوم و مقوله هویت مطرح است و وجه دیگر تاثیرگذاری این مفهوم و ادراک هویتی بر بحث امنیت پایدار. بنابراین برای درک چنین رابطه‌ای میان مقوله و درک هویتی از خویشتن اجتماعی و جمعی ما و تاثیر این ادراک بر ایجاد و حس آرامش و امنیت جامعه، ابتدا  باید ببینیم برداشت ما از هویت چیست و چگونه می‌توانیم آگاهی جمعی و اجتماعی از هویت در جامعه خود ایجاد کنیم؟ این آگاهی و احساس هویت و اصالت باشندگی در جامعه ما در سطوح مختلف چگونه و با چه نگاهی محقق می‌شود؟ چه در سطح مفهوم عام انسانی ما از هویت چه در مفهوم ملی ما از هویت چه در مفهوم منطقی و جغرافیایی و سرزمینی ما از هویت، همه این‌ها با هم رابطه بسیار پیوسته‌ای دارند نمی‌توان این مقوله‌ها را از هم جدا کرد.

هویت مفهوم ادراک شناخت از خویش است مفهوم خویش با توجه به رویکرد این میزگرد، خویشتن ملی  و اسلامی جامعه ما باشد که دارای اجزا و مولفه‌ها و ابعاد و زوایایی است که هرچقدر شناخت جامعه ما به یک ادراک مشترک از این مسائل برسد آن وقت این احساس طمانینه و باشندگی، بودن و زیستن با هم و احساس همبستگی و وفاق و اتحاد با هم تحقق پیدا می‌کند. بنابراین ما نیاز داریم ببینیم احساس و ادراک هویت جمعی و اصالت جمعی مای مسلمان ایرانی چگونه تحقق پیدا می‌کند و چگونه در ذهن ما و در جامعه و زندگی ما  باید خود را نشان بدهد؟

جهانشاه امیری: پیشفرض این سوال این است که ما امنیت را از حالت امنیت سخت با نگاه سخت‌افزاری به نگاه امنیت اجتماعی و پایدار بیان کنیم بنابراین سراغ این سوال می‌رویم که هویت چه تاثیری روی این امنیت دارد؟ قبلا به طور کلی در بینش انسان‌ها توجه چندانی به بحث هویت نمی‌شده بنابراین فرض این است که ما امنیت را با این نگاه بپذیریم و سوال می‌کنیم که هویت ملی و نگاهی که ما به هویت ملی داریم چه تاثیری بر این امنیت خواهد داشت؟

اگر ما هویت ملی را با این نگاه تاریخی‌نگر که هویت ملی ما حاصل کنش و واکنش‌هایی است که انسان ایرانی از پیش از تاریخ تا به حال داشته با آن نگاه و پیشینه و صبغه در نظر بگیریم آن وقت به این نتیجه می‌رسیم که ما یک هویتی داشته باشیم که ترکیبی از هویت باستانی، هویت اسلامی و هویت امروز ملت ما در دوران جدید خواهد داشت. اگر این ترکیب را بپذیریم آن وقت ما به یک نگاه امنیت پایدار هم می‌توانیم برسیم در غیراین صورت در واقع یک نگاه ناقص خواهد بود و قطعا حاصل آن هم امنیت پایدار  نخواهد بود .

دکتر سجاد دادفر: دوستانی که به عنوان نظریه‌پرداز در حوزه تامین امنیت و مخصوصا تحقق و تداوم امنیت پایدار بحث کردند، کتاب نوشتند، مطلب گفتند، اعتقادشان بر این است که  تحقق امنیت پایدار  و تداوم آن در جامعه ارتباط وثیق و مهمی با متغیرهای مختلف اجتماعی و فرهنگی آن جامعه دارد، طبیعتا یکی از متغیرهای مهم از لحاظ فرهنگی، اجتماعی و در وجوه مختلف در درون یک جامعه مقوله هویت است. البته فکر می‌کنم ابتدا یک تعریفی از هویت ارائه بدهیم بد نیست، عده‌ای اعتقادشان بر این است که هویت یک مقوله انتزاعی است که ذهنی است و خیلی نمی‌توانیم به صورت عینی و تجربه‌پذیر آن را مورد نقد و آزمایش قرار بدهیم، عده‌ای هم اعتقادشان بر این است که هویت یک مفهوم  چهل تیکه است و با توجه به اینکه منابع وفاداری در دنیای امروز متفاوت و فراوان هستند بنابراین اصلا طرح مساله هویت موجب اختلاف است اختلاف بین خودی‌ها و اختلاف بین خودی‌ها و دیگران. اما واقعیت این است که ضرورت بحث هویت جدای از جایگاهی که در تحقق و تداوم امنیت پایدار دارد و جدای از اینکه نقشی که می‌تواند در ایفاگری نقش یک جامعه در عرصه فرهنگ و تمدن‌سازی داشته باشد فکر می‌کنم اولین شرط و از اولین مقدمات انسان بودن است.

اگر واقعا مفهوم هویت در درون  یک گروه و اجتماع مشخص شود و افراد آن جامعه و گروه در ارتباط با حدود هویت به یک تفاهم برسند اولا باعث می‌شوند که تک تک افرادی که در درون آن جامعه هستند اعتماد  به نفس پیدا کنند ثانیا باعث می‌شود که آن  افراد و جامعه هدف مشخصی را دنبال کنند بنابرین فکر می‌کنم که هویت محصول خودشناسی فردی و گروهی است به همین خاطر است که ما وقتی در آموزه‌های دینی هم نگاه می‌کنیم بر اساس آنچه که در اندیشه انبیای الهی می‌آید « مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ » اولین شرط و اولین گام را در خودشناسی و تعریف هویت می‌دانند و حتی آن‌هایی هم که در مقوله تاریخ بصیرتی داشتند در این مساله خیلی  تاکید کردند. اعتقادم بر این است که اگر انسان و جامعه‌ای از خودش تعریف و برداشتی نداشته باشد به تدریج به یک واحد از هم گسیخته، نامنسجم، از خودبیگانه و باخودستیز تبدیل می‌شوند که این جامعه از خودگسیخته ناچار می‌شود که خود را با یک سنجه‌ای بیرون از خودش مقایسه کند و همین که معیار را در خارج از جامعه خودش قرار داد به تدریج به یک انسان و موجود بیزار از خود و به یک موجود مصرف کننده تبدیل می‌شود موجودی که شاید برای دیگران دست می‌زند هورا می‌کشد به همین خاطر تعریف و بحث در ارتباط با هویت در درون یک جامعه بحث بسیار مهمی است چراکه اگر این مقوله در درون یک جامعه مشخص  شد اعتماد به نفس و داشتن هدف  یک خمیرمایه‌ای را تشکیل می‌دهد که به تدریج آن جامعه می‌تواند در عرصه‌های مختلف موثر باشد که یکی از این عرصه‌ها رسیدن به امنیت پایدار است .

دکتر بهرامی: دوستان و همکاران نکات خوبی را مطرح کردند ما وارد مقوله هویت می‌شویم ببینیم اصلا راه  تحقق احساس امنیت در جامعه ما از طریق مقوله هویت چیست؟ ما چگونه می‌توانیم این را در جامعه نهادینه کنیم؟ ما به دنبال نوعی امنیت پایدار از طریق شناخت هویتی خودمان هستیم، آقای دکتر دادفر اشاره کردند که گاهی  نظریاتی وجود دارد که این شناخت هویت، این هویت‌خواهی در واقع مستلزم این است که ما خودی و دیگری را تعریف کنیم، یعنی یک هویت خودی و یک هویت دیگری را تعریف کنیم و این خودی و دیگری خودش باعث چالش و تضاد است و این به امنیت نمی‌انجامد، این یک دیدگاهی است که نظریه‌های هویت خواهی را از این منظر به چالش می‌کشد، وقتی شما یک تعریف از خود و دیگری، از اصالت و هویت جمعی خودت و تفاوت با هویت دیگری کردید نوعی چالش برانگیزی ایجاد می‌کند. اما یک واقعیت اصلی این است که انسان چه در عرصه فردی چه در عرصه اجتماعی ناگزیر از داشتن هویت است چون اصالتا اگر انسان هویت خود را چه در سطوح فردی چه در سطوح اجتماعی نشناسد در حقیقت نمی‌تواند برنامه‌ریزی کند، نمی‌تواند برای همین مقوله امنیت که می‌خواهد بشناسد ببیند از چه ابعاد و زوایایی باید برای خودش امنیت ایجاد کند. پس ناگزیر به پرداختن به بحث شناخت هویتی چه از منظر فردی چه از منظر اجتماعی هست.

ما وقتی می‌خواهیم دو بعد ملی و اسلامی از هویت را در جامعه مطرح کنیم که اینکه هویت در جامعه ما یک پازل است یعنی دارای اجزای متعددی است. یک هویت ایرانی به مفهوم کلان تاریخی که آقای امیری بدان اشاره کردند، یک هویت اسلامی به مفهوم دینی که در جامعه ما به لحاظ نوع بینش، باور و اعتقادات و دین ما در جامعه است و یک نگرش درون اسلامی به نام تشیع که ماهیت ایران و انقلابی به نام انقلاب اسلامی ایران با آن پیوند برقرار کرده است. ما نمی‌توانیم این‌ها را از هم جدا کنیم پس ما چهار پازل جدی هویتی داریم که آن هم در درون  خودش موزائیک‌وار است یعنی این نیست که بگوییم هویت یکنواخت غیرسیال و غیرمنعطف در درون جامعه‌مان داریم. لذا وقتی که ما به بحث مقوله امنیت توجه می‌‍کنیم باید توجه داشته باشیم علاوه بر اینکه هویت ما دارای پاره‌های کلانی است در درون  هر یک از این پاره‌های کلان موزائیک‌های متعددی وجود دارد که اجزای آن صفحه هویتی جامعه ما را تشکیل می‌دهد و بنابراین اگر ما بخواهیم هویت را به امنیت ارتباط بدهیم در مقوله امنیت باید به این پازل‌های کلان و آن موزائیک‌های خُرد در درون جامعه و هویت به هم بسته موازئیکی ما در سطح جامعه توجه جدی داشته باشیم و در بحث بعدی که بخواهیم امنیت را در چنین جامعه‌ای محقق کنیم باید بدانیم نوع نگاه ما به بحث هویت چگونه باشد و چگونه جامعه‌مان را نسبت به این هویت آگاه کنیم .

امیری: این نکته بسیار مهمی است که هویت ما یکبار در ارتباط با بیرون از خودمان تعریف می شود یکبار در ارتباط با ما و دیگران، یعنی ما چه کسی هستیم؟ دیگران چه کسی هستند؟ ما و آن‌ها، یکبار ما نسبت به خودمان مطرح می‌شویم یعنی ما یک هویت ملی داریم. بعد خُرده هویت‌ها را داریم هویت مذهبی و قومی داریم. اخیرا مباحث جدیدی در مسائل هویتی مطرح شده مثلا هویت‌های دوگانه یا اقوامی که در اطراف مرزها دوپاره و چندپاره شدند. مرز  مفهومی است که در دنیای امروز مساله ایجاد کرده اگر نسبت‌ها را درست تعریف نکنیم آن وقت با چالش مواجه می‌شویم کما اینکه در دوران پهلوی این پاره‌ها یکبار درست به هم مرتبط نشدند .

بحث دیگر هویت باستان گرایی با دید ملت نگری قدیمی است که ما از قدیم هویت داشتیم و آن هویت را دوباره زنده و حاکم کنیم بدون اینکه به خرده فرهنگ‌ها؛ هویت‌های قومی و مذهبی توجه کنیم. این مساله یکبار در ایران چالش خیلی عمده‌ای ایجاد کرد. بعد از انقلاب هم هنوز همین مشکلات را داریم. در بعضی ابعاد هم این ارتباطات و نسبت‌ها را درست تعریف نکردیم که  الان دوباره دارد چالش ایجاد می‌کند. بنابراین این تعاریف و نسبت‌های ناصحیح، نادیده گرفتن بعضی هویت‌ها، بزرگ کردن بعضی هویت‌ها، عدم تعریف ما نسبت به آن طرف مرزها و جامعه جهانی و جهانی شدن همه چالش‌هایی است که در حوزه امنیت ملی و امنیت پایدار مشکل ایجاد می‌کند .

دکتر دادفر: هویت مقوله‌ای است که هم در زمان و هم در مکان جاری است. یادی کنم از آقای دکتر فرهنگ رجوی که کتابی دارد به نام «هویت ما ایرانی‌ها»، در آنجا وقتی می‌خواهد یک الگو و یک پارادایم در ارتباط با هویت جامعه ایرانی مثال بزند از الگوی رودخانه استفاده می‌کند، چون اعتقاد  دارد که رودخانه دو عنصر دارد یکی اینکه تداوم دارد و منقطع نمی‌شود و دوم اینکه همیشه در حال تحول است، خوب اگر منقطع شود رودخانه نیست، تحول دارد از باب اینکه از مناطق جغرافیایی عبور می‌کند که مختصات خاص خودشان را دارند و در گذر از این مناطق رسوباتی در ته رودخانه ته‌نشین می‌شود، ایشان وقتی که می‌گوید اگر ما بخواهیم در بستر این رودخانه هویت ایرانی را بیازماییم چهار لایه در این بستر جای گرفته که دوستان بدان اشاره کردند، یکی بحث ایران است به عنوان پاره‌ای از هویت و تاریخ ما، اسلام است که ما در قالب مذهب شیعه و اهل سنت در نظر می‌گیریم، سنت و تجدد. یعنی ما یک ایرانی مسلمان دارای سنت‌های مخصوص به خود هستیم و امروزه داریم تنه به تنه تمدن غرب می‌زنیم. نکته مهمی که من فکر می‌کنم حداقل در ۲۰۰ ساله اخیر آن‌هایی که خواستند در مقوله هویت در تاریخ ایران کاری را انجام بدهند سعی کردند که این حرکت را بر اساس یکی از این سه مولفه ببینند؛ یا اسلام بوده، یا ایران و یا تجدد. اعتقادم بر این است که ما اگر بخواهیم یکی از این عناصر را مطلق کنیم به قیمت حذف بقیه در واقع به کل عنصر هویت ضربه زدیم. مثلا در دوره پهلوی نگاه اصلی در مقوله هویتی مباحث باستان‌گرایی و در واقع به نوعی کم لطفی و نگاهی همراه با تخاصم به ویژگی‌های بومی و ملی جامعه ایران بود. بنابراین باید حواسمان باشد که در مقوله هویت که به نوعی با امنیت پایدار ارتباط دارد به هر چهار مولفه توجه کنیم، یعنی الگویی را ارائه بدهیم که ضمن پاسداشت سنت‌های خاص ما ایرانی‌ها، عنصر اسلام و ایرانی بودن را هم در بر می‌گیرد و در عین حال برنامه‌ای که مبحث تجدد را مورد توجه قرار می‌دهد .

هویت‌های جمعی ایرانی اسلامی در چه شرایطی امنیت پایدار پیدا می‌کنند؟

دکتر بهرامی: ما برای شناخت هویت جمعی خودمان و تحقق امنیت جمعی نیاز داریم که اجزای این هویت را بشناسیم. تعبیری که بنده داشتم این بود که ما دارای یک هویت متکثر در جامعه هستیم که دارای یک صفحه منعطف و زیربنای آن فرهنگ است یعنی آن چیزی که هویت جمعی جامعه ما را نه تنها در درون مجموعه سرزمینی به نام ایران و ملیتی به نام ایرانی به هم پیوند می‌دهد بلکه فراتر از مباحث ملی پیوند ما را با پیرامون ما تکمیل می‌کند؛ مقوله فرهنگ است. لذا هویت ما بیش از سایر ملل و جوامع و دولت ملت‌هایی که به نام هویت‌های واحد سیاسی و ملی تشکیل می‌شدند، یک مقوله کاملا فرهنگی است، چراکه مثلا در چهارچوب‌های مرزی و ملی خودمان مرزهای سیاسی است که از یک زمانی تعریف شده و قبلا سیال بوده، مرزهای جامعه ایرانی یا از صحرای خُتن چین بوده تا به امپراطوری روم و گاهی در طول زمان در جاهای مختلف به سرزمین مردمی محدود می‌شده. اما آن چیزی که باقیمانده و ما را بهم پیوند داده مقوله فرهنگی بوده که ما تحت عنوان فرهنگ ایرانی اسلامی از آن یاد می‌کنیم و این هر دو از جنس فرهنگ‌اند یعنی هم اسلام و هم فرهنگ ایرانی هر دو مقوله فرهنگی هستند، آن چیزی که ما به آن ایرانی می‌گوییم بیشتر فرهنگی است نژادی نیست صرف سرزمینی نیست فرهنگی است. اینکه شما وقتی می‌روید در مرزهای سوریه عنصری به نام کُرد را می‌بینید او تعلق ایرانیت دارد، در سرزمین عراق وقتی می‌بینید تعلق ایرانیت دارد، مرزهای فرهنگی ما مرزهای صرفا سیاسی نیستند، بنابراین همین فرهنگ است که جامعه‌ و زیربنای هویت ملی ما را در درون و حتی فراتر از مرزهای سیاسی یک احساس همبستگی برای ما ایجاد می‌کند. بنابراین آنچه که ما در بحث امنیت باید بدان توجه کنیم مقوله منعطف فرهنگ است یعنی ما به جای اینکه امنیت را صرفا از نگاه سخت افزاری و تحکمی ببینیم از مقوله فرهنگی ببینیم و این کمک می‌کند به آن بخش سخت افزاری امنیت که بتواند خِرد و هویت جمعی و اصالت جمعی جامعه ما را تقویت کند و یک احساس نیاز به شناخت را در جامعه ما به وجود می‌آورد. این را باید از طریق توجه به فرهنگ و مقوله فرهنگی و از طریق امنیت فرهنگی ایجاد کنیم. پس هویت فرهنگی ما زیربنای امنیت پایدار فرهنگی ما است، مثلا ما اگر به منطقه کرمانشاه خودمان نگاه کنیم می‌بینیم که زوایای متعدد هویتی فرهنگی ایرانی اسلامی وجود دارد و اگر بخواهیم این امنیت در این منطقه پایدار و تحقق بیشتری پیدا کند نیاز داریم به اینکه مقوله فرهنگ را بیشتر در جامعه خودمان مورد توجه قرار دهیم و این را با آن ملات فرهنگی  که کلیت هویت جامعه ایرانی را به هم پیوسته می‌کند پیوستار ایجاد می‌کند بشناسیم و نه تنها در منظر شناختی که من استاد دانشگاه  هستم باید اتفاق بیفتد و محقق شود و ترویج کنم بلکه باید بازخورد و آگاهی آن در جامعه ایجاد شود که حرکتی که من ایرانی، من مسلمان ایرانی در جامعه‌ام انجام می‌دهم با این شناخت باشد و به این صورت من برای امنیت خودم اهمیت قائل هستم .

امیری: ما یکبار در دوره گذشته هویتی را تجربه کردیم اتفاقا زیرساخت فرهنگی آن هویت هم قوی بوده و آن‌ها به مساله باستان‌گرایی با ابعاد مختلف فرهنگی آن توجه کردند. اما از یک بُعدی ناموفق بوده و آن اینکه نسبت‌ها در بُعدی رعایت نشده، ما خواه ناخواه از ۱۴۰۰ سال پیش مسلمان بودیم و ملت ما قرن‌هاست که مسلمان است و شیعه هستند، این در دوران گذشته نسبت به مساله باستان‌گرایی کمتر دیده شده، یعنی آنجا آن تقدیس شده بود و این کمرنگ، یعنی ملتی که احساس مسلمانی می‌کردند و خودشان را مسلمان و ایرانی می‌شناختند، به آن اهمیت داده نمی‌شود و از طرفی هویت‌های قومی زبانی مثل زبان‌هایی که در ایران است حتی نژادهایی که ممکن است آریایی نباشند اما ایرانی باشند، احساسشان این بود که اهمیتی به آنها داده نمی‌شود. در بحث امنیت وقتی یک گروه اقلیتی احساس کند که زمینه‌های رشد آن از بین می‌رود کم کم درون‌گرا می‌شوند. ما این تجربه  را داشتیم و تجربه تلخی هم بوده و مشکلاتی برای ایران ایجاد کرده و امروز باید ببینیم  این نسبت‌ها چطور بازتعریف شده، ما یک قانون اساسی داریم که در آن خیلی موارد مترقی و عالی نسبت به این چیزها هست، از بُعد نظری بایستی بگوییم که خیلی مترقی است اما به لحاظ عملی برخی ابعاد آن اجرا نمی‌شود یا توجهی بدان نمی‌شود و این باعث شده که مثلا قومیت‌ها و اقلیت‌ها نسبت به این انگاره ذهنیتی پیدا کنند و مشکل‌ساز شده است، مثلا بحث زبان که الان مشکل داریم، در اصل ۱۵ قانون اساسی  آمده که اقلیت‌های زبانی زبان خودشان را داشته باشند، مثلا در مدارسشان تدریس کنند، خوب این خیلی طول کشیده تا محقق شود و  برای نظام مترقی که مدعی بوده و هست که آن نگاه را قبول نداشته بدان نقد وارد کرده و آن را خواسته اصلاح کند، این ایراد بدان وارد نیست به علاوه اینکه ما در آن دوران گذشته مدعی هستیم و می‌گوییم که در باستان‌گرایی به یک بُعد هویت ایرانی توجه خیلی زیاد شده و ابعاد دیگر آن نادیده گرفته شده یا کم دیده شده، ما در این دوران هم دچار همین نقایص شدیم، عده‌ای مثلا اوایل انقلاب می‌گفتند در بحث تشیع که در دوران صفوی خیلی بدان توجه می‌شد اما در گذر زمان و در دوران مدرنیسم که مردم افکار جدید پیدا کردند و با دنیای خارج ارتباط برقرار کردند بایستی این پویا می ‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎ بود و تحرک می‌داشت و به نحوی حرکت می‌کرد که امروز دوباره ما دچار آن گرفتاری‌ها و درگیری‌ها نشویم و فکر می‌کنم ما نیازمند این هستیم که واقعا نسبت به تعریفی که امروز به هویت ملی‌مان داریم و نسبتی که با هویت‌های قومی مذهبی دارد، باید نگاه جدیدی پیدا کنیم و بازنگری کنیم .

دکتر دادفر: بحث امنیت تقریبا از اواخر دهه ۱۹۸۰ به شکل جدی  بین نظریه‌پردازها مطرح شد. شاید تا قبل از این بحث امنیت دولت محور مطرح بود و تعریفی از امنیت داشتند مبنی بر اینکه ما به امنیت سرزمینی برسیم یعنی چهارچوب‌های سرزمینی را از هرگونه تعارض و تجاوز بیگانه حفظ کنیم و این یعنی امنیت.  اتفاقا در تاریخ ایران هم شاید تا قبل از انقلاب اسلامی ایران یا حداقل تا قبل از انقلاب مشروطه تعریفی که از یک دولت خوب در ذهن مردم هست این است که دولت دو ویژگی دارد یکی اینکه حداقل امنیت را در جامعه حفظ می‌کند و دوم اینکه حداقل رفاه را در جامعه برای مردم به ارمغان می‌آورد، اگر این اتفاق افتاد یعنی امنیت وجود داشت رفاه هم وجود داشت دیگر مشکلی نیست.  نگاهی هم به تاریخ خودمان داشته باشیم اینکه چرا بعد از انقلاب مشروطه که مبتنی بر آرمان‌هایی مثل عدالتخواهی، تشکیل مجلس شورا، مجلس قانون، عدالتخانه و حکومت قانون است چرا جامعه به سمتی می‌رود که به حکومت شخصیتی مانند رضاشاه تن می‌دهد که خیلی مستبدتر از شاهان قاجار بود؟ چرا مثلا ناصرالدین شاه که ۵۰ سال مستبدانه در این مملکت حکومت کرد  در  صحبت‌های مردم می‌شود شاه شهید؟

شاید به دلیل تشتتی که اتفاق می‌افتدو تنش‌هایی که شکل می‌گیرد و آن حداقل رفاه و امنیتی که از بین می‌رود، خوب مردم گفتند رضاخان را بیاوریم امنیت  برقرار کند. اما واقعیت این است که از اواخر دهه ۱۹۸۰ به بعد یک تغییر نگاهی در مقوله امنیت شکل گرفت و آرام آرام به این نتیجه رسیدند که خود دولت از طریق ابزار و تشکیلاتی که در اختیار دارد، می‌تواند یکی از منابع اصلی ناامنی در درون جامعه باشد بنابراین مقوله امنیت به سمتی رفت که مرجعیت و محور به سمت مردم و جامعه سوق داده شد، یعنی از ۱۹۸۰ به بعد گفتمانی در مقوله امنیت شکل می‌گیرد مبنی بر اینکه اولا ما به تدریج از یک بحث امنیت دولت محور خارج می‌شویم و مرجع و  محوریت به سمت مردم تغییر پیدا می‌کند، ثانیا وجود رفاه و امنیت نسبی شرط لازم هست ولی شرط کافی نیست، شرط کافی این است که ما مقوله امنیت را در تمام حوزه‌های موجود در جامعه داشته باشیم، حوزه سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، حوزه‌های نظامی، دفاعی و آرام آرام این تعریف به این سمت حرکت کرد که ما امنیت را نمی‌توانیم در قالب بخشنامه‌ای در درون جامعه تامین کنیم و  به آن برسیم. یعنی رسیدن به یک امنیت پایدار  در قالب نگاه از بالا به پایین و یک نگاه تحکمی اتفاق نمی‌افتد، اگر ما می‌خواهیم به امنیت پایدار برسیم باید این نگاه از پایین به بالا باشد یعنی رسیدن به یک گفتمان فرهنگی  و تعامل بین کنشگران و مخصوصا نخبگان جامعه. ما نقش و تناسب این قسمت‌ها که در مولفه‌های اصلی امنیت ایران هستند مثل ایران، اسلام، سنت، تجدد. در تاریخ ایران در دوره‌ای در مباحثی مثل ارتباط ما با دولت‌های غرب که عمدتا از زمان  ناصرالدین شاه به بعد تقویت می شود، افرادی مانند تقی‌زاده آمدند گفتند اگر ما می‌خواهیم در جامعه به یک تحولی برسیم باید از فرق سر تا نوک پا فرنگی شویم یک نگاه کاملا تمام گونه به دنیای غرب و اینکه راه نجات ما این است، یا اینکه در دوره پهلوی گفته شد که راه برون رفت از این مشکلات بازگشت به آن سنت‌های گذشته و تاریخی است. ضمن اینکه نقش این‌ها را انکار نمی‌کنیم، ما اصلا نمی‌توانیم در مولفه‌های هویت یکی را مطلق کنیم بقیه را حذف کنیم، اصلا امکان‌پذیر نیست، ما اعتقاد داریم انسان بدون گذشته اصلا انسان بدون ریشه است مگر ما می‌توانیم گذشته را به عنوان بخشی از مولفه امنیت جامعه امروز حذف کنیم؟ ضمن اینکه آینده را هم نمی‌توانیم نادیده بگیریم، تمدن غرب را هم نمی‌توانیم نادیده بگیریم چراکه انسان بدون آینده انسان بدون افق است، اما حرف بنده این است که انسان و جامعه پویا در مولفه امنیت، هویت انسان و جامعه‌ای است که درگیر تمایز و تشخیص است یعنی همه چیز گذشته، همه جنبه‌های میراث تاریخی گذشته به درد امروز نمی‌خورد، همه چیز امروز هم خوب نیست. انسان و جامعه پیشرو، پویا، انسان و جامعه‌ای است که درگیر تمایز و تشخیص است. در آموزه‌های دینی ما هم هست «فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ اَحْسَنَهُ» بهترین‌هایش را باید بگیریم به همین خاطر تعیین سهم هر کدام از این‌ها در مقوله هویتی و رسیدن به آن امنیت پایدار قطعا مهم است. بنابراین اگر ما می‌خواهیم به یک امنیت پایدار برسیم و آن تعامل و گفتمان فرهنگی بین کنشگران جامعه و نخبگان طبقات اجتماعی شکل بگیرد حتما باید به این مولفه‌ها توجه کنیم چون کشور ما کشوری چند هویتی است، از لحاظ تاریخی، قومیتی، مذهبی، توجه به این‌ها قطعا در بحث رسیدن به آن امنیت پایدار تاثیر دارد .

هویت‌های جمعی در ایران اسلامی و ایرانی چه ابعادی دارند؟

دکتر بهرامی: ما همه ایرانی مسلمان هستیم با ابعاد و زوایای هویتی متعددی که می‌توانیم در جامعه‌مان ببینیم. ما مقوله سرزمین، نژاد، قومیت، ادبیات، گویش‌ها و لهجه‌های متکثر محلی، عرفان، تصوف، ادیان و فِرَق داریم و خیلی از مسائلی که در مجموع تمام آن اضلاع متعدد و متکثر هویت جمعی ما را تشکیل می‌دهند. ما نگاه فراگیر به مقوله‌های هویتی جامعه نداریم اگر این شناخت در درون جامعه اتفاق بیفتد آن وقت چیزی تحقق پیدا می‌کند که با بنیادهای هویتی ما که همان اضلاع چهارگانه‌ای بود که عرض کردم به یک تعادل و توازن می‌رسیم و در صحنه عمل اجتماعی ما را از این افراط‌گری و یک سویه‌نگری و از عدم تعامل و عدم مدارا با یکدیگر باز می‌دارد، اگر ما به این مسائل توجه کنیم آن وقت این مدارا، همگرایی و وفاق و آن اشتراک در باب مقوله هویت در جامعه ما به لحاظ ذهنی اتفاق می‌افتد و در صحنه  عمل اجتماعی تداوم پیدا می‌کند یعنی ما نمی‌توانیم ذهنیت  و عینیت و نظر و عمل را از  هم منفک کنیم. لذا ما اگر این ذهنیت‌ها و نگاه‌ها را تغییر بدهیم عمل ما هم در درون جامعه ما، فرهنگ، آگاهی فرهنگی جامعه ما با آن اشتراک و وفاق، همبستگی پیدا می‌کند بنابراین اگر ما دنبال این باشیم که این وجوه و ابعاد اجتماعی و هویتی را بشناسیم باید آن نگاه متنوع و متکثر را البته با دیدن آن ملات یکپارچه‌ای که همه ما را به هم پیوند می‌دهد، داشته باشیم. ایرانیت یک فرهنگ است اسلامیت هم یک فرهنگ است. «اِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَاُنْثَی» ما شما را از زن و مردی آفریدیم مهم‌ترین تمایز شما از همدیگر تقوا و احساس شناخت است پس اگر این بنیاد انسانی که اسلامی هم هست با نگاه اسلامی هم دیده شود این مساله و مقوله امنیت در درون جامعه زایش پیدا می‌کند و با خواست و رضایت اجتماعی همراه می‌شود.

فکر می‌کنم زیربنای همه این‌ها احساس طمانینه و رضایت اجتماعی است این رضایت اجتماعی فقط رضایت من نیست، رضایت فلان قوم نیست و به دلیل تکثری که دارد باید رضایت همه در آن لحاظ شود، بنابراین احساس رضایت و احساس بودن در این آرامش می‌تواند با نوع نگاه و عمل ما در جامعه پیوستگی پیدا کند. البته ما چه بخواهیم چه نخواهیم در درون جهانی قرار داریم،نظریه جهانی سازی دهکده جهانی؛ در درون جامعه ما خرده هویت‌ها باید دیده شوند. ما یک دشمن هم داریم دشمنی که در عین حال می‌خواهد هویت جهانی تحمیلی خود را بر جهان پیرامون به صورت هژمونی سلطه و تسری بدهد و به حذف هویت ما بینجامد، از خرده هویت‌های ما علیه هویت یکپارچه ما هم استفاده می‌کند و قطعا شکاف‌های اجتماعی می‌تواند به سوء استفاده آن نظام جهانی که به دنبال حذف هویت‌های دیگر هست منجر شود پس بنابراین ما در چهارچوب نظام جهانی خواه ناخواه یک کشوری هستیم به نام ایران، ملتی هستیم با فرهنگ ایرانی اسلامی، بنابراین علاوه بر اینکه باید به بحث هویت جمعی و تنوع و تکثر و تعدد هویتی خود توجه داشته باشیم باید مراقب سلطه و هژمونی نظام جهانی باشیم زیرا نگاه عدالت‌مدارانه بر جهان ندارد و  می‌تواند به فروپاشی خرده‌هویت‌های ما منجر شود و لذا باید به حفظ و اصالت این هویت دقت کنیم، در نوع کنش و رفتارهایمان باید به تعارضات موجود در جامعه  که امنیت، آرامش، حیثیت، وفاق و نوع دیدگاه ما را مورد هژمونی قرار دادند هم توجه کنیم .

امیری: اگر هویت خود را اینطور تعریف کنیم که ما ریشه در تاریخ داریم و در طول زمان دچار تغییر شده‌ایم و خصوصیات جدیدی پیدا کردیم و امروز با این موجودیت، فرهنگ، بینش و زبان‌ها و هویت‌ها می‌خواهیم این ملت با این مشخصات، راه خود را در بحران‌ها پیدا کند و با این هویت زیست کند و آسیب نبیند به یک ره‌یافت جدیدی می‌رسیم. منافع ملی در چهارچوب این مرزها و این ملیت تعریف می‌شود .

دکتر دادفر: مولفه‌های فرهنگی هر یک در جایگاه خود اهمیت ویژه‌ای دارد، در بحث تاریخ معتقدم هیچ اقدامی بدون پشتوانه گذشته، ریشه تاریخی و حمایت فرهنگی خاص را نخواهد داشت و امکان‌پذیر نیست به همین خاطر اعتقاد بر این است که تاریخ چراغ راه آینده است و در کتب خیلی از بزرگان می‌بینیم که معتقدند تاریخ خزانه اسرار یک ملت است، خیلی‌ها اعتقادشان بر این است که شرط رسیدن به بلوغ این است که ما تاریخ را بخوانیم.

ما ایرانی‌ها وقتی که در سابقه تاریخی خودمان نگاه می‌کنیم دو تجربه بزرگ تمدن‌سازی را در فراروی خود داریم آنچه که در گذشته اتفاق افتاده، به جرات می‌توانیم بگویم که ایران عصر بزرگی از تاریخ جهان است فصل بزرگی از کتاب تاریخ بشریت را ایران تشکیل می‌دهد و توجه به این گذشته، جدی و لازم است. ورود اسلام به ایران هم مساله بسیار مهمی است ما اسلام را خوب پذیرفتیم و به عنوان یک بازیگر موثر و فعال در همین چهارچوب وحی الهی تمدنی را به وجود آوردیم که هنوز هم در دنیا موثر است اما چرا نتوانستیم در مواجه با تمدن غرب این عرصه بازیگری را بدست بگیریم و موثر واقع شویم. چرا امروز در مواجه با فرهنگ غرب جوانان و فرزندان ما چشم به فراسوی مرزها دارند و آمال و آرزوهای خود را در آن‌سوی آب‌ها جستجو می‌کنند؟ آیا ناشی از این نیست که ما نتوانستیم آن مفهوم هویت تاریخی را خوب درون جامعه طرح کنیم و از آن توانمندی‌ها و شاخصه‌هایی که می‌تواند به امروز ما کمک کند استفاده کنیم؟ ما در رسیدن به یک امنیت پایدار نیازمند به این هستم که هر کدام از این مولفه‌ها را در جای خود بحث کنیم، آفاتش را بشناسیم و کنار بگذاریم و نقاط قوتش را بگیریم چه در حوزه تاریخ، چه در حوزه اسلام، چه در حوزه سنت و تجدد .

دکتر بهرامی: مقوله امنیت سفت و سخت نیست، سیّال است، مقوله هویت باید متناسب با موقعیتی که ما امروز در آن قرار داریم بازنگری و بازسازی شود، بخش عمده‌ای از هویت چهارچوب سرزمینی، فرهنگ تاریخی ما با اجزای مختلفش است، اما آیا ما صرفا بر اساس تاریخ می‌توانیم زندگی کنیم؟ یا ما بایستی از تاریخ یکسری درس‌ها بگیریم و برداشت‌هایی داشته باشیم. ما بدون تاریخ نمی‌توانیم خودمان را بشناسیم، اگر امروز اینجا هستیم حاصل همه آن چیزی است که پشت سر ما قرار دارد، اما هویت امروز ما نمی‌تواند فاقد سیّالیت لازم باشد چون نوآوری جزو ذات بشر است و در تاریخ خودمان هم بر اساس نوآوری جلو آمدیم، یعنی تاریخ ما پویا و دارای حرکت بوده، زمانیکه یک جامعه می‌میرد یعنی تاریخش دارای رکود است، پس ما اگر بخواهیم هویت و عناصر هویتی را از تاریخ بگیریم برای امروز ما به درد می‌خورد، تاریخ برای زندگی ما باید تاریخ باشد نه برای اینکه در گذشته بوده، آن چیزی که در گذشته بوده و امروز فایده‌ای برای من ندارد فقط در گذشته می‌ماند و من به عنوان یک قصه و داستان و تاریخ می‌خوانمش، اما یک سری عناصر تاریخی هستند که امروز هم سوال و پرسش من است، چرا هویت ما در جایی تمدن‌سازی کرده و امروز ما فکر می‌کنیم در برابر یک تمدن برآمده از جای دیگری و افق دیگری، ناتوان هستیم؟ این پرسش ما است و بازنگری در عناصر هویتی ما ضرورت دارد.

آن عناصر و مولفه‌هایی که کارکرد دارد، اثربخش است، ما را به پویایی و حرکت وادار می‌کند آن عناصر، عناصر هویتی زنده ما هستند، آن مولفه هویتی باید زنده و پویا باشد و بازدارنده از تحول، نوآوری و تکاپو نباشد. مقوله تجدد یک نوآوری و یک علاقه خاص انسانی است، انسان به نوآوری و تجربه نو برای زندگی و حیات خود نیاز دارد و امروز این نیاز سرعت گرفته، یعنی زمان، زمان شتاب است. این هیجانات نتیجه این است که زمان و زمین در حالت شتاب است و ما چون با آن زمان و زمین هماهنگ و هم آوا نمی‌شویم استرس‌ها سراغمان می‌آید، در نتیجه این هیجانات، ما احساس می‌کنیم با زمان و آن پویایی همراه نیستیم در حالیکه قابلیت‌ها و مولفه‌های پویایی را داریم، لذا باید نوع نگاهمان را نسبت به این مسائل تغییر بدهیم و در عین تعلق داشتن به باورها و فرهنگ عقدیتی و فکری خود، باید با حیات جمعی و انسانی تعامل و مدارا داشته باشیم و اینجاست که ما می‌توانیم عناصر و مولفه‌های هویتی خود را پویاتر کنیم و بر اساس این عناصر، یک عنصر ایرانی مسلمان تاثیرگذار در تکوین نظام جدید جهانی باشیم .

دکتر دادفر: اصلا این تشتت و آشفتگی و اتفاقاتی که امروزه در جامعه رخ می‌دهد، نداشتن یک تعریف از خود است، مولفه‌های هویتی هنوز برای جوان ما روشن نشده است. ما گفتیم تعریف هویت مهم است از باب اینکه یک جامعه وقتی هویت خود را پیدا می‌کند، می‌تواند در عرصه بازیگری در حوزه‌های مختلف اقتصادی، فکری، فرهنگی و تمدنی ایفای نقش کند، اصلا تعریف هویت از مقدمات انسان بودن است، یعنی اگر جامعه و افراد تعریف درستی از خود داشته باشند، هویت خود را خوب بشناسند اعتماد به نفس پیدا می‌کند بعد هدف پیدا می‌کند و بعد به قول ابن خلدون که می‌‌گوید خمیرمایه‌ای از آن درست می‌شود تحت عنوان عصبیت که با آن می‌شود دولت تشکیل داد، تمدن به وجود آورد.

واقعیت این است که گاهی ما در مواجه با تمدن و فرهنگ بیگانه به داشته‌های خودمان توجه نمی‌کنیم، باید آنچه را که در میراث فرهنگی و تمدنی ما وجود دارد احیا و استفاده کنیم. اگر بخواهیم از آن تشتت بیرون بیاییم حتما باید ببینیم کجا ایستاده‌ایم و تکلیفمان را با خود مشخص کنیم آن وقت می‌توانیم گام برداریم، برنامه‌ریزی کنیم، هدف تعریف کنیم و بر اساس آن چهارچوب‌ها حرکت کنیم و لازمه آن توجه به چهار مولفه ایرانیت، اسلامیت، سنت و تجدد است که در تعمیق و تداوم امنیت ملی و امنیت پایدار نقش مهمی دارد .

امیری: ما باید قومیت‌های ترک، کُرد، عرب و بلوچ و... را به رسمیت بشناسیم، امروز قومیت‌ها هرچقدر که احساس خودی بودن کنند به ما بیشتر گرایش می‌یابند و در ایجاد امنیت کشور نقش می‌گیرند، این مرزداران ما همین قومیت‌ها هستند. مذاهب و ادیان را نیز باید به رسمیت بشناسیم و به این‌ها جایگاه بدهیم و این جایگاه دادن به کاغذ نیست که صرفا در قانون اساسی نوشته شده باشد، بلکه در عمل باید رعایت شود. صنوف مختلف هم به همین صورت به جوان و پیر و... به همین نسبت باید اهمیت و ارزش داد و به رسمیت بشناسد در غیراینصورت تنش ایجاد می‌شود و این افراد به جاذبه‌های آن سوی مرزها گرایش می‌یابند. در شرایط امروز که جامعه با آن مواجه است دشمنان ما از همین رخنه‌ها آسیب می‌زنند و به کشور فشار وارد می‌کنند .