سینمای تعاونی راهحل تولید در شرایط کنونی است
سومین جلسه از سلسله نشستهای مواجهه سینمای ایران با مسائل و بحرانهای زیست محیطی و اقتصادی کشور با محوریت نقد و تحلیل سینما بر اساس رونق تولید تحت عنوان «سینمای ایران و تولید مردممدار» با حضور دکتر ابراهیم رزاقی (عضو سابق هیئتعلمی دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران)، دکتر سیدمهدی ناظمی (پژوهشگر و مدرس سینما) و به دبیری دکتر عبدالله بیچرانلو (عضو هیات علمی گروه ارتباطات اجتماعی دانشگاه تهران)، شنبه ۲۱ دی ۹۸ در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد.
در بخش اول این برنامه دکتر ابراهیم رزاقی با انتقاد از سیاستهای سرمایهدارانه اقتصادی و جانبداری از نوعی سیاست مبتنی بر تعاون در حوزه سینما، اظهار داشت: در ابتدا باید دید سینمای ایران چه ارتباطی دارد با سینمای خارج! آنها همه با ایدئولوژیهای لیبرالی و سرمایهداری، مهاجم هستند. بنابراین این نوع نگاه، نگاه غربی و متکی بر سود است. اگر هم قرار است به دنبال سود برویم، باید ایده را به کسانی دهیم که موافقان لیبرالیسم و برندگان اقتصادی سود هستند. یعنی مقولهای که هیچ ارتباطی به طبقات پایین ندارد. وقتی بحث سرمایه را مطرح میکنیم، یعنی اینکه سرمایه به سرمایهدار منتهی میشود ولی موضوع دیگری را نیز میتوان مطرح کرد و آن اینکه، تعاونی سینما را تشکیل دهند که سود آن هم خیلی کم است. حال سوال اینجاست که چه کسانی و با چه نگاهی باید این کار را انجام دهند؟ آیا آنها قانون اساسی را قبول دارند یا خیر؟ پس وقتی فضا چنین باشد، اهمیتی ندارد که طبقات پایین چه میکشند. جشنوارهها نیز، به این مساله اهمیتی نمیدهند. من تصور میکنم تا دفاع مقدس، سینما خیلی اهمیت ندارد اگر هم فیلمهایی ساخته شدند، شرایط به گونهای بود که مسئولان نمیتوانستند خیلی بودجه را صرف موارد مختلف کنند چرا که اولویت اصلی بودجه، تامین حداقلها برای مردم و مقوله دفاع و تکنولوژیهای آن بود اما میتوان از سینما استفاده کرد همانطور که بعد از جنگهای جهانی اول و دوم، فیلمهایی با موضوعات دفاعی ساخته شد و به طور مثال آلمانیها، با وجود اینکه آغازکننده جنگ بودند، روی این موضوعات تکیه و مسائلی مثل فقر و همبستگی را پروراندند به گونهای که نوعی اقتصاد مقاومتی در آلمان پیاده شد که با وجود آنکه سرمایهداری بود، اعلام کرد که سرمایهدار سود کم ببرد، کارگر خوب کار کند، دولت از خارج وارد نکند و ... که اینها مواردی از اقتصاد مقاومتی آنها بود. پس برای چنین اقتصاد مقاومتیای، در درجه اول باید دولت به آن معتقد باشد یا مجلسی که دولت را کنترل کند که تا دوران دفاع مقدس این موارد در ایران محسوس نیست که بعد از این دوران نیز، سرمایهداری پیاده میشود که طبیعتاً وقتی همه چیز از سرمایه میآید، طبقه برتر، طبقه سرمایهدار است که با این سیاستها موافق است و طبقات پایین محروم میشوند. حال چنین دولتی چه کسانی را بر سر کار خواهد گذاشت؟ کسانی که مسائل طبقات پایین را مطرح کنند؟! چه کسانی از چنین فیلمهایی حمایت خواهند کرد؟ ما باید از اقتصاد مقاومتی متناسب با قانون اساسی استفاده کنیم. خود دولت قانون اساسی را در اقتصاد تعطیل کرده، چطور میتواند سینمای اقتصاد مقاومتی را با توجه به طبقات پایین مطرح کند. اگر دولت واقعا چنین نیتی داشت، از فراد دعوت میکرد تا از اقتصاد وطنشان دفاع کنند و این مساله را به گونهای آموزش میداد. خود فیلمنامهنویس و کارگردان چنین اعتقادی ندارند. دولت نیز به چنین مسالهای معتقد نیست چراکه اگر معتقد بود ساخت فیلم را به کارگردانانی میسپرد که به چنین مسالهای اعتقاد دارند. امروز اعتقاد بیشتر بر موضوع سرگمی است و اینکه فرهنگ غربی اشاعه پیدا کند. بخشی از فیلمهایی که تولید میشوند ارتباطی به فرهنگ ما ندارند.
بنابراین بخش اصلی دولت و مجلس هستند که باید هدایتکننده باشند. اگر میگوییم سینما اقتصاد و پول میخواهد، آیا با بیپولی نمیتوان مسائل آن را رتق و فتق کرد؟ با راهانداختن نوعی تعاونی میتوان کار کرد. میتوان با هزینههای کم، نوعی سینما که خیلی پول نخواهد و از طرفی درد مردم را نیز بگوید، ایجاد کرد. در این شرایط مردم حس خواهند کرد که دردشان در جایی گفته میشود، که تلویزیون نیز میتواند آن را نمایش دهد اما سیاستگذاران تمایلی به انجام این کار ندارند چرا که مردم را به رسمیت نمیشناسند. وقتی فضا چنین باشد، ما هم از هنر سینما که میتواند یک هنر اعتلابخش باشد، محروم میشویم. در چنین فضایی مسئولان فرهنگ مصرف، فرهنگ زیادهخواهی و الگوهای سرمایهدارانه را القا میکنند. در چنین فضایی درد سینما، همان دردیست که اقتصاد دارد. مسئولان مدیران جهادی نیستند و تقلیدی که از آمریکا میشود، یک تقلید واقعی نیست. آمریکا مصرف را رشد میدهد ولی محور اقتصادش، تولید و مالیات است ولی در داخل از تولید، حمایت نمیشود. بنابراین در چنین شرایطی کسانی که در زمینه اقتصادی دردمند هستند و می خواهند فیلم بسازند، چطور میتوانند این کار را انجام دهند اگر جایی هم به آنها اعتبار ندهد؟ مجموع این افراد میتوانند با جمع کردن سرمایه اندک خود، تشکیل یک تعاونی دهند اما انجام نمیدهند. در ایران بعد انقلاب تعاونیهای اندکی بودند که همه به علت درپیش گرفتن سیاستهای سرمایهداری از بین رفتند. در حالی که این سیاستها درست نبودند و منطبق با دیدگاههای ما نبود. دیدگاه ما همه انسانها را برابر میداند پس دید ما، یک دید مبتنی بر تعاون است. پس سینمای تعاونی راهحل تولید در شرایط کنونی است.
در بخش دوم این نشست، مهدی ناظمی با تقسیم حوزه سینما به دو بخش هنر و اقتصاد، با توضیح تفصیلی درباره بعد اقتصادی آن گفت: سینما یک امر دوتباره است. یک تبار آن، امر هنر است که در آن بحث فلسفه، فیلمنامه، ادبیات، هنر و ... مطرح است ولی یک تبار دیگر نیز وجود دارد که ما در ایران به آن توجه نمیکنیم و گویی از آن عزلنظر کردیم که آن در واقع همان تبار اقتصادی، صنعتی، خشک و بیرحمیست که همانند بقیه صنایع دنیا، در آن رقابتها و مناسبات خشک و بیرحمی وجود دارد که این مناسبات بیرحمانه را باید بیرحمانه نیز سامان داد که اگر این ساماندهی را انجام ندهیم، به راحتی بلعیده خواهیم شد.
او با انتقاد از عملکرد سیاستگذاران در حوزه سینما ادامه داد: قبل از انقلاب حرکتی بود که توانست تا حدودی به سطح مناسبات اقتصادی تا قبل از دهه ۵۰ برسد. بعد از انقلاب ما میتوانستیم سینما را تعطیل کنیم ولی نکردیم و سراغ نوعی برخورد رمانتیک با سینما رفتیم که پیگیری آن در سینما برای کسانی که دغدغه دین و دغدغه معنویت داشتند، ایرادی نداشت اما وظیفه سیاستگذاران آن زمان و حال حاضر این بوده که ابتدا ساختار اقتصادی سینما را اصلاح کنند به شکلی که ورود پول به این ساختار، خروج پول از آن، مالیاتی که باید به دولت پرداخت شود، میزان ایجاد اشتغال و حقوق و بیمههای افرادی که کار میکنند، تعاملات اقتصادی و بازاریابی خارجی و ... باید مشخص میشد که ما متاسفانه در تمامی این موارد، بد عمل کردیم.
ناظمی با اشاره به سینمای دفاع مقدس به عنوان یکی از امکانات مهم بعد از انقلاب که میتوانست برد بینالمللی خوبی داشته باشد، تصریح کرد: یکی از امکاناتی که بعد از انقلاب وجود داشت و ما میتوانستیم آن را بسط دهیم، سینمای دفاع مقدس بود. چون یک ژانر مستقل است که در جهان وجود ندارد. البته بدیهیست که به امکانات دولتی وابسته است چراکه اکثر این فیلمها برای ساخت، نیازمند امکانات نظامی هستند ولی اگر ما این ژانر را گسترش و برای آن در جهان بازاریابی میکردیم، امروز یک بازار و یک عطشی برای آن ایجاد شده بود و مردم هرساله به جای اینکه منتظر باشند تا ببینند ایرانیها در جشنواره کن، چه فیلم روشنفکرانه مالیخولیایی میخواهند درست کنند، در انتظار این بودند که ایرانیها چه فیلم جنگی فرهنگی مناسب خود را میسازند، یعنی همان سینمای دفاع مقدس. این سینما در بعد اقتصادی خود در کشور ما روسفید است که فیلمهای خوبی در این زمینه ساخته شد و به اندازه خود توانست سود کند. با اینکه فیلمهای اولیه دفاع مقدس رویکردهای عرفانی و معنوی داشتند اما فیلمهای بعدی ملی شد. در واقع برآیند کلی این فیلمها را که از دهه ۶۰ تاکنون میبینیم، سینمای قابل دفاعی است که هم به لحاظ محتوا بیانگر روحیه ملی ماست و هم به لحاظ اقتصادی به صورت موفق میتواند پول خود را دربیاورد و کاریابی کند ولی به لحاظ اقتصاد سیاسی ما نتوانستیم فضا و ساختار مناسب آن را ایجاد کنیم تا بتواند در دنیا کار کند با وجود آنکه دنیا آن را میدید. همانطور که هالیوودیها آن را میبینند و از آن الگوگیری میکنند. بهطور مثال اصطلاح brother در جنگ نبود. یعنی الگوی هالیوودی جنگجو، یک آدم مخرب بیرحم بود اما در فیلمهای متاخر این الگو تبدیل به برادرانی شده که با هم برادری و عشق دارند و با وجود هزاران مساله، برای عشق به آمریکا میجنگند که این نشان میدهد که آنها الگوی ما را در فیلمهای خود بازسازی کردهاند.
این پژوهشگر حوزه سینما در ادامه با بیان اینکه لازم میدانم موضوع اقتصاد سینما را برجسته کنم، در تشریح منظور خود از آن، عنوان کرد: منظور من از اقتصاد سینما، اقتصاد سیاسی سینماست. یعنی اینکه شما بتوانید مشخص کنید که تبادلات اقتصادی که حول یک سینما درحال شکلگیریست، چه اقتضائات سیاسی را با خود حمل میکند. این موضوع در ایران خیلی مغفول مانده است. اقتصاد سینما نصف بدن سینماست. اگر کشوری نتواند اقتصاد سینمای خود را فراهم کند، قطعاً نمیتواند به حیات خود ادامه دهد. این اشتباه ناشی از آن است که سیاستگذاران بعد از انقلاب تصور میکردند در برابر سینمایی که متکی بر نوعی غریزهگرایی اغراقشده است، باید به سمت سینمای معنوی بروند که الگوهایی نیز در جهان مثل تاکوفسکی پیدا کردند که به بسط این ایده کمک میکرد. درحالی که این عمل، یک اتفاق خام و نسنجیده بود چراکه سینمای فیلمفارسی قبل از انقلاب به ورشکستگی و پایان خود رسیده بود و در مقابل میتوانستند به سینمایی فکر کنند که هم کاملاً اجتماعی و در ارتباط با مخاطب عمومی باشد و هم مبادلات اقتصادی خود را ایجاد کند و هم درعین حال این فیلمها، فیلمهایی باشند که بیانگر روحیه فرهنگی ایرانیان باشند ولی در این مساله، سیاستگذاران به مسیر اشتباه رفتند و سعی کردند با درست کردن جشنوارهها و جشنوارهگرایی، الگو و شاخص را به جای قرار دادن بر مردم و ذائقه مردم، بر جشنوارههای سینمایی قرار دهند. جشنوارهها مکانی برای معرفی و رقابت هستند نه شاخص رشد فرهنگی ما. بنابراین مسیر دچار انحراف شد اما منظور این نیست که با درست کردن اقتصاد سینما ما به تمام خواستههای خود میرسیم، بلکه منظور این است که «شرط» درستکردن سینما حاصل میشود که بعد از آن میتوان از شیوه فیلمنامهنویسی، کارگردانی، بازیگری و ... انتقاد کرد. به نظر من، بعد هنری سینما ۳۰ درصد را به خود اختصاص میدهد که ۷۰ درصد آن فرآیند اقتصادی تولید و توزیع است که باید برای قدرت سینما صورت بگیرد.
گزارش از: فریبا رضایی