عمومی | فرهنگستان علوم

نسبت اخلاق با علم؛ سخنرانی رئیس فرهنگستان علوم در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به مناسبت هفته پژوهش

مراسم گرامیداشت هفته پژوهش صبح روز شنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۸ در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و با سخنرانی رئیس فرهنگستان علوم، وزیر علوم، تحقیقات و فناوری، دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی و رئیس پژوهشگاه علوم انسانی برگزار شد.

آقای دکتر رضا داوری اردکانی رئیس فرهنگستان علوم و چهره ماندگار فلسفه در این مراسم درباره موضوع «نسبت اخلاق با علم» سخنرانی کرد و گفت: من بیش از ۲۰ سال است که درباره اخلاق می‌نویسم، ولی هیچ‌وقت این اندازه در نوشتن مشکل نداشته ام. شاید هم در شروع کار اهمیت مطلب را چنانکه باید نمی دانستم و اکنون به جهل بسیط رسیده ام. درباره اخلاق به اعتبارهای متفاوت می توان سخن گفت. کتاب‌های اخلاق هم با نگاه های متفاوت نوشته  شده است. مثلاً جامعه‌شناس، نگاهی به اخلاق دارد که با نگاه فیلسوف یا واعظ متفاوت است. یکی دیگر اخلاق موجود را وصف می کند، برخی هم موعظه و نصیحت می‌کنند. و بالاخره کسانی به وجود اخلاق و تبارشناسی آن می‌پردازند. در پژوهشی که من درباره اخلاق کردم، می خواستم آنچه را که درباره جهان و آینده آن می اندیشم بنویسم. رعایت حال و حرمت خوانندگان مانع شد زیرا نمی خواستم درس بدبینی بدهم ولی چه کنم هر چه سعی می کنم نمی‌توانم نسبت به آینده این جهان خوش‌بین باشم.

بیتی از حافظ برایتان بخوانم: «جهان پیر است و بی‌بنیاد از این فرهادکش فریاد. که کرد افسون و نیرنگش ملول از جان شیرینم» اگر جهان حافظ، پر از افسون و نیرنگ است جهان ما یکسره افسون و نیرنگ ایست. بعضی صاحبنظران پست مدرن به نظر من در این باب غلو نکرده اند. من در گزارش خود از وضع اخلاق نوشته ام که خارجی‌ها درباره ما چه فکر می‌کنند و سستی اقوال آنان را نشان داده ام. پیداست که ما در زمان هایی گرفتار بداخلاقی و بی اخلاقی بوده ایم. اکنون هم به این درد مبتلا هستیم اما این ابتلا ربطی به نژاد و ایرانی بودن ما ندارد. در کتاب «کلیله و دمنه» که برزویه طبیب آن را در زمان خسرو انوشیروان از هند آورده و به زبان ایرانی ساسانی ترجمه کرده است، مترجم وصفی از اخلاق زمان خود کرده است. او زمان خود را زمان ظلم و دروغ و برتری جهل بر علم و زشتی بر زیبایی و عصر عداوت و کینه دانسته است. در دوره های دیگر هم نشانه هایی از ضعف خرد و اخلاق می توان یافت اما ایران را بداخلاق و بی اخلاق نمی-توان خواند. اخلاقی بودن و بداخلاق بودن یک امر عارضی و تاریخی است اما درباره علم و اخلاق من کاری نداشته ام که این دو چه نسبت و ارتباط منطقی با هم داشته اند. اکنون سخن های امثال دیوید هیوم مشکلی از مشکل های ما را نمی گشاید. ما برای درک نسبت علم و اخلاق باید به دانشگاه و شان و مقامی که دارد و کاری که می کند توجه کنیم. دانشگاه در هیچ جا و بخصوص در جهان توسعه نیافته دیگر روح جامعه و نگهبان فرهنگ نیست و بیشتر به پژوهش های رسمی و تولید مدارک تحصیلی اشتغال دارد. دانشمندان هم بیشتر وظایف رسمی دانشگاهی خود را انجام می دهند. نکته قابل تامل اینست که علم با احساس تعلق خاطر به علم به عنوان فضیلت به وجود آمده است. دانشمندان بزرگ چه در دوره جدید و چه در جهان قدیم دوستداران علم بودند و با علم دوستی کارهای بزرگ کردند. دوستی زمینه همه اخلاق-هاست و اگر دوستی نباشد اخلاق هم نیست. دانش هم با دوستی به وجود می آید و بسط می یابد. اینکه دانشمند درس اخلاق خوانده است یا نه چندان اهمیت ندارد. او باید با علم یگانه شود و اخلاق علم یگانه شدن دانشمند با علم است.