عمومی | دانشگاه علوم پزشکی تهران

لحظاتی با پرستاران/گفت و گو با حسین زنگنه کارشناس پرستاری اتاق عمل بیمارستان ضیاییان

به گزارش روابط عمومی معاونت درمان دانشگاه، می خواهیم به جنوبی ترین بیمارستان تهران سری بزنیم به ضیاییان، نگینی در دل یکی از محروم ترین مناطق تهران پر ازخاطرات اشک ها و لبخندهای مردمانی که به آن پا می گذارند.
در پی جوانی که مقاوم و استوار دوشادوش همکارانش با هدفی والا در خدمت به مردم این ناحیه سخت تلاش می کند.
اتاق یا میز اختصاصی ندارد در انتهای راهروی اتاق عمل بیمارستان می نشینیم و گفت و گوی ما اینگونه آغاز می شود:

د ر ابتدا خودتان را برای خوانندگان سایت معرفی بفرمایید.
حسین زنگنه هستم، شهریور ۱۳۶۰ در شهر خمین در یک خانواده روستایی متولد شدم. اصالتا پدر و مادرم اهل ازنا از شهرستان های استان لرستان هستند. فرزند دوم خانواده ام و دو خواهر و یک برادر دارم.
پدرم را در ۱۴ سالگی درست زمانی که برای ورود به دبیرستان از روستا به شهرآمدیم از دست دادم.
مادرم با من زندگی می کند. او برای من خیلی زحمت کشید. اگر حمایت های او نبود من و خواهرها و برادرم شاید به اینجا نمی رسیدیم.
سال ۱۳۸۷ ازدواج کردم. همسرم گرافیست است. یک دختر ۷ ساله به نام رونیکا و یک پسر ۶ ساله به نام آرش دارم.

از تحصیلات خود برایمان بگویید.
سال ۱۳۸۲ در مقطع کارشناسی رشته پرستاری از دانشگاه علوم پزشکی اراک فارغ التحصیل شدم.

چند ویژگی شخصیتی خود برای ما بفرمایید.
سازگاری با محیط و تعامل با دیگران از هر تیپ و شخصیت یا نژاد که باشند یکی از ویژگی های من است. خیلی زود با افراد ارتباط برقرار می کنم. تقریبا کسی نیست که از من بدش بیاید یا من از او ناراحت باشم. معمولا کسی را از خودم نمی رنجانم. مسئولانی هم که با ایشان کار کرده ام اغلب از من راضی بودند و به من اعتماد زیادی داشتند. از این رو اغلب مرا مسئول شیفت می کردند. عاشق یادگیری چه در حوزه پرستاری و چه در مسائل فنی مهندسی هستم.به شدت وطنم را دوست دارم.

دیگران شما را با چه خصیصه ای می شناسند.
دیگران من را به خوش اخلاقی می شناسند.

از مهمترین فعالیت های اجرایی که بر عهده داشتید، برای ما بفرمایید.
طرحم را در بیمارستان روانپزشکی رازی گذراندم. حدود ۹ سال در اورژانس پیش بیمارستانی (۱۱۵) به عنوان پارامدیک ( تکنسین فوریت ها) کار می کردم. کار در اورژانس سخت است و باید در آن هم از نظر فیزیکی و هم روانی بسیار قوی بود. کار در اورژانس خیلی هیجانی بود و ارتباط زیادی با مردم داشت و من آن را  خیلی دوست داشتم ولی چون قراردادی بودم نتوانستم ادامه دهم. سال ۹۰ به مدت یک سال در اورژانس بیمارستان ضیاییان شروع به کار کردم و از سال ۹۱ تا کنون در اتاق عمل این مرکز در حال خدمت هستم.
پیش از آن هیچ شناختی از اتاق عمل نداشتم. ولی ظرف مدت دو تا سه سال اول به قدری در کارم پیشرفت کردم که بسیاری از جراحان ترجیح می دادند من با آن ها در اتاق عمل کارکنم.

دوست دارید مدیر پرستاری شوید؟
گاهی همکاران به من پیشنهاد می دهند ولی همیشه به آن ها می گویم شما به دلیل خوش اخلاقی من دوست دارید مدیر پرستاری شوم در حالی که مدیر بودن فقط خوش اخلاق بودن نیست مدیر باید مهارت های زیادی داشته باشد و یک مدیر پرستاری به نظر من باید به جنبه هاب مختلف کار پرستاری مسلط باشد. من دوست ندارم مدیر پرستاری شوم چون مدیریت برای من پیشرفت نیست مسئولیت است. از اینکه نتوانم از آزمون مسئولیتم به خوبی بیرون بیایم می ترسم، از اینکه نتوانم عدالت را رعایت کنم می ترسم ، از اینکه آرامش درونی ام را از دست بدهم می ترسم.
من خیلی دل رحمم و از پس مسئولیت سنگین مدیریت پرستاری بر نمی آیم. برای مدیریت حتی نیاز است گاهی چشمهایت را بر احساس قلبیت ببندی و ترحم را کنار بگذاری تا بتوانی قوانین را به درستی اجرا و عدالت را رعایت کنی.
به نظر من در حال حاضر پرستاری در دانشگاه خوب مدیریت می شود، چون به رغم همه سختی ها، کمبود نیرو و حقوق کم همه کادر پرستاری پرتلاش و دلسوز ایستاده اند و به مردم خدمت می کنند.

چه زمانی وارد دانشگاه علوم پزشکی تهران شدید؟
در سال ۹۰ از طریق آزمون استخدامی کشوری، به صورت پیمانی به دانشگاه علوم پزشکی تهران وارد و در بیمارستان ضیاییان مشغول به کار شدم.

ضاییان را دوست دارید؟
من تهران را به دو بخش تقسیم کرده ام پایین تر از خیابان انقلاب و بالاتر از خیابان انقلاب، زمانی که در آزمون استخدامی قبول شدم انتخاب های دیگری هم داشتم ولی خودم بیمارستان ضیاییان را انتخاب کردم چون من هم مثل ضیاییان و بیمارانش متعلق به پایین خیابان انقلاب بودم. کلا خدمت به همه مردم بسیار شیرین ولی خدمت به مردم مناطق محروم بسیار مفید است.
به نظر من پرستار برتر کسی است که بتواند به مردم نیازمند بیشتری ارائه خدمت کند.

از پرستاری برایمان بگویید.
پرستاری جزو مشاغل سخت است. نه فقط آسیب جسمی بلکه آسیب های روحی فراوانی را به همراه دارد. استرس های شدید شغلی و ترس از آلوده شدن به انواع میکروب ها و ویروس ها تاثیر زیادی بر روحیه پرستاران می گذارد. اما انتظار می رود، پرستاران محترم شمرده شوند و مورد حمایت مالی بیشتری متناسب با سختی و فشار کارشان قرار بگیرند. به اعتقاد من نیاز است معیارها بازنگری شود. حقوق ما پرستاران در برابر این همه سختی هایی که می کشیم کم است. اکثر پرستاران به ویژه جوان ترها برای کسب درآمد بیشتر دو یا سه جا کار می کنند و این کیفیت مراقبت های پرستاری را پایین می آورد. ولی در شرایط اقتصادی کنونی واقعا چاره ای نیست. من قبلا مجبور بودم دوجا کار کنم ولی چند سالی است خودم ترجیح دادم فقط ضیاییان باشم البته شیفت های زیادی می ایستم ولی فقط در ضیاییان چون برایم کیفیت کار بسیار مهم است.
دلم می سوزد وقتی می بینم همکاران با تجربه پرستار برای درآمد بیشتر از کشور خارج می شوند.

از موفقیت ها و جوایز خود بگویید.
دوسال پیش بر اساس نظرخواهی از همکاران از نظر اخلاقی پرستار نمونه دانشگاه شدم. البته چند بار دیگر هم در اورژانس ۱۱۵ و بیمارستان ضیاییان به صورت داخلی هم نمونه شدم.

خودتان را موفق می دانید؟
نه، دوست داشتم بیش از این از لحاظ علمی و مهارتی رشد کنم. توقعم از خودم بیش از این است که هستم.

تاثیر پرستاری در زندگی شخصی شما چه بوده است؟
خیلی خوب است چون همه اقوام به من زنگ می زنند و اطلاعات دارویی و مشاوره درمانی از من می گیرند. تقریبا می شود گفت در بهداشت و درمان فامیل نقش محوری دارم.

نقش پرستاران را در دانشگاه و جامعه چطور ارزیابی می کنید.
خوشبختانه پرستاری خیلی تخصصی شده و پرستاران برای کار در بخش های تخصصی باید مدرک تحصیلی مرتبط با آن را داشته باشند. جایگاه پرستاری در جامعه هم خیلی بهتر از قبل شده است. در گذشته پرستار مرد اصلا مورد پذیرش جامعه نبود. اکنون دیگر پرستاری یک شغل کاملا حرفه ای شناخته شده است.

آرزوی شما برای گروه پرستاری دانشگاه چیست؟
دوست دارم بیمارستان ها، پزشکان و پرستاران ایران در جهان درجه یک باشند. امیدوارم روزی برسد به جای این که ما پرستار به سایر کشورها صادر کنیم پرستاران کشورهای دیگر بخواهند در بیمارستان های ما کار کنند و بیماران از سایر کشورها برای درمان به ایران بیایند.

اگر زمان به عقب بر می گشت و شما حق انتخاب دوباره داشتید انتخابتان برای زندگی دوباره چه بود؟
در خانواده ما علاقه به ریاضیات و رشته های فنی مهندسی زیاد است. هوش فنی من نسبتا بالاست و شخصا رشته های فنی به خصوص مکانیک را دوست دارم. علاقه خاصی به خودرو دارم، خانه من پر از ماکت و تصاویر ماشین های مختلف است. فوت پدرم در تحصیلات و انتخاب رشته من تاثیر زیادی داشت. من باید رشته ای انتخاب می کردم که برایش کار باشد تا بتوانم خرج خودم و خانواده را تامین کنم. من اولین فرد در خانواده ام هستم که پرستار شدم و الان از انتخابم راضیم. البته علاقه ام به یادگیری کارهای فنی در کار من به عنوان پرستار اتاق عمل بسیار کمک کننده بود تا جاییکه مرا در کارم برجسته کرد. البته من به موسیقی هم علاقه داشتم ولی چون استادم به من گفته بود تو همه چیز را ریاضی می بینی و باید کمی عاطفی تر باشی دیگر آن را ادامه ندادم.

مهم ترین دستاورد شما در زندگی و کار چه بوده است؟
از این که توانسته ام اعتماد دیگران را جلب کنم خوشحالم.

کار در اتاق عمل ضیاییان را دوست دارید؟
بله، چون همکاران بسیار خوبی دارم. با همکار خوب آدم هرگز خسته نمی شود. من در اتاق عمل ضیاییان حتی غم و غصه هایم را فراموش می کنم.

یکی از شیرین ترین خاطرات شما در طول دوران کاری چیست؟
من در اورژانس تهران چهار سال در بخش امداد موتور کار می کردم، یادم می آید یک بار به من ماموریتی به وزارت امور خارجه خورد آن زمان من فقط می دانستم وزیر امور خارجه آقای متکی بود. زمانی که به بالین بیمار رسیدم دیدم یک آقایی روی صندلی نشسته و دستش را روی قلبش گذاشته، معاینه اولیه را انجام دادم فشارش را گرفتم بیمار CHEST PAIN داشت البته خیلی حاد نبود قرص زیرزبانی به او دادم و هماهنگ کردم آمبولانس برای انتقال بیمار به بیمارستان برای ادامه فرآیند درمان بیاید. در همین حین در اتاق باز شد و آقای متکی وارد شد و حال بیمار را پرسید من او را شناختم بلافاصله با هیجان خاصی به او سلام کردم و در خصوص اقداماتم توضیحاتی دادم، تازه فهمیده بودم بیمار سخنگوی وزارت امور خارجه بود. یک بار هم یک کودک CP را CPR کردیم کودک برگشت مادرش خیلی خوشحال شد. رضایت این مادر هرگز از ذهنم پاک نمی شود.

آیا مسئولیت های اجتماعی و سازمانی در زندگی شخصی شما تاثیری منفی داشته است؟ چطور آن را مدیریت می کنید؟
من اضافه کار زیادی می ایستم، معمولا شیفت های شلوغ را انتخاب می کنم. صبح و عصر و شب هم برایم فرقی ندارد. البته همسر و فرزندانم گاهی اعتراض می کنند و من به شوخی آن ها می گویم اگر کار نکنیم از کجا پول بیاورم غذا بخوریم و زندگی کنیم. می دانم نباید این حرف ها را به بچه ها گفت ولی من خودم بچه روستا بودم و پول تو جیبی بسیار کمی می گرفتم در نوجوانی هم پدرم را ازدست دادم. دوست دارم کودکانم قدر این زحمات و پولی که به دست می آید را بدانند. به خصوص در این شرایط اقتصادی باید هزینه و درآمدمان را مدیریت کنیم و این را به فرزندانمان بیاموزیم. من عاشق مسافرتم و معتقدم ارتباط عاطفی بین اعضای خانواده را قوی می کند و تلاش می کنم با همه مشغله ای که دارم زمانی را برای تفریح در کنار خانواده ام برنامه ریزی کنم.

سخن پایانی را بفرمایید.
امیدوارم پرستاران چه از نظر مالی، چه جایگاه اجتماعی و چه از نظر سلامتی همواره عالی باشند و دیگر نگران این نباشند که اگر گرفتار بیماری شوند و مجبور شوند مدتی کار نکنند چگونه از پس هزینه های زندگی اشان برآیند.

خبرنگار و عکاس: نجمه باهو