وقتی تنها حائل میان تو وسوز زمستان یک چادرباشد...
این روزها هم استانی های زلزله زده در وضعیت دشواری به سر می برند .وقتی خانه وکاشانه خودرا از دست بدهی وتمام فضای خانه ات محدود به یک چادر شود وحتی خلوتی برای گریستن درعزای عزیزانت نداشته باشی ،وقتی تنها حائل میان تو وسوز سرمای زمستان ،یک چادر باشد یا یک لایه فلزی کانکسی ،هرچقدر هم که مقاوم باشی نمی توانی استقامت یک دیوار بتنی را داشته باشی ومیشکنی .
هوابس ناجوانمردانه سرد است میدانیم ،دیدن کودکان بیمار چادرنشین عذابمان می دهد.دیدن صفهای طویل پشت در سرویسهای بهداشتی و حمامهای موقت رنج آور است، آخر ما مردمان سرزمین مهر وایثار ورنج هستیم ،چو روزگار گوشه ای از ایرانمان را بلرزاند تمام چهارستون ایران را قراری نمی ماند....
قلمهای غمگینی این روزها از درد نوشتند شاید با انعکاس دردها به نوعی حس نوعدوستی جامعه را برای کمکهای بیشتر برانگیزند شاید زنگ هشدار و بیدار باش را برای مسئولین به صدا در بیاورند .قلمهای دلسوز حواسشان هست که دراوضاع حساس کنونی احساسات نوع دوستانه جامعه می تواند با هر سوء تعبیری شعله ور شود ،مبادا به قصد بنای گوشه ای ،آبادی دیگری راویران کند.
بیمارستانهای مناطق زلزله زده تخریب شدند .دانشگاه علوم پزشکی توانست در مدت کوتاهی بیمارستان وکلینیکهای موقتی برپاکند ،بیمارانی که وارد مرحله پیشرفته بیماری شده اند به بیمارستانهای مرکزی منتقل می شوند .بیمارستانهای مرکز استان اما مملو از بیمارهستند وکادر درمانی شیفتهای شلوغ وطاقت فرسایی را سپری میکنند .روزهای سختی است هم برای کادر درمان هم مسئولین دانشگاه علوم پزشکی و بیمارستانهای استان که شبانه روز در حال رصد بیماران و بهداشت مناطق زلزله زده هستند و به این بیماران به صورت بیماران ویژه می نگرند بلکه از این بحران به سلامت گذر کنند.
شاید نگارنده این سطور بعنوان یک روزنامه نگار به حکم وظیفه مترصد یک سوژه ، یک نقد و یک قصور هستم نه برای ایجاد فضایی آلوده! بلکه برای اصلاح آن .اما شاید نمی بینم خدمات پرستاران و پزشکان مراکزی که بیماران را در بدترین حالت بیماری پذیرش می کنند وعلاوه بر سنگ تمام گذاشتن در ارائه خدمات درمانی، برای جمع آوری کمکها مالی همکاران وجلب کمکهای خیرین پیشقدم می شوند و بیماران را درمراحل پس از ترخیص واسکان رها نمیکنند.شاید باورمان نمی شود این واقعیت را که در روزهای بحران که راهرو وحیاط بیمارستانهای مرکزی استان ، مملو از آسیب دیدگان زلزله بود همین پرستاران وپزشکان به صورت داوطلبانه 24 ساعته و بدون استراحت شیفت دادند ، با اشکهای زلزله زدگان اشک ریختند و با درد مردمشان درد کشیدند . شاید واریسهای پای پرستاران ،کمرهای از درد خم شده ، تنهای رنجوری که هزاران بیماری نهفته وآشکار را یدک می کشند وچشمان خسته و نیمه باز پرسنل بیمارستان را ندیدیم .شاید چون ندیدیم باور نداریم این واقعیت ها را که این چنین این روزها به جای خدا قوت به این عزیزان ،خستگی این ایام تلخ را برتنشان می گذاریم .کودکی اگر جان می دهد پیش از آنکه ما خبردار شویم ،پزشکان وپرستارانش برایش جان می دهند . مبادا جان دادن عزیزان بهانه ای شود برای هدردادن انرژی جسمی وروحی این قشر که باید صرف درمان بیماران شود مبادا بهانه ای شود برای نمک پاشیدن بر زخم خدمتگزاران عرصه درمان که آخرین حلقه زنجیره خدمت به زلزله زدگان هستند ،که اگر چنین کردیم ما هم در افزایش ریشترهای زلزله با زمین همدست شده ایم.
یادداشتی از هانیه محمدی