رو نمایی از کتاب فلسفه روش تحقیق در علوم انسانی
اساساً فلسفه علوم، دربردارنده همه مباحثی میشود که از عوارض ذاتی موضوع یعنی «علم و علوم» بحث میکند. فلسفه علم در جانمایه اولیه یک علم هنجاری نیست و اگر بخواهد لیاقت و کفایت خود را در توصیف علم نشان دهد، به هیچ رو نمیتواند بحث از هستیشناسی علم را به علمی دیگر بسپارد. چرا که بخش مهمی از مسایل بنیادین علم (چه به مثابه علم مفرد و چه علم شاخهای) هستیشناسی علم است. گو اینکه حیث حکایتگری و نیز تعاملات مفاهیم و ساختار آن و نیز روششناسی علوم حتماً بهطور انضمامی به مبحث هستیشناسی مربوط و موکول میشود. اگر چه مثلاً مباحث دامنهداری در مورد تعاملات عصبشناختی و فعالیت سلولهای مغز و ساختار قوای ظاهریشناختی یا تجرد نفس و افاضه و مانند آن را نمیتوان بخشی از فلسفه علم دانست. امّا در هر حال و به ناچار برخی از همین مباحث نیز باید بهطور مشترک حل و فصل شوند. بررسی وجهه اجتماعی علوم (علم به مثابه یک پدیده اجتماعی) نیز دربردارنده مباحث عریض و طویل جامعهشناختی نیست و اما چون علم، خودش یک پدیده اجتماعی است، باید توصیف علمی آن در فلسفه علم صورت پذیرد.
در این کتاب در فصل اول وش شناسی، فصل دوم روش استنتاج و استقراء گرایی ،فصل سوم ابطال گرایی در علم، فصل چهارم فلسفهٔ علمِ کوهن،فصل پنجم فلسفه دیوید هیوم پرداخته ایم.